خانه / طلسم و سحر و جادو و افسون / همه چیز درباره طلسم سحر و جادو و جادوگری و راه های مقابله و ابطال آن

همه چیز درباره طلسم سحر و جادو و جادوگری و راه های مقابله و ابطال آن

در این پست از سایت antique-book-treasure.ir همه چیز درباره طلسم سحر و جادو و جادوگری و راه های مقابله و ابطال آن را برای شما عزیزان قرار دادیم . مطالب و اطلاعات کامل و جامع درباره طلسمات و دعانویسی و سحر و جادوگری و راه ها و روشهای مقابله و باطل کردن آنها …

همه چیز درباره طلسم سحر و جادو و جادوگری و راه های مقابله و ابطال آن
همه چیز درباره طلسم سحر و جادو و جادوگری و راه های مقابله و ابطال آن

همه چیز درباره طلسم سحر و جادو و جادوگری و راه های مقابله و ابطال آن,مطالب کامل درباره طلسم و جادوگری,روشهای مقابله با طلسم و سحر و جادوگری,راههای مقابله با انواع طلسم و جادو و سحر

همه چیز درباره طلسم سحر و جادو و جادوگری و راه های مقابله و ابطال آن

سحر و جادو و جادوگری و راه حل های آن

وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْکِ سُلَيْمَانَ وَ مَا کَفَرَ سُلَيْمَانُ وَ لٰکِنَّ الشَّيَاطِينَ کَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السحر وَ مَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ وَ مَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَ لاَ يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا يَعْلَمُونَ‌    ﴿البقرة، 102﴾

و آنچه را كه شيطان [ صفت ] ها در سلطنت سليمان خوانده [ و درس گرفته ] بودند ، پيروى كردند . و سليمان كفر نورزيد ، ليكن آن شيطان [ صفت ] ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى‏آموختند . و [ نيز از ] آنچه بر آن دو فرشته ، هاروت و ماروت ، در بابِل فرو فرستاده شده بود [ پيروى كردند ] ، با اينكه آن دو [ فرشته ] هيچ كس را تعليم [ سحر ] نمى‏كردند مگر آنكه [ قبلاً به او ] مى‏گفتند : « ما [ وسيله ] آزمايشى [ براى شما ] هستيم ، پس زنهار كافر نشوى . » و [ لى ] آنها از آن دو [ فرشته ] چيزهايى مى‏آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند . هر چند بدون فرمان خدا نمى‏توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند . و [ خلاصه ] چيزى مى‏آموختند كه برايشان زيان داشت ، و سودى بديشان نمى‏رسانيد . و قطعاً [ يهوديان ] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [ متاع ] باشد ، در آخرت بهره‏اى ندارد . وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدند اگر مى‏دانستند .

جادو و جادوگري

انسان برترين مخلوق روي زمين است  الله تباركت وتعالي در او نيرو وقدرت شناخت  اشيا را قرار داده وآسمان، زمين وموجودت آن را تابع وبراي  او مسخر گردانيده  است . اما گاهي بعضي از انسانها ، مقام خود رافرامو ش كرده وبه آساني تحت تاٌ ثير اوهام ، خرافات ووسوسه هاي شيطان  و شيطان صفتان  قرار مي گيرند . شيطانهايي كه هميشه در كمينند تا با حيله هاي گوناگون  ودسيسه هاي متنوع انسانها  را از ايمان ومسير حق وحقيقت منحرف كرده ودرباتلاقي ازگناه ومعصيت گرفتار سازند . يكي از ترفندها ي شيطان در منحرف كردن انسانها  از عقيده حق وايمان ، سحر جادو است .چنانكه  مشاهده مي كنيم بعضي از مسلمانان فريب شيادان وجادوگران را خورده وبه گمان اينكه آنها غيب مي دانند ، براي تامين برخي ا ز نيا زهاي خود به آنها مرا جعه مي كنند و هر چه اين شيادان بگو يند آنها باو ر مي كنند و با چنين باوري دين و ايمان خويش را در مخاطره مي انداز ند .

    تاريخچه سحر

در باره آغاز سحر و ساحري بحثهاي فرواني شده است ؛ از كتيبه ها، تصاوير، علا يم و اشيا يي كه از حفا ري هاي با ستا ن شنا سي بد ست آ مده است ، چنين بر مي آيد كه سحر و ساحري از زمانهاي خيلي قديم در ميان مردم رواج داشته است و آن را مورد استفاده قرار مي دادنداز بررسي تاريخ به اين نكته پي مي بريم كه اهل با بل از نوابغ اين فن.بوده اند .انسانسانها در دوران بعثت پيامبران بر اثر دعوت آنها از جادو وجادوگري اعراض نموده وبه خداوند ، خالق و مالك كاينات ، ايمان و اعتماد پيدا مي كردند ، اما با رحلت پيا مبران و گذشت زمان  و بر اثر هجوم مشكلات ،در دام اوهام و خرافات افتاده و بعضاْ به جادو گران رجوع مي كردند.

در عصر حضرت موسي سحر وساحري در حد گسترده و وسعي رواج داست ، به گونه ايي كه مردم آن زمان اشتغال به اين فن را كمالات مي پنداشتند. مردم جاهل براي دفع مشكلات و ضرر وگزند ديگران به سا حران روي ميآوردند، حتي پادشاهاني  همانند فرعون مصر براي بقاي حكومت و حفا ظت تخت وتاج خود به جائوگران متوسل مي شدند.

نكته ديگر كه قابل تدجه است اين است كه از زمان حضرت نوح (ع) انسانهاي بي ايمان ، پيا مبران را به جادو گري متهم مي كردند و اين تهمت تا زمان  حضرت پيامبر اكرم  ادامه داشت .

ا لله تبارك و تعالي مي فرمايد : ((كذلك ما أتي الذين من قبلهم من رسول إلا قالو ا ساحر او مجنون ))[1] ؛  همين گونه (كه اينان شما راتكذيب مي دارند)   هيچ پيغمبري  به سوي مردم پيش از ايشان نرفته است ، مگراينكه گفته اند: اوجادوگريا ديوانه است .

جدی ترین آیه قرآن مجید در مورد وجود و تاثیر سحر و ساحری آیه 102 سوره بقره است.که اینقدر لطافت در آن وجود دارد که علامه طباطبایی در تفسیر پیرامون این آیه می فرماید:

احتمالاتی که مفسرین مختلف در باره افعال و ضمائر این آیه آودند بالغ بر 1260000 احتمال خواهد شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

الله اکبر

سبحان الله

معني سحر

درمفردات راغب اصفهاني _ كه مخصوص كلمات قرأن است _ به سه معنا ي سحر اشاره شده است :
1) فريب وپندارهاي بدون حقيقت وواقعيت ، همانند شعبده بازي وتردستي ؛ علما مي فرمايند سحر جادوگران فرعون از همين نوع بوده است .
((قال بل القواو  فاذا حبالهم وعصيهم يخيل اليه من سحرهم انها تسعي ))[2] ؛ (موسي ) گفت : شما اول(شروع كنيد وأنچه داريد جلو ) بيندازيد . (آنان طنابها وعصاها  ي خود را انداختند  موسي ) چنان به نظر  رسيدش كه بر اثرجادوي ايشان ، به ناگاه  طنابها و عصاهاي أنان (مار شده اند و مي خزند و ) تند راه مي روند .
(( فلما القو ا سحرو ا اعين الناس و استرهبو هم ))[3] ؛ هنگاميكه (وسايل جادوگري خود را بينداختند مردم راچشم بندي كردند وايشان را به هراس افكندند .
2) جلب شيطانها به روشهاي خاص وكمك گرفتن از أنها ؛ (( هل نبئكم علي من تنزل الشيطان تنزل علي كل افاك  اثيم يلقون السمع و اكثر هم كاذبون ))[4] ؛ أيا به شما خبر بدهم شيا طين بر چه كسي نازل مي شوند (والقا وسوسه مي كنند ) بر كساني نازل مي گردند كه كذاب وبس گناهكارباشند( چرا كه كاهنان و غيبگويان دروغگويان دروغ گو وپلشت مي باشند مي باشند ) (به شياطين ) گوش فرا مي دهند ، و بيشتر شان دروغگويند (او از پيش خود چيزهاي بهم مي بافند.) 3) ممكن است با وسايلي ماهيت وشكل اشخاص وموجودات راتغيرداد، مثلا انسان رابه وسيله بصورت انسان درآورد ولي اين نوع ، خيال وپنداري بيش نيست وواقعيت ندارد .( 4)  در لسان العرب آمده است : سحر عبارت از هر آنچه كه ماخذ ، منشا وعوامل آن ظريف ، مرموز ،نامرئي وپنهان باشد و درباره معني اصطلا حي سحر در. لسان العر ب آمده است : سحر عملي است كه با انجام دادن آن سا حر به شيطان نزديك مي شود- (( السحر عمل يتقرب فيه الي الشيطان))[5] در تعر يف اصطلا حي سحر در عمده القاري چنين آمده است : (( فهو امر خارق العاده صادر عن نفس شريره لا يتعذر معا رضته )) ؛ سحر عملي است خارق العاده كه از فردي شرير انجام مي گيرد و مقا بله با آن مشكل نيست.[6]
 
اقسام سحر
امام فخر رازي در تفسير كبير هشت روش براي سحر و جادو كردن بيان نموده است : 1- جا دويي كه در زمانهاي قديم در ميان مردم بابل رايج بود : بابليها ستاره پرست بودند و گمان مي كردند ستا رگان موثر و مدّ بر زمين ومردم هستند و تما مي خير و خو بي و سعا دت و شقاوت نحوست و بدي از سوي ستارگان است جادوگران آن زمان بر اساس حر كت ستارگان و منازل و برجهاي آنها ادعاي غيب گويي ،آگاهي از آينده و پيش گويي مي كر دند.
2- جادويي كه با قدرت و نيروي اراده انجام مي گيرد : در اين روش انسان با ريا ضتهاي طولاني به تقو يت فكر و اراده خويش مي پردازد سپس با نيروي اراده خود بر اشيا ي محيط اطراف خود اثر مي گذ ارد و چيز هاي خارق العاده را در برابر چشم بيند گان مجسم مي كند .
3- ياري جستن از اروح زميني :يعني ساحر در سحر خود از شيطان و جن ها ياري مي گيرد.
4-  سحري كه با القا « تخيلات وگمان افكني انجام مي گيرد : در اين نوع سحرها جادو گر از نيروي تخيلي استفاده مي كند و با چشم بندي وسرعت عمل در قواي خيالي انسان تصرف مي كند.
5- اعمل و كارهاي عجيبي كه در اثر تركيب وسايل و ابزارآلات انجام مي گيرد :در اين نوع از سحر جا دبراي اعمال عجيب و غريب خود از اشيا و وسايلي كه براي مردم قابل رويت نيستند استفاده مي كند.
6-استفاده از خواص و ويزگيهاي نا شناخته« فيز يكي و شيميايي اجسام : ساح در اين نوع سحر از خواص شيميايي اجسام استفاده مي كند كه عموم مردم از آن خواص ا طلاعي ندارند‍ ؤ مثلاْ در شيمي امروزه اجسام بسياري را  مي شناسيم كه وزنشان از هوا سبكتر است و اگر درون جسمي قرار داده شوند ممكن است آن جسم به حركت در  آيد و كسي هم تعجب نمي كند حتي بسياري از وسايل بازي كودكان در گذ شته يك نوع سحر به نظر مي رسيد.
7-  تعلق قلب : در اين نوع سحر ، جادوگر با ادعا كردن اينكه اسم اعظم را مي داند و بر اثر آ ن جن ها تابع او هستند و در انجام امور ا ز او پيروي مي كنند، مردم را معتقد خود مي گرداند و قلب وعقل آ نها را شكا ر مي كند.
8- نميمه و سخن چيني : در اين قسم از سحر ساحر با سخنان مبهم و پيچيده و با چابكي خاص در ميان مردم اختلاف تشتت، بغض وكدورت ايجاد مي كند(1)
همچنين كارها يي كه با استفاده از خواب مغنا طيسي و هيبنو تيزم و ماني تيزم و تله پاتي (انتقال افكار از راه دور ) انجام مي گيرد گر چه اين علو م از آن دسته علومي هستند كه مي توان از آنها استفاده صحيح نمود اما ساحران و  بعضي از شيادان از آنها براي اغفال و فريب مردم سو« استفاده مي كنند كه كاربرد غلط علو م مذ كور آنها را در سحر داخل مي كند . از اين نوع سحر تنها افرادي متاثر مي شوند كه از قدرت ونيروي تلقين و مهارت اين ساحران ‍ ، اطلاعي نداشته با شند.
 
 آيا سحر حقيت دارد؟
از آنجايي كه سحر داراي معا ني مختلفي است و سحر كر دن به روش هاي متعد دي صورت مي گيرد علما در باره حقيحت سحر اختلاف  دارند . علامه ابن حجر در فتح الباري : گروه متعزله معتقدند كه سحر حقيقت و واققيت ندارد.1- تفسير كبير امام فخر رازي : 3/206, شركت صحا في نوين.
همچنين ابن حزم ظا هري و از شوافع ابو اسحاق استر آبادي واز احناف ا بو بكر رازي نيز بر همين باورند كه سحر حقيقت ندارد .و آنچه را كه ساحر انجام مي دهد ،وهم ،گمان و خيال افكني است . و براي اثبات نظريهء خود از
آيات ذيل و امثال آن استدلال مي كنند .
((فاذا حبالهم و عصيّهم يخيّل اليه من سحرهم انها تسعي )) ؛ چنان به نظرش رسيد كه بر اثر جادوي ايشان ، بناگاه طنابها و عصاهاي آنان (مار شده و مي خزند و) تند راه مي روند.
((فلما القو سحروا اعين الناس ))[7]؛  هنگامي كه جادوگران (وسايل جادوگري خود را ) بينداختند مردم را چشم بندي كردند. اما نظر عموم علما اين است كه سحر واقعيت دارد[8]
علامه ابن قدامه مي فرماييد : سحر داراي حقيقت است، باعث مرگ مي شود و انسان را مريض مي كند و قدرت همبستري را از بين مي برد، در ميان زوجين جدايي مي اكند و ميان افراد جامعه تشتت و اخيلاف ايجاد ميكند[9].
جمهور اهل سنت مي گويند جادو واقعيت دارد و تنها تخيل محض نيست.
دلايل واقعيت سحر
(( يعلّمون الناس السحر))[10] ‍؛ شياطين به مردم سحر مي آموزند.
تعليم و تعلّم در امور حقيقي امكان دارد و انجام مي گيرد.
((فلما القو سحروا اعين  الناس و استرهبوهم و جاءوا بسحر عظيم)) ؛ هنگامي كه جادوگران (وسايل جادوگري خود را) بيندا ختند مردم را چشم بندي كردند و جادوي بزرگي از خود نشان دادند.
خداوند براي سحر صفت عظيم را آورده است و اين صفت براي چيزي كه واقعيت ندارد نمي آ يد پس صفت عظيم دال بر اين است سحر واقعيت دارد .‹‹ قال مو سي ما جيتم به السحر ان ا لله سيبطله›› [11]؛ مو سي گفت : آنچه اريه داديد وا قعاً جادو است . قطعاً خداوند آنرا پوچ و نا بود خوا هد كرد. از اين آيات معلوم مي شود كه سحر داراي واقعيت بوده و اثرش ثابت است كه خداوند آن را باطل مي كند ، زيرا چيزي باطل مي شود كه واقعاً وجود داشته باشد نه اين كه وهم و گمان با شد.
در حد يثي از صحيح بخاري منقول است كه لبيد بن الاصم يهودي از قبيله بني زريق پيامبر        را سحر نمود، از اثر سحرش پيامبرگرامي مريض شدندبه حدي كه كاري را كه انجام نداده بود تصورمي كرد كه انجام داده است سوره هاي معوذتين (سورهء فلق و ناس ) براي گشودن سحر پيامبر نازل شدو خداوند او را شفا داد.
پس معلوم مي شود سحر واقعيت دارد [12]0
لبته علمايي كه معتقدند سحر حقيقت دارد ، منظورشان اين نيست كه هر چه را ساحر ادعا كند قادر به انجام آن است هيچ ساحري نمي تواند ماهيت و شكل موجودات را تغيير دهد مثلاً انسان را بصورت حيوان يا حيوان را بصورت انسان در آورد، طبق اجماع جمهور علما معجزات انبيا از قبل نازل شذن ملخ،قورباغه و شكافتن دريا و تبديل شدن عصا به اژدها و زنده كردن مردگان و سخن گفتن حيوانات و… حقايقي بودند كه توسط انبياء ظاهر شدند ، و ساهراان هرگز قادر به انجام كارهاي خارق العاده كه شبيه معجزات انبيا باشند، نيستند .
ا لبته اين امر جاي خود را داردكه امور خارق ا لعاده اي كه تحت قدرت بشر است به دست ساحر آشكار شود، مثلاً
با جادو كردن كسي را مريض كند، يا در ميان زوجين جدايي بياورند يا عقل كسي را زايل يا عضو كسي را كج نمايند. ولي در هر حال نبايد غافل بود كه مؤثر حقيقي فقط الله عزوجل است. ((وما هم بضارين به من احد الا باذن الله))[13] ؛ وحال آنكه با اين جادوي (خويش ) نمي توانند به  كسي زيان برسانند مگر اينكه با اجازه وخواست خدا باشد.    
  گشودن سحر
مانند بقيه امراض هم نوعي مرض و بلا است كه انسان دچار آن مي شود و عوارض آن از امراض جسمي بيشتر است كه حتي گاهي به هلاكت انسان منجر مي شود. پس همان طوري كه تداوي بقيه امراض جايز است مداواي سحر هم درست و مشروع است. پيامبر اكرم           فرموده اند:
‹‹تداووا فان الله ا لذي خلق ا لداءخلق ا لدواء››[14]؛ خود رامعالجه بكنيد خدايي كه مرض را بوجود آورد ه دوا ومعالجه اش را هم آفريد ه است گشودن سحر كار خطرناكي است افراد كمي قادر به انجام آن هستند ودر اين ميان كساني هستند كه صلاحيت اين كارا ندارند وبا حيله گري مكر وفريب “ مال حرام را جمع آوري مي كنند وسر انجام خود را به هلاكت مي اندازند .كساني كه عمل گشودن سحر راانجام مي دهند بايد متصف به اين صفات باشند :
1- قولا وعملا موحد باشند
2ـ از محرمات و معاصي دوري كنند                   
3ـ پايبند مستحبات باشند
4ـ علم ودانش ومهارت اين كاررا داشته باشند
5ـ افرادي متقي و پرهيزگار باشند
6ـ جرات وشهامت داشته باشند
7 –  فروتن امين ومتاهل باشند
8 ـ هدفشان جمع آوري مال از افراد ضعيف الايمان نباشد    
9- توانا وقادر باشند كه خودرا از ضرر سحر حفظ نمايند            
روش های ابطال سحر
رقيه چيست؟
تعريف رقي: رقي جمع رقيه است و آن خواندن اوراد و دميدن در آن بمنظور شفا يافتن و سلامتي كسب كردن است. فرقي نمي كند از قرآن كريم يا از دعاهاي مأثور پيامبر صلی الله علیه و سلم باشد.
ب: حكم آن: جايز است. از عوف بن مالك رضی الله عنه روايت است كه گفت:|كُنَّا نَرْقِي فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ تَرَى فِي ذَلِكَ فَقَالَ اعْرِضُوا عَلَيَّ رُقَاكُمْ لَا بَأْسَ بِالرُّقَى مَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ شِرْكٌ|[1] «ما در زمان جاهليت رقيه مي كرديم. گفتيم: اي رسول خدا آن را چگونه مي بيني؟ فرمود: رقيه هايتان را برايم وصف كنيد اگر در آن شرك نباشد اشكالي ندارد» و از انس بن مالك رضی الله عنه روايت است كه گفت:|رَخَّصَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم  فِي الرُّقْيَةِ مِنْ الْعَيْنِ وَالْحُمَةِ وَالنَّمْلَةِ|[2] «رسول الله صلی الله علیه و سلم  اجازه رقيه را براي عين[3]، حمه[4] و نمله[5] داده است». و از جابر بن عبدالله رضی الله عنه  روايت است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم  فرمودند: |مَنْ اسْتَطَاعَ أَنْ يَنْفَعَ أَخَاهُ فَلْيَفْعَلْ|[6] «هركس مي تواند كه به برادرش نفع برساند پس اين كار را انجام دهد». و از عائشه رضی الله عنها روايت است:|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذَا اشْتَكَى مِنَّا إِنْسَانٌ مَسَحَهُ بِيَمِينِهِ ثُمَّ قَالَ أَذْهِبْ الْبَاسَ رَبَّ النَّاسِ وَاشْفِ أَنْتَ الشَّافِي لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُكَ شِفَاءً لَا يُغَادِرُ سَقَمًا|[7] «هنگامي كه يكي از ما از دردش به رسول الله صلی الله علیه و سلم  شكايت مي كرد با دست راستش آن را مسح مي‌نمود سپس مي فرمود: اي پروردگار مردم! بيماري اش را برطرف ساز و چنان شفايي عنايت كن كه هيچگونه بيماري اي باقي نماند. چرا كه تو شفا دهنده هستي و هيچ شفايي، بجز شفاي تو وجود ندارد».
ج: شرط هاي آن: براي جايز بودن و درستي آن سه شرط لازم است:
اول اينكه: معتقد نباشد كه اين كار به تنهايي و بدون اذن خداوند به او نفع مي‌رساند. اگر معتقد باشد بدون اذن خداوند و به ذات خود به او نفع مي‌رساند، حرام و شرك است. بايد معتقد باشد كه رقيه بدون اذن خداوند به او نفعي نمي رساند.
دوم اينكه: به وسيله چيزي نباشد كه مخالف شريعت خداوند باشد مانند اين‌كه محتواي دعا نبايد درخواست از غير خداوند يا استغاثه از جن و چيزي هايي شبيه آن باشد اگر اين‌گونه باشد حرام و شرك مي باشد.
سوم اين‌كه: داراي مفهوم و معني معلومي باشد اگر از نوع طلسم يا سحر باشد جايز نيست. از امام مالك رحمه الله  سؤال شد: آيا كسي مي تواند رقيه كند و از او درخواست رقيه شود؟ امام فرمود: اگر با كلام پاك باشد اشكالي ندارد.
د: رقيه ممنوع: تمام رقيه هايي كه در آن شرط‌هاي گفته شده وجود نداشته باشد مانند اين‌كه رقيه كننده يا كسي كه برايش رقيه مي شود معتقد باشد كه آن به ذات خود به او نفع مي‌رساند و تأثير دارد؛ يا اين‌كه مشتمل بر كلمات شركي و توسل‌هاي كفري و كلمات بدعي و مانند اين‌ها باشد يا با كلمات نامفهوم مانند طلسم و چيزهايي مانند اين‌ها باشد حرام و ممنوع مي باشند.[8]
سحرچيست؟
سحر در لغت عبارت است از آن‌چه كه مخفي شده و سبب آن نامعلوم باشد. و در اصطلاح آن عبارت است از افسون‌ها، رقيه و گره هايي كه در قلب‌ها و جسم‌ها تأثير مي گذارد. پس موجب مريضي و مرگ مي شود؛ رابطه زن و مرد را خراب مي‌كند و موجب از هم پاشيدن زندگي شان مي‌شود كه تمام اين‌ها به اذن و اراده خداوند صورت مي گيرد و آن كفر است و ساحر به خداوند عظيم كافر است و براي او در آخرت نصيب و بهره اي نيست. الله تعالي مي فرمايد:{وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السحر وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}[9] «و آن‌چه را كه شياطين در سلطنت سليمان خوانده بودند، پيروي كردند. و سليمان كفر نورزيد، ليكن آن شياطين كه كافر شدند به مردم سحر آموختند. و نيز از آن‌چه بر آن دو ملك هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود با اين‌كه آن دو هيچكس را تعليم نمي كردند مگر آن‌كه مي گفتند ما آزمايشي هستيم پس زنهار كافر نشوي. آن‌ها از آن دو چيزهايي مي‌آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايي بيفكند. هرچند بدون فرمان خداوند نمي توانستند به وسيله آن به احدي زيان برسانند. و چيزي مي آموختند كه برايشان زيان داشت، و سودي بديشان نمي‌رسانيد. و قطعاً دريافته بودند كه هركس خريدار اين باشد در آخرت بهره اي ندارد. چه بد بود آن‌چه به جان خريدند اگر مي‌دانستند».
و از موارد سحر دميدن همراه با تف در گره است. الله تعالي مي‌فرمايد:{قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ**مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ**وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ**وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ**وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ}[10] «بگو پناه مي برم به پروردگار سپيده دم، از شر آن‌چه خلق نموده و از شر تاريكي چون فراگير شود و از شر دمندگان افسون در گره ها و از شر حسود آنگاه كه حسد ورزد».[11]
راه درمان سحر چيست؟
كسي كه دچار سحر شده است، راه علاج آن سحر نيست زيرا شر و بدي را با بدي از بين نمي برند و كفر را با كفر نابود نمي كنند بلكه شر و بدي تنها با نيكي از بين مي رود بدين خاطر هنگامي كه از پيامبر صلی الله علیه و سلم  در باره النشرة سؤال شد فرمود: «آن از عمل شيطان است» و النشرة ذكر شده در حديث به معني از بين بردن سحر از شخص سحر زده شده با سحر است. اما اگر با قرآن كريم و دواهاي مباح، و رقيه شرعي باشد اشكالي ندارد ولي اگر با سحر باشد همان گونه كه بيان شد جايز نيست زيرا سحر عبادت كردن شياطين است. ساحر تنها بعد از عبادت كردن شياطين و خدمت كردن و تقرب جستن به آن ها مي تواند سحر كند و سحرش آشكار مي شود. لكن الحمد لله مانعي براي علاج شخص سحر زده با قرآن و ادعيه شرعيه و داروهاي مباح وجود ندارد همان گونه كه انواع بيماري ها به وسيله پزشكان معالجه مي‌شود. اما اين طور نيست كه بيمار به طور حتمي شفا يابد زيرا هر بيماري شفا نمي يابد چنان كه عمرش كفاف كند شفا مي يابد در غير اين صورت با اين بيماري مي ميرد اگر چه بهترين و داناترين پزشكان نيز بر او حاضر شوند هنگامي كه وقت مردن برسد دوا و معالجه سودي ندارد زيرا خداوند عزوجل مي فرمايد:(وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا)[12] «و هركس اجلش فرا رسد هرگز خداوند آن را به تأخير نمي اندازد». درمان و دوا تنها زماني كه اجل فرا نرسيده باشد و خداوند براي بنده شفا را مقدر كرده باشد سودمند است. مانند اين كه كسي به سحر دچار شده و خداوند براي او شفا را مقدر كرده و كسي ديگر نيز به سحر مبتلا شده اما خداوند به منظور آزمايش و امتحان يا اسباب ديگري كه فقط خود از آن باخبر است، شفا را براي او مقدر نكرده است. چنان كه خداوند كسي را كه هيچ دوايي براي دردش نبوده معالجه كرده است. از پيامبر صلی الله علیه و سلم  روايت است كه فرمود:( لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ فَإِذَا أُصِيبَ دَوَاءُ الدَّاءِ بَرَأَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ) «براي هر دردي دوايي است آن گاه كه به بيمار دوا مي رسد او به اذن خداوند از آن خلاص مي شود». و مي‌فرمايد: (مَا أَنْزَلَ اللَّهُ دَاءً إِلَّا قَدْ أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً عَلِمَهُ مَنْ عَلِمَهُ وَجَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ) «خداوند هيچ دردي را نازل نكرده مگر اين كه شفاي آن را نيز فرستاده است كسي كه آن را دريافت كند، مي‌داند و كسي كه به آن جاهل باشد، نمي داند».
از جمله درمان هاي شرعي، معالجه سحر با قرآن است. بر شخص سحر زده عظیم ترين سوره قرآن، سوره فاتحه را مي خواند و آن را بر او تكرار مي كند. اگر قرائت كننده اي نيكوكار مؤمن كه مي‌داند هر چيز به قضا و قدر خداوند است و تصرف امور در دست الله تعالي است و اوست كه اگر به چيزي بگويد باش، مي شود، بخواند و قرائتش از ايمان، تقوا و اخلاصش باشد و آن را تكرار كند سحر از بين مي رود و صاحبش به اذن خداوند شفا مي يابد. تعدادي از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم بر صحرانشيناني عبور كردند كه رئيسشان را مار نيش زده بود و هركاري كرده بودند، خوب نشده بود به تعدادي از اصحاب گفتند: آيا شما درماني سراغ داريد؟ گفتند: بله. يكي از آن ها سوره فاتحه را بر او خواند. پس او بلند شد مثل اين كه بلافاصله از بند آزاد شده باشد خداوند او را از شر نيش مار عافيت داد. و پيامبرصلی الله علیه و سلم مي فرمايد:(لا بأس بالرقي ما لم تكن شركاً) «رقيه مادامي كه شرك نباشد اشكالي ندارد». پيامبرصلی الله علیه و سلم رقيه كرده و برايش رقيه شده است. در رقيه خير و نفع بسيار است. هنگامي كه بر سحر زده شده فاتحه، آية الكرسي، سوره احد، معوذتين يا آيات ديگر خوانده شود همراه با دعاهاي وارده در احاديث از پيامبر صلی الله علیه و سلم مانند اين دعاي پيامبرصلی الله علیه و سلم كه به منظور رقيه براي بعضي از بيماري ها سه بار يا بيشتر تكرار مي كرد(اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ أَذْهِبْ الْبَاسَ اشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِي لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُكَ شِفَاءً لَا يُغَادِرُ سَقَمًا) «اي پروردگارانسان ها! بيماري اش را برطرف ساز و چنان شفايي عنايت كن كه هيچ‌گونه بيماري اي باقي نماند. چرا كه تو شفا دهنده هستي و هيچ شفايي، بجز شفاي تو وجود ندارد» و مانند آن چه كه جبريل علیه السلام بر پيامبرصلی الله علیه و سلم با تكرار سه بار اين دعا رقي نمود:( بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يُؤْذِيكَ مِنْ شَرِّ كُلِّ نَفْسٍ أَوْ عَيْنِ حَاسِدٍ اللَّهُ يَشْفِيكَ بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ) «به نام خداوند تو را از هر چيزي كه باعث آزار توست، و از شر هر نفس و چشم حسود رقيه مي كنم؛ خداوند شفايت مي دهد و به وسيله نام الله تو را محفوظ مي دارم.» كه اين رقيه اي بزرگ و ثابت از پيامبرصلی الله علیه و سلم است كه به وسيله آن مار گزيدگي، سحر زده شده و مريض، شفا مي‌يابد و اين كه رقيه مريض، سحر زده شده و مار گزيده با دعاهاي پاك باشد اشكالي ندارد اگر چه از پيامبرصلی الله علیه و سلم روايت نشده باشد مادامي كه در آن اشكال شرعي نباشد به دليل اين كه پيامبرصلی الله علیه و سلم مي فرمايد:(لا بأس بالرقي ما لم تكن شركاً) «رقي مادامي كه در آن شرك نباشد اشكالي ندارد». و الله تعالي مريض، سحر شده و چيزهاي ديگر را بدون رقي و بدون اسباب از جانب انسان شفا مي دهد زيرا خداوند بر هر چيزي تواناست و حكمت او بر هر چيزي احاطه دارد. خداوند پاك و منزه در كتاب كريمش مي فرمايد:(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ)[13] «هنگامي كه خداوند اراده چيزي را مي كند همين كه مي گويد باش، مي شود». حمد و سپاس براي خداوند سبحان به خاطر آن چه كه اقتضا و مقدر مي كند و حكمت فراوان او همه چيز را در برگرفته است.
 اگر زمان مرگ مريض فرا رسيده و مقدر شده باشد كه با اين بيماري بميرد مريض شفا نمي يابد.
از جمله آن چه كه در درمان به كار مي رود آيات سحر است كه در آب خوانده مي شود: من جمله: آيات سحر در سوره اعراف:(وَأَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ(117) فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ(118) فَغُلِبُوا هُنَالِكَ وَانْقَلَبُوا صَاغِرِينَ)[14] «و به موسي وحي كرديم كه عصايت را بينداز پس [انداخت و اژدها شد] و ناگهان آن‌چه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد (117) پس حقيقت آشكار گرديد و كارهايي كه مي‏كردند باطل شد (118) و در آنجا مغلوب و خوار گرديدند»
سوره يونس:(وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ(79) فَلَمَّا جَاءَ السحرةُ قَالَ لَهُمْ مُوسَي أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ(80) فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَي مَا جِئْتُمْ بِهِ السحر إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ(81) وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ)[15] «و فرعون گفت هر جادوگر دانايي را پيش من آوريد(79) و چون جادوگران آمدند موسي به آنان گفت آن‌چه را مي‏اندازيد بيندازيد(80) پس چون افكندند موسي گفت آن‌چه را شما به ميان آورديد سحر است به زودي خدا آن را باطل خواهد كرد آري خدا كار مفسدان را تأييد نمي‏كند(81) و خدا با كلمات خود حق را ثابت مي‏گرداند هر چند بزهكاران را خوش نيايد»
سوره طه:(قَالُوا يَا مُوسَي إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَإِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَي(65) قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سحرهِمْ أَنَّهَا تَسْعَي(66) فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَي(67) قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَي(68) وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَي)[16] «[ساحران] گفتند اي موسي يا تو مي‏افكني يا [ما] نخستين كس باشيم كه مي اندازيم(65) گفت [نه] بلكه شما بيندازيد پس ناگهان ريسمان‌ها و چوبدستي‏هايشان بر اثر سحرشان در خيال او [چنين] مي‏نمود كه آن‌ها به شتاب مي‏خزند(66) و موسي در خود بيمي احساس كرد(67) گفتيم مترس كه تو خود برتري(68) و آن‌چه در دست راست داري بينداز تا هر چه را ساخته‏اند ببلعد در حقيقت آن‌چه سرهم‏بندي كرده‏اند افسون افسونگر است و افسونگر هر جا برود رستگار نمي شود».
اين آيات از جمله آياتي هستند كه خداوند به وسيله آن ها در درمان سحر سود مي رساند و اگر قاري اين آيات را بر آب بخواند و همراه با آن ها سوره فاتحه، آية الكرسي، احد، معوذتين را نيز بر آب بخواند سپس آن را روي كسي كه گمان مي رود دچار سحر شده است بريزد يا نمي تواند پيش همسرش برود، به اذن و خواست خداوند شفا مي يابد.
منظور اين است كه اين دواها و آن چه مانند اين است از جمله چيزهايي است كه براي اين ناراحتي به كار مي رود كه شامل سحر، ناتواني از همبستر شدن با همسر مي شود. بسياري اين را به كار برده‌اند و خداوند به وسيله آن به آن ها نفع رسانده است. كساني بوده اند كه تنها با خواندن سوره فاتحه شفا يافته اند و يا تنها سوره احد و معوذتين را خوانده و شفا يافته اند. نكته مهم اين است كه معالجه كننده و معالجه شونده بايد هر دو داراي ايماني صادق باشند و نسبت به خداوند اطمينان داشته باشند و بدانند كه همه كارها در دست خداوند است و او هر چه بخواهد مي شود و اگر چيزي را نخواهد روي نمي دهد پس كارها به دست خداوند عزوجل است آن چه خداوند بخواهد مي شود و آن چه او نخواهد نمي شود پس با ايمان و راستي با خداوند از جانب خواننده و خوانده شده بر او، مرض و بيماري به اذن و خواست خداوند به زودي از بين مي رود و دواهاي جسمي و روحي نيز مفيد واقع مي شوند.
نمونه هايي از درمان سحر عبارتند از:
1.به عمل ساحر نگاه مي شود اگر دانسته شد كه او مثلاً تكه اي از مو را در مكاني قرار يا آن را در شانه اي قرار داده است يا چيزهايي از اين قبيل. هنگامي كه محل آن دانسته شد آن چيز را از بين مي بريد و مي سوزانيد و نابود مي كنيد چيزي كه سحر بر روي آن انجام شده باطل مي شود و هدف ساحر تحقق نمي يابد.
2.هنگامي كه ساحر شناخته شد، ملزم شود كه آن چه انجام داده را نابود كند. به او گفته مي شود: يا آن چه انجام دادي را نابود مي كني يا گردنت را مي زنم. سپس هنگامي كه آن چيز را نابود كرد حاكم مسلمانان او را مي كشد زيرا ساحر بر رأي صواب بدون درخواست توبه گردنش زده مي شود الله عنها دانست كه جاريه اي بر او سحر انجام داده او را كشت.
3.خواندن قرآن زيرا آن تأثير بزرگي در نابودي سحر دارد. و آن بدين صورت است كه بر شخص سحر زده يا در ظرفي آية الكرسي، آيات سحر در سوره اعراف، يونس، طه و همراه با آن سوره كافرون، اخلاص و معوذتين خوانده شود و براي او شفا و سلامتي را بخواهد خصوصاً با دعاي مأثور از پيامبرصلی الله علیه و سلم كه مي فرمود:(اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ أَذْهِبْ الْبَاسَ اشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِي لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُكَ شِفَاءً لَا يُغَادِرُ سَقَمًا) «اي پروردگارانسان ها! بيماري اش را برطرف ساز و چنان شفايي عنايت كن كه هيچ‌گونه بيماري اي باقي نماند. چرا كه تو شفا دهنده هستي و هيچ شفايي، بجز شفاي تو وجود ندارد» و مانند آن چه كه جبريل  علیه السلام بر پيامبرصلی الله علیه و سلم با تكرار سه بار اين دعا رقي نمود:( بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يُؤْذِيكَ مِنْ شَرِّ كُلِّ نَفْسٍ أَوْ عَيْنِ حَاسِدٍ اللَّهُ يَشْفِيكَ بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ) « به نام خداوند تو را از هر چيزي كه باعث آزار توست، و از شر هر نفس و چشم حسود رقيه مي كنم؛ خداوند شفايت مي دهد و به وسيله نام الله تو را محفوظ مي دارم» و خواندن سوره احد و معوذتين را سه بار تكرار كند و از آن چه ذكر كرديم در آب بخواند و شخص سحر زده از آن بخورد و با باقيمانده آب يك بار يا بيشتر بر حسب نياز خود را بشويد به اذن خداوند سحر نابود مي شود كه اين را علما رحمهم الله ذكر كرده اند همان گونه كه شيخ عبدالرحمن بن حسن: در كتاب( فتح المجيد شرح كتاب التوحيد ) في ( باب ما جاء في النشرة ) و ديگران ذكر كرده اند.
4.هفت برگ از درخت سدر سبز را بگيرد و آن را بكوبد و در آب قرار دهد و در آن، آن چه قبلاً از آيات و سوره ها و دعاها گذشت را بخواند و از آن بنوشد و خود را با آن بشويد همان گونه كه آن در درمان مردي كه از نزديكي با همسرش حبس شده بود كه هفت برگ از درخت سدر سبر را در آب قرار دادند آيات و سوره ها و دعاهاي گذشته را در آن خواند سپس از آن نوشيد و خود را با آن شست كه به اذن و خواست خداوند سودمند گشت.
و آيات كه در آن خوانده مي شود و برگ درخت سدر به نسبت سحر زده ها و كسي كه ناتوان از نزديكي و جماع با همسرش است به ترتيب زير است:
1. خواندن سوره فاتحه
2. خواندن آية الكرسي از سوره بقره( لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ)/255 «خداست كه معبودي جز او نيست زنده و برپادارنده است نه خوابي سبك او را فرو مي‏گيرد و نه خوابي گران آن‌چه در آسمان‌ها و آن‌چه در زمين است از آن اوست كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند آن‌چه در پيش روي آنان و آن‌چه در پشت‏سرشان است مي‏داند و به چيزي از علم او جز به آن‌چه بخواهد احاطه نمي‏يابند كرسي او آسمان‌ها و زمين را در بر گرفته و نگهداري آن‌ها بر او دشوار نيست و اوست والاي بزرگ».
3. خواندن آيات سوره اعراف:(قَالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآَيَةٍ فَأْتِ بِهَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ(106) فَأَلْقَي عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ(107) وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ(108) قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ(109) يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ(110) قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ(111) يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ(112) وَجَاءَ السحرةُ فِرْعَوْنَ قَالُوا إِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ(113) قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ(114) قَالُوا يَا مُوسَي إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَإِمَّا أَنْ نَكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ(115) قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سحروا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسحر عَظِيمٍ(116) وَأَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ(117) فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ(118) فَغُلِبُوا هُنَالِكَ وَانْقَلَبُوا صَاغِرِينَ(119) وَأُلْقِيَ السحرةُ سَاجِدِينَ(120) قَالُوا آَمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ(121) رَبِّ مُوسَي وَهَارُونَ)[19]« [فرعون] گفت اگر معجزه‏اي آورده‏اي پس اگر راست مي‏گويي آن را ارائه بده(106) پس [موسي] عصايش را افكند و بناگاه اژدهايي آشكار شد(107) و دست‏خود را [از گريبان] بيرون كشيد و ناگهان براي تماشاگران سپيد [و درخشنده] بود(108) سران قوم فرعون گفتند بي‏شك اين [مرد] ساحري داناست(109) مي‏خواهد شما را از سرزمينتان بيرون كند پس چه دستور مي‏دهيد(110) گفتند او و برادرش را بازداشت كن و گردآورندگاني را به شهرها بفرست(111) تا هر ساحر دانايي را نزد تو آرند(112) و ساحران نزد فرعون آمدند [و] گفتند [آيا] اگر ما پيروز شويم براي ما پاداشي خواهد بود(113) گفت آري و مسلماً شما از مقربان [دربار من] خواهيد بود(114) گفتند اي موسي آيا تو مي‏افكني و يا اينكه ما مي‏افكنيم(115) گفت‏شما بيفكنيد و چون افكندند ديدگان مردم را افسون كردند و آنان را به ترس انداختند و سحري بزرگ در ميان آوردند(116) و به موسي وحي كرديم كه عصايت را بينداز پس [انداخت و اژدها شد] و ناگهان آن‌چه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد(117) پس حقيقت آشكار گرديد و كارهايي كه مي‏كردند باطل شد(118) و در آنجا مغلوب و خوار گرديدند(119) و ساحران به سجده درافتادند(120) [و] گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم (121) پروردگار موسي و هارون».
4. خواندن آيات سوره يونس:(وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ(79) فَلَمَّا جَاءَ السحرةُ قَالَ لَهُمْ مُوسَي أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ(80) فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَي مَا جِئْتُمْ بِهِ السحر إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ(81) وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ)[20] «و فرعون گفت هر جادوگر دانايي را پيش من آوريد(79) و چون جادوگران آمدند موسي به آنان گفت آن‌چه را مي‏اندازيد بيندازيد(80) پس چون افكندند موسي گفت آن‌چه را شما به ميان آورديد سحر است به زودي خدا آن را باطل خواهد كرد آري خدا كار مفسدان را تأييد نمي‏كند (81) و خدا با كلمات خود حق را ثابت مي‏گرداند هر چند بزهكاران را خوش نيايد».
5. خواندن آياتي از سوره طه:(قَالُوا يَا مُوسَي إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَإِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَي(65) قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سحرهِمْ أَنَّهَا تَسْعَي(66) فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَي(67) قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَي(68) وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَي)[21] «[ساحران] گفتند اي موسي يا تو مي‏افكني يا [ما] نخستين كس باشيم كه مي اندازيم(65) گفت [نه] بلكه شما بيندازيد پس ناگهان ريسمان‌ها و چوبدستي‏هايشان بر اثر سحرشان در خيال او [چنين] مي‏نمود كه آنها به شتاب مي‏خزند(66) و موسي در خود بيمي احساس كرد(67) گفتيم مترس كه تو خود برتري(68) و آن‌چه در دست راست داري بينداز تا هر چه را ساخته‏اند ببلعد در حقيقت آن‌چه سرهم‏بندي كرده‏اند افسون افسونگر است و افسونگر هر جا برود رستگار نمي شود».
6. خواندن سوره كافرون.
7. خواندن سوره اخلاص و معوذتين(سوره فلق و ناس) سه بار.
8. خواندن بعضي از دعاهاي شرعي مانند:(اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ أَذْهِبْ الْبَاسَ اشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِي لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُكَ شِفَاءً لَا يُغَادِرُ سَقَمًا) «اي پروردگار انسان ها! بيماري اش را برطرف ساز و چنان شفايي عنايت كن كه هيچگونه بيماري اي باقي نماند. چرا كه تو شفا دهنده هستي و هيچ شفايي، بجز شفاي تو وجود ندارد» خوب است و اگر با آن اين دعا را سه بار بخواند بهتر است:( بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يُؤْذِيكَ مِنْ شَرِّ كُلِّ نَفْسٍ أَوْ عَيْنِ حَاسِدٍ اللَّهُ يَشْفِيكَ بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ) «به نام خداوند تو را از هر چيزي كه باعث آزار توست، و از شر هر نفس و چشم حسود رقيه مي كنم؛ خداوند شفايت مي دهد و به وسيله نام الله تو را محفوظ مي دارم». و اگر آن چه كه گذشت را مستقيماً بر شخص سحر زده بخواند و بر سر و يا سينه او فوت كند اين از سبب هاي شفا به اذن و اجازه خداوند همان گونه كه پيشتر گذشت مي باشد.[22]
علاج سحر تعطيل زواج
قبل از خواب وضو بگيريد سپس آية الكرسي بخوانيد و و سه بار معوذات(احد، فلق، ناس) را بخوانيد و در دو كف دست فوت كنيد و آن را بر تمام بدن مسح كنيد. گوش دادن به آية الكرسي به صورت مكرر بر روي نوار و هر روز يك بار به آن گوش دهيد.
گوش دادن به معوذات به صورت مكرر بر روي نوار و هر روز يك بار به آن گوش دهيد.
رقيه شرعي را بر روي آب بخوانيد و از آن بنوشيد و در سه روز هر روز يك بار با آن خود را بشوييد. بعد از نماز صبح اين جمله را صد بار بگوييد:
(لا إله إلا الله وحده لا شريك له له الملك وله الحمد يحيي ويميت وهو علي كل شيء قدير)
 موضوعات گفته شده را به مدت يك ماه به طور كامل تطبيق دهيد و به اذن خداوند آن از بين مي رود.
[1] صحيح مسلم برقم (2200) .
[2] صحيح مسلم برقم (2196) .
[3] «العين» يعني كسي كه به اذن خداوند با چشمش به ديگري ضرر مي رساند.
[4] «الحمة» همان سم است. در تمام چيزهايي كه سم وجود دارد مانند نيش مار، عقرب يا مانند اينها اجازه رقيه داده شده است.
[5] «النملة» جراحتي كه از پهلو خارج مي شود
[6] صحيح مسلم برقم (2199) .
[7] صحيح البخاري برقم (5743) ، وصحيح مسلم برقم (2191) .
[8] برگرفته از كتاب اصول ايمان در پرتو قرآن و سنت تأليف: (دكتر صالح بن سعد سحيمي، دكتر عبد الرزاق بن عبد المحسن عباد و دكتر إبراهيم بن عامر رحيلي)
[9] بقره 102
[10] سوره فلق
[11] برگرفته از كتاب اصول ايمان در پرتو قرآن و سنت تأليف: (دكتر صالح بن سعد سحيمي، دكتر عبد الرزاق بن عبد المحسن عباد و دكتر إبراهيم بن عامر رحيلي)
[12] منافقون 11
[13] يس 82
[14] اعراف 117-119
[15] يونس 79-82
[16] طه 65-69
[17] كتاب مجموع فتاوى ومقالات متنوعة لسماحة الشيخ العلامة عبد العزيز بن عبد الله بن باز رحمه الله . ص / 70
[18] اين حديث را ترمذي روايت كرده و در اسنادش شخصي به نام اسماعيل بن مسلم وجود دارد كه ضعيف است.
[19] اعراف 106-122
[20] يونس 79-82
[21] طه 65-69
[22] كتاب مجموع فتاوى ومقالات متنوعة لسماحة الشيخ العلامة عبد العزيز بن عبد الله بن باز رحمه الله . م/8  ص /
 
 
دلايل باطل كردن سحر
گشودن سحر را بعضي از علما حرام ميدانند واز حديث سنن ابو داود استدلال مي كنند ((سئل رسول الله عنا لنشره فقال هو من عمل ا لشيطان))[15] ؛ در مورد گشودن سحر از پيامبر سؤال شد، پيامبر پاسخ دادند:گشودن سحر از كارهاي شيطان است.
در توضيح حديث ‹‹ا لنشره من عمل ا لشيطان ›› ابن حجر مي فرمايد: حكم گشودن سحر به هدف شخصي كه سحر را مي گشايدبستگي دارد اگر نيتش خير باشدپس گشودن سحر درست و خوب است و اگر نيتش شر باشد خوبنيست[16].
 علما گشودن سحر را توسط جادوگران وكاهنان كه ابطال آن اعمال خلاف شرع مرتكب مي شوندجايز نميداندچونكه اين افراد با كشتن حيوان و استمداد از شيطان و جن ها وارتكاب گناهان كبيره باعث گمراه كردن  مردم وتحريف حقايق ومتزلزل ساختن عقايد افراد ساده لوح مي شوند.اما علاج سحر با آيات قرآني و ادعيه مباح و توسط كسي كه داراي عقيدهء صحيح و پايبد احكام شرعي است اشكالي ندارد.
زيرا وقتي لبيدبن ا لاصم پيامبر را سحر كرد حضرت جبرييل از محل سحرها پيامبر  را با خبر كرد، پيامبر  به حضرت علي و طلحه رضي ا لله عنهما دستور داد سحرها را از چاه ذروان بيرون كردند و سوره هاي معوذتين را برگره ها خوانده وگره هاگشوده شدندو سحرباطل شدوپيامبراحساس سبكي وراحتي نمودند.[17]
در صحيح مسلم آمده است كه پيامبر فرمودند: ‹‹لا بأس بالرقي مالم يكن فيه شرك››[18] ؛دعا و تعويذي كه  مشتمل برشرك نباشداشكالي ندارد.
موضع اسلام درباره ی ساحران
چونكه سحر عملي بدوزشت است، هيچ يك از اديان آسماني آن را جايز قرار نداده است.زيرا كسي مي تواند آن انجام بدهد كه از ايمانش دست بكشد و چشم وگوش بسته مطيع شيطان و جن ها باشدو با انجام اعمال بد هميشه شيطان را از خودخشنود و راضي نگهدارد.
ساحر قبل از اينكه به ديگران ضرر برساندخودش متضرر مي گردد.
از حضرت ابوهريره رضي الله عنه  روايت است كه پيامبر فرمودند:‹‹اجتنبوا السبع الموبقات، قالو يا رسول الله
ماهي قال الشرك بالله و السحر و قتل النفس التي حرّم الله الا بالحق واكل الربوا و اكل مال اليتم و التولي يوم الزحف وقذف المحصنات المؤمنات الغافلات››[19]
 ؛ از هفت چيز هلاك كننده (گناهان کبیره ) دوري كنيد، صحابه گفتند اي رسول خدا آنهارا بگوييدپيامبر فرمودند: 1
– شرك كردن به خدا
 2- جادو كردن
3- كشتن فردي كه خداوند او را حرام نموده مگربه حق
4-ربا خوردن5- خوردن مال يتيم
6- فرار از ميدان روز نبرد با كفار
7- تهمت زدن به زنان مؤمن، پاك دامن و بي خبر .
چونكه ساحر ايمان به خدا را رها كرده واز جن ها استمداد مي كند بقدري منفور و مبغوض خداوند است كه حتي كسي كه پيش او مي رود هم نمازش قبول نمي شود .پيامبر      فرمودند:
((من اتي عرافا‏‏‏‏ً فساله عن شي ء لم تقبل له صلوات اربعين ليله ))[20] كسي كه پيش منجم و فالگير برود ودر باره چيزي از او سوال كند تا چهل شبانه روز نماز ش قبول نمي شود .كساني كه ساحران را تصديق مي كنند وبه گفتار و كردار آنها ايمان دارند به بهشت نميروند .  ابو موسي از پيامبر روايت  نموده است:
((لا يدخل الجنه مدمن الخمر  ولا قاطع الرحم ومصدق بالسحر )) (2) ؛ معتاد به شراب خواري و تصديق كننده ساحر وقطع كننده  رابطه خويشاوندي داخل بهشت نمي شود . در حديثي ديگر است كه اگر كسي سحر بكند يا پيش ساحر برود و از ساحربخواهد كه برايش سحر كند از امت پيامبر  بيرون مي شود . عمران بن حصين از پيامبر اسلام    روايت مي كنند كه فرموده اند: ((ليس منا تطيرولا من تطير له أو تكهن أو تكهن له أو سحر أو سحر له ))[21] ؛ از گروه ما نيست كسي كه فال بد بگيرد يا پيش فال گير برود يا تقاضاي فال گيري كند يا اينكه پيش گويي كند يا درخواست پيش گويي كند يا اينكه جادو كند يا پيش جادوگري براي جادو كردن برود .ودر حديث آمده است
((من عقد عقده ثم نفث فيها فقد سحر ومن سحر فقد اشرك ))[22] ؛كسي كه گرهي بست ودر آن دميد بدرستي جادو نموده است وكسي كه جادو نموده است همانا شرك كرده است .ودر  حديثي پيامبر اكرم  فرمودند :
((ثلاث من لم يكن فيه واحده فان الله يغفر له ما سوي ذلك لمن يشاء من مات لا يشرك با لله شيئَا ولم يكن يتبع السحر ه ولم يحقد علي اخيه))[23] ؛كسي كه از اين سه چيز در او هيچكدام نباشد خداوند اگر بخواهد گناهان ديگر او را مي بخشد :1-با خدا چيزي را شريك نكرده باشد 2-پيش ساحران نرفته باشد 3- نسبت به برادرش كينه نورزد اقوال ائمه و علماء در باره ي مجازات جادوگران چونكه جادوگران با روشهاي متعددي جادو مي كنند ،مجازات آنها بستگي به نوع سحر آنها دارد .
علامه قرطبي در تفسيرش نوشته است :((اگر ساحر ادعاء كند كه من شكل وصورت انسانها را تغيير مي دهم وبه شكل حيوان درمي آورم يا مسافت يك ماه را مي توانم در يك شب طي كنم ومن مي توانم در هوا (بدون وسيله )پرواز كنم در ضمن به مردم نيز تلقين كند كه من بر حق هستم اين جادوگر ،كافر است ))[24].
چون ادعائي مانند معجزات پيامبران را مي كند اما اگر بگويد سحر ،نيرنگ و حيله بازي و تر دستي و خيال افكني و تزوير است كافر نمي شود و سزايش كشته شدن نيست بلكه گنهكار مي گردد .
لذا  علمائي كه مي گويند ساحر كافر مي شود و بايد كشته شود ،مثل ائمه ي اربعه ،هدف شان اين است كه ساحر با كلامي سحر كرده كه موجب كفر است،اگر چنان كلامي نباشد  كشته نمي شود اما گنهكار مي گردد .
 امام شافعي  مي فرمايند : (( ساحر كشته نشود مگر در صورتي كه با سحر ش فردي را كشته باشد واقرار كند كه عمدا قتل را مرتكب شده است[25]  نزد امام ابو حنيفه  امام مالك واحمد ((اگر مسلماني جادو كند مرتد مي شود وتوبه اش پذيرفته نمي شود وقتل او واجب است .))[26] نزد امام شافعي وطبق يك روايتي از امام احمد ساحر را واداربه توبه كنند واو را نكشند چونكه گناهش از شرك بزرگتر نيست مشرك را تشويق به توبه مي كنند لذا ساحر را هم مجبور به توبه كنند و اگر ساحر فرد كافري  بود  توبه اش پذيرفته مي شود  همانطور يكه ساحران دربار فرعون توبه كردند وايمان آوردند وخداوند توبه آنها را قبول نمود پس توبه اين مرتد ( كسي كه جرم سحر مرتد شناخته شده ) نيز پذيرفته  ميشود .[27]
حكم تعليم سحر
جمهور علما مي فرمايند : آموختن سحر براي هر منظور ي حرام است زيرا قرآن تعليم سحر را مورد مذمت ونكوهش قرار داده است وفرموده كه تحصيل آن هيچ گونه فايده وسودي نيست ((ميتعلمون ما يضرهم ولا ينفعهم ))[28] ‍‏‎وآنها قسمتهايي را فرا مي گرفتند كه برايشان( از لحاظ دنيا وآخرت ) زيان داشت وبديشان سودي نمي رساند . ابن قدامه مي فرمايد : (( در اينكه تعلبيم وتعلم سحر حرام است بين علما هيچ گونه اختلافي نمي بينيم ))[29] امام نووي مي فرمايد فراگيري سحر حرام واز گناهان  كبيره است و پيامبر اكرم آن را يكي از هفت مورد هلاك كننده شمرده است وبعضي از جادو ها موجب كف مي گردند و برخي ديگرازگناهان كبيره هستند.[30]
عبدارزاق از صفوان بن سليم روايت نموده است:
 ((قال قال رسول الله  r  من تعليم شيئا من السحر قليلا او كان آخر عهد ه من الله )[31]
كسي كه به مقدار كم يا زياد از سحر تعليم گرفت پيماني كه با خدا بسته است به پايان رسيده است . البته بعضي ها مي گويند براي اينكه بتوانيم سحر را باطل كنيم تعليم آن جايز است .اما استدلالشان منطقي نيست چونكه در گشودن و باطل كردن سحر نيازي به تعليم وفراگيري خود سحر نيست زيرا گشودن سحر طريقه صحيح ودرستي دارد كه پيامبر      در ابطال سحر از خودش آن را مورد استفاده قرار داد بدون اينكه خود سحر را ياد بگيرند.
فرق معجزه و سحر
معجزه از جانب خداوند براي تصديق ادعاي پيامبران به آنها اعطا مي شود . معجزات اموري  خارق العاده وداراي حقيقت هستند كه باطن و ظاهر آنها با هم هماهنگي دارد واسباب طبيعي در آنها هيچ گونه نقش ودخالتي ندارد واگر تمام مردم روي زمين به سعي وتلاش برخيزند تامانند معجزات را ارايه دهند عجز وناتوانيشان در اين مورد نمايانتر مي شود وهر چقدر در آن دقت كنند به صحتش بيشتر يقين مي كنند .اما سحر جادو از كسي سرميزند كه با ارتكاب گناه ومصيبت وتوهين به مقدسات اسلامي ودوري از ايمان ونظافت ‏‎شياطين را خشنود وآنها را مطيع وفرمانبردار خود سازد وجادوي اينها در نهاد خود هيچ حقيقي ندارد وقادر به شكستن قانون طبيعي جهان نيست  بلكه سحر آنها نوعي  خيال افكني , ظاهر آرايي, دروغ بافي و حيله هاي ظريفي  است وهر فردي با تلاش قادر به انجامآنها است ومي تواند به سطح آن جادوگر برسد وشايد بتواند بهتر از آنها خيال پرداز ي وشعبده بازي  كند .
ساحران افرادي فاسق , ماجراجو وفتنه انگيز هستند , ودر ميان افراد جامعه جنگ ودر گيري وعداوت ودشمني  ايجاد مي كنند وبراي جامعه مشكل ساز هستند .اما اگر از فردي متقي و متمسك به سنت نبوي  امر خارق العاده اي صادر شود كرامت آن شخص پرهيزگار محسوب مي شود و صاحب كرامت كسي است كه هميشه متوجه خدا بوده ونيتش خوب باشد وزماني  كه كرامت از او ظاهر شود , شكر خدا رابجا مي آورد وكرامت خود را مخفي نگه مي دارد وبا بيان  وتوضيح آن اظهار فضل و بزرگي نمي كند وبه تقوي و فروتنيش افزوده مي شود.
احضار ارواح
در سال 1848 ميلادي تفكر احضار ارواح در امريكا انتشار يافت و از آنجا به قاره اروپا و بقيه جهان گسترش يافت . كتا بهاي زيادي در اين زمينه تاليف شد وبصورت علمي مستقل در آمد ودر دانشگاهها تدريس مي شد . معتقدان به اين علم ادعا دارند كه توسط اين علم انسان قادر است كه از عالم برزخ ارواح را هر زمان كه خواسته باشد احضار كند وبا آنها گفتگو نمايد واز نحوه زندگي آنها بپرسد ومعتقدند كه به دو صورت مي شود با ارواح ارتباط بر قرار كرد و آنها را احضار نمود : 1-  روح در جسد فرد وسيط حلول ميكند ,2-   روح بصورت همان شخصي كه اين روح متعلق به او بوده  است  متجسم مي شود .
اما در كتاب الله و سنت رسول الله هيچ نوع مدرك و دليلي  كه دال بر امكان احضارباشد نيست . همچنين در كتاب الله وسنت اشاره نشده كه با دعا , ورد , سحر و جادو  وبا آيات قرآن ويا به طريقه  ديگري مي توان روحي را احضار كرد يا آن را مطيع  وفرمانبدار نمود .چيزي كه شرعا ثابت است اين است كه بعد از مرگ  , ئروح وجود وبقاء دارد واز بين نمي رود . زماني كه از بدن جدا مي شود در عالمي ديگر غير از عالم دنيا كه با آن ما نوس مي گردد به نام عا لم برزخ داخل مي شود و تحت قوانيني جديد قرار مي گيرد و امكان باز گشت آن به دنيا وجود ندارد .الله تبارك و تعالي مي فرمايند : ((ومن وراء هم برزخ الي يوم يبعثون )) [32]در پيش روي ايشان جهان برزخ است تا روزي كه بر انگيخته مي شوند .برزخ به معني حايل و مانع است يعني در جلو ي آنها همچون حائل و ما نعي است كه آنها را از رجوع به دنيا باز مي دارد. در عالم برزخ روح فرد كافر , مشرك وگناهكار با انواع عذابها  مواجه است . الله تبارك الله در مورد ارواح  آل فرعون مي فرمايد :(( النار يعرضون عليها غدوا  و عشيا ))[33] (در عالم برزخ ) آتش دوزخ بامدادان  وشامگاهان به آنها عرضه مي شود.
اما روح افراد مؤمن ، صالح و نيكوكار در نعمت ، رفاه و آسايش قرار دارد.((و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا، عند ربهم يرزقون ))[34].؛ كساني را كه در راه خدا كشته مي شوند ، مرده مشمار ،بلكه آنان زنده اند و بديشان نزد پروردگارشان روزي داده مي شود .پس كسي كه در قبر و عالم برزخ معذب است چگونه مي تواند از جلوي عذاب دهندگان فرار كند يا از آنها اجازه بگيرد و به اين دنيا بيايد و تقاضاي احضاركنندگان را پاسخ بگويد و به سؤالات آنها پاسخ دهد.
يا كسي كه در عالم برزخ مورد لطف و عنايات خداوند قرار گرفته چگونه نعمتها را رها مي كند تا به حواسته احضاركنندگان جواب مثبت بدهد .
پس علم احضار ارواح كه در جهان رايج است و معتقدند با آن مي توانند بيماران را معالجه كنند و مشكلات دنيوي را حل كنند ،بي اساس و باطل است و باعث تزتزل عفايد مردم مي گردد و مردم را به سوي بي ديني سوق مي دهد و آنها را وسوسه مي كند تا از مردگاني كه صدها سال قبل مردهاند كمك ياري بجويند .در حاليكه در هر حال بايد اعتفاد ، يقين و توكل مردم به خدا وند باشد كه بر طرف كننده تمامي مشكلات است . ((و من يتوكل علي الله فهو حسبه))[35]    هر كس بر خداوند توكل كند (و كار و بار خود را بدو واگذارد) خداوند او را كافي است .  كساني كه از خدا و قرآن رو گرداني كنند و از قرآن هدايت و راهنمايي نگيرند گمراه مي گردند و شطان قرين آنها مي شود و شيطان بد هم نشينش است ((و من يعش عن ذكر الرحمن نفيض له شيطانا فهو له قرين ))[36] ؛ هر كس كه از ياد خدا غافل و روگردان شود،   اهريمني همواه همدم وي مي كردد (و گمراه و سر گشته اش مي سازد).                                                                       
 در قرآن آمده است كه يهوديها از پيامبر اكرم درباره ي ماهيت و حقيقت روح پرسيدند و قصدشان از اين پرسش آزمودن پيامبر در حقانيت رسالتش بود ، چنانكه آمده است ((و يسالونك عن الروح قل الروح من امر ربي و ما اوتيتم من العلم الا قليلا))[37]
 ، از تو درباره روح مي پرسند بگو : (بر حقيقت روح )تنها پروردگارم آگاه است .چرا كه جز دانش امدكي به شما داده نشده است. آنچه در اين آيه مهم است اينكه درباره ي درك كنه و حقيقت روح علم و دانش انسان كم و محدود است .تا چه برسد كه مدعي احضار روح باشد ،يعني كسي كه نمي داند روح چيست چگونه مي تواند ادعاي احضار آن را بكند . پس بدون ترديد كسا ني كه مدعي احضار روح هستند واشباحي  را به نمايش ميگذارند كاملا سخنان واعمال آنها فريب , نبرنگ, چشم بندي وشعبده بازي است . دكتر ابراهيم ادهم در باره حقايق اشباحي كه اين افراد عرضه مكنند مي فرمايد : 1- شبح و تصاويري كه كه احضار كنندگان روح به نمايش مي گذارند , نوعي فريب ونيرنگ است . صور واشباح آنها يك تكه پارچه ي  بافته شده نازك يا يك ماده نايلوني است كه آنرا داخل دهن يا بيني يا گوش يا لباسهاي خود مخفي كرده وبا ترفندهاي ماهرانه اي آن را بيرون مي آورند.
2- يا اينكه اين اشباه وصور مواد شيميايي هستند كه وسيط آنها را به بدن خود ماليده است واين مواد از بدن او بخار مي شوند ودوربر او را مانند دود ي رقيق احاطه ميكنند  براي تاييد اين سخن كسي كه آنجا است اگر اين شبح را دست بزند قادر به گرفتن آن نيست چونكه اينها مواد شيميايي هستند كه از بدن او بخار شده اند همانگونه  كه نفتالين بخار ميشود .
3- بعيد نيست كه اين صور واشباه  جن هايي باشند كه در جلسه احضار روح مجسم وآشكار ميشوند.[38]
آيا ساحران غيب مي دانند ؟
عالم الغيب كسي است كه از همه چيزبا خبر است ودر هرزمان وهر مكاني حاضر مناظر مي باشد وهمانا او تنها ذات پاك خداوند است. اما غير از الله عزوجل كسي كه وجودش محدود و مكان معيني است طبعا نمي توانند از همه چيز با خبر باشد .
((ان الله عند ه علم الساعة وينزل الغيث ويعلم ما في الا رحام وما تدري نفس ماذا تكسب غدا وما تدري نفس با ي ارض تموت ان الله عليم حبير ))[39] ؛ آگاهي از فرا رسيدن قيامت ويزه خدااست , و او است كه باران رامي باراند واو مطلع است از آنچه در رحمها است , وهيچ كس نمي داند فردا چه چيز به دست مي آورد , وهيچ كس نمي داند در كدام سرزمين مي  ميرد  قطعا  خدا آگاه  وبا خبر است .((و عنده مفاتيح  الغيب لا يعلمها الا هو يعلم ما في البر والبحر وما تسقط من ورقة الا يعلمها ولا حبه  في ظلمت الارض ولا رطب ولا يابس الا في كتب مبين ))[40] ؛ گنجينه هاي غيب و كليد آنها در دست خدا است و كسي جز او از آنها آگاه نيست و خداوند از آنچه در خشكي و دريا است اگاه است، و هيچ برگي فرو نمي افتد مگر اينكه از آن خبر است  و هيچ دانه اي در تاريكيهاي زمين و هيچ چيز تر يا خشكي نيست كه فرو افتد مگر اينكه (خدا از آن آگاه و در علم خدا پيدا است و)در لوح محفوظ ضبط و ثبت است .همانا غيبي كه از آن هيچ كس اطلاع ندارد ، غيب مطلق است كه خداوند آن را به خودش اختصاص داده و تلاش جهت رسيدن به آن باطل  ومحال و مدعي شناخت آن كافر است .پيامبراكرم  كه برترين و اشرفترين مخلوق روي زمين و محبوب ترين شخص نزد پروردگار است به آن آگاهي نداشته است .خداوند متعال به پيامبر دستور داد تا به افرادي كه اتظار داشتند پيامبر آنها را از تمام اسرار آينده و گذشته آگاه ازد و حتي به آنها بگويد در آينده چه حوادثي در زندگي آنها روي مي دهد تا براي رفع ضرر و جلب منفعت بپا خيزند ، بگويد ((قل لا املك لنفسي نفعا و لا ضرا الا ما شاء الله و لو كنت اعلم الغيب لا ستكثرت من الخير و ما مسني السوء ان انا الا نذير و بشير لقوم يومنون )) [41]؛بگو: من مالك سود و زياني براي خودم نيستم ،مگر آن مفداري كه خدا بخواهد و(از راه لطف بر جلب نفغ يا دفع ضرر ، مالك ومقتدرم گرداند .)اگر غيب مي دانستم ، منافع فراواني نسيب خود مي كردم (چرا كه با اسباب آن اشنا بودم )و اصلا شر و بلا به من نمي رسد (چراكه از موجبات آن اگاه بودم ،حال كه از اسباب خيرات و بركات و از موجبات آفات و مضرات بي خبرم ، چگونه از وقوع قيامت آگاه خواهم بود )من كسي جز بيم دهنده و مژده دهنده به مؤمنان نمي باشم .((قل لا اقول لكم عندي خزائن الله و لا اعلم الغيب و لا اقول لكم اني ملك ان اتبع الا ما يوحي الي ))[42].
 (اي پيامبر به اين كافران )بگو :من نمي گويم گنجينه هاي (ارزاق و اسرار جهان ) يزدان  در تصرف من است و من نمي گويم كه من غيب مي دانم ( چرا كسي از غيب جهان با خبر است كه در همه ي مكان ها و زمانها حاضر و ناظر باشد و آن فقط خدا است )و من به شما نتمي گويم كه من جزء آنچه به من وحي مي شود از چيزي ديگر پيروي نميكنم . البته الله تبارك و تعالي اگر بخواهد بعضي از پيامبران را در انجام رسالت طبق نياز از برخي امور غيبي آگاه مي گرداند ان هم با فرشته اي كه با فرشته هاي ديگر اسكورت مي شود ، چنانكه الله تبارك تعالي مي فر مايد ((عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا ،الا من ارتضي من الرسول فا نه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا ))[43] ؛ داننده غيب خدا است , وهيچ كسي را بر غيب آگاه نمي سازد , مگر پيغمبري كه خدا از او خشنود باشد (خدا براي حفظ مقدار غيبي كه او را از آن مطلع  , از ميان فرشتگان ) محافظان ونگهباناني درپيش وپس او روان ميدارد . لذا كساني كه ادعا ميكنند كه جادو گرن , شياطين وجن  ها وديگر انسانها غيب مي دانند سخت در اشتباه هستند . قرآن از زبان جن ها مي گويد : ((و انا كنا نقعد  منها مقاعد للسمع فمن  يستمع الان يجد له  شهابا رصدا , وانا لا ندري اشر اريد بمن في الارض  ام اراد بهم رشدا ))[44] ؛ ما (پيش از اين ) در گوشه وكناره هاي آسمان براي استراق سمع مي نشستيم ( وكسب حبر مي كرديم ) ولي اكنون هر كسي بخواهد گوش فرا دهد , شهاب آماده اي را دركمينخود مي يابد كه به سوي او نشانه مي رود . ما نمي دانيم كه آيا براي ساكنان زمين شر وبلا در نظر گرفته  شده است , ويا اينكه پروردگارشان خير وهدايت  ايشان را خواسته است.
اين در مورد اخبار آسمان بود , اما اخبار زمين كه جلوي روي آنه وبا آنها نزديك است  از آن نيز اطلاعي نداشته اند ؛ زماني كه حضرت سليمان وفات يافت از وفات او خبر نشدند ومدتي طولاني خدمت كردند تا اينكه موريانه عصاي حضرت سليمان را خورد واو به زمين افتاد بعد متوجه مرگ وي شدند ((فلما قضينا عليه الموت ما دلهم علي موته الا دابة الارض تاكل منساته فلما خر تبينت الجن ان لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا في العذاب المهين ))[45] ؛ زماني كه بر سليمان (كه سمبل قدرت وعظمت بود )مرگ مقرر داشتيم ،جنيان را از مرگ آگاه ننمود مگر چوب خواره هائي كه عصاي وي را مي خوردند هنگامي كه سليمان فرو افتاد فهميدند كه اگر از غيب مطلع مي بودند در عذاب خواركننده اي باقي نمي ماندند .با اين آيات صريح وضع جنيان براي مردم آشكار شد كه آنها از اسرار غيب آگاه نيستند و بي جهت عده اي چنين عقيده اي را درباره ي آنها داشته اند و بر همه روشن شد كه گروه جن از غيب آگاه نيست و انسانهاي نادان و بي خبر كه آنها را پرستش مي كردند سخت در اشتباه و خطا بوده اند .اگر كسي بگويدكه جن ها و شياطين گر چه اخبار آينده را نمي دانند اما در مورد كارهائي كه در گذشته انجام گرفته است شايد بتوانند پاسخ صحيح و مثبت بدهند بايد گفت كه در هر صورت پرسيدن و رفتن پيش كاهنان و جادوگران نا جائز و نادرست است چونكه كاهنان افرادي هستند كه از ايمان ،تقوا وكرامت  فرسنگها فاصله دارند و تسخير جن ها بدون ارتكاب گناهان كبيره ودوري از ايمان ميسر نيست ؛جن هائي كه طبيعت آنها با فسق ،فجور ،گناه و معصيت سرشته شده است .و اخباري را كه كاهنان و جادوگران مي گوينديك جمله از آن چيزي است كه شياطين استراق سمع نموده وآن ربوده اند و جن ها به آن صدها دروغ ديگر مي افزايند  وبه كاهنان القاءمي كنند وكاهنان صدها دروغ ديگر به آن افزوده و براي مردم بيان مي كنند .در نتيجه يك سخن راست در ميان اقيانوسي از سخنان دروغ ، پوچ وباطل قرار دارد .لذا سخنان آنها مشروعيت ندارد و تصديق آنها جائز نيست .اما اينكه كاهنان گاهي در شناخت سارقين يا دانستن نام اشخاص موفق بوده اند حتما حيله اي در كار بوده يا شخصي ديگر اين اطلاعات را به آنها رسانده است يا از طرف شياطين و جن ها است زيرا علم جن و شياطين در حواديثي كه رخ داده و انجام گرفته است محال نيست و همان طوري كه احتمال است افرادي از انسانها سارق  را حين سرقت مشاهده كنند،جن ها كه روي همين زمين با مردم زندگي مي كنند در مورد آنها هم همين احتمال وجود دارد اما به هر حال ((ولا يفلح الساحر حيث اتي[46] )) ؛جادوگر هر كجا برود پيروز نمي شود .                                                                                                                                                                                                  
آيا به شيادان مراجعه مي كنيد ؟
بعضي از مردم وقتي مريض مي شوند يا حالشان بد ميشود براي علاج خود به جادوگران مراجعه مي كنند واز آنها دعا وتعويذ مگيرند . در زمامهاي گذشته بخاطر كمبود علم ودانش  اين مكاران مراجعه كنندگان زيادي داشتند وافرادزياد ي در دام اينها گرفتار بوده اند  اما اكنون علم ودانش  وآگاهي مردم فزوني يافته است واطباي ما هري براي  ماواي بيماران وجود دارد , بازار اين حيله گران رونق چنداني ندارد .اما در اثر ضعف ايمان وتوكل برخدا  هنوز هم افرادي پيش اين مكاران براي رفع مشكلات مي روند  واين كلا هبر داران  تحت پوشش اين فن به دزديدن وچپاول اموال مردم مبادرت مي ورزند  ومانند موريانه اي كه چوپ را از داخل مي خورد با كمك شيطان  وجن ها جامعه را از درون ويرا ن مي كنند وبه علت تغذيه مال حرام , دائما در فقر وتنگدستي  بسر مي برند . واگر بر آنچه ادعا مي كنند  توانا بودند قبل از همه اول خود را بي نياز مي ساختند و گنج ها ي زمين را استخراج مي كردند و تخت پا دشاهان را واژگون  مي كردند  وبرايكه قدرت قرار مي گرفتند , واز ربودن اموال مردم جاهل و نادان و ضعيف العقيده دست مي كشيدند . البته بايد فرق  اين ساحران و شعبده بازان را بادعا نويسان  شرعي  بدانيم.
علايم دعانويسان شرعي:
1- بر عمل حود اجر ومزدي طلب نمي كنند ؛ 2-  دعانويسي را شغل وحرفه ي خود قرار نداده اند ؛  3 –  در دعاهاي آنها طلسم و جملات نا مفهوم قرار ندارد ؛  4-  اين افراد در ايمان ،تقوا واعمال صالح ونيكو مشهور هستند ؛ 5-  دعاهائي را استعمال مي كنند كه از رسول خدا و صحابه و اسلاف ثابت است ؛  6-  از پذيرش زنان بد حجاب بدون محرم انكار و دوري مي كنند ؛ 7-  با زنان بيگانه خلوت نمي كنند وبه بدن آنها دست نمي زنند.
خصوصيات جادوگران حيله گر :
1-  خود را به شيطان تحويل داده اند ؛  2-   افرادي لجوج هستند كه از عقيده ي شيطاني خود ذره اي عقب نشيني نمي كنند ؛  3-   افرادي بي ضمير ،بي احساس و مرده دل هستند  كه كمترين خير ،فايده و سودي در آنتها وجود ندارد ؛  4-  به استمداد و ياري از شيطان اصرار مي ورزند ؛  5-  به قدرت شيطان و اعوان او اعتقاد كامل دارند ؛ 6 –  زمينه ي گناه و معصيت و رذايل اخلاقي در آنها فراهم است ؛  7-  افرادي حقير و پست وبي ارزش و كم همت هستند.
1.  ذاريات:52
[2] . طه66
3 . اعراف 116
.[4] شعرا 221
[5]. مفردات الفاظ القران “راغب اصفهاني  ،ص ‍  400 ، چاپ دارالقلم
.[6]  لسان العرب ‍:4؟347، نشر ادب الحوضه .
[7] . اعراف116
[8] . فتح الباري: 10/182 ، احياء التراث العربي .  
.[9]  المغني: 10/104 ، دارالمكر .                            
[10] . بقره : 102
.[11]  يونس : 81
.[12]  بخاري: 4/36
.[13]  بقره : 102،
.[14]  مسندامام احمد حنبل :5/350 ، شناره حديث : 27989 .
.[15]  عون المعبود شرح ابي داود : 10/249 حديث 3862 دارالكتب العلميه
[16] . فتح الباري  10/191 احياء التراث العربي
.[17]  بخاري : 4/32 شماره حديث : 5763 دار الكتب
[18] . مسلم :4/19 دارالفكر
 .[19]  مسلم :1/64 دار الفكر ‏، بخاري :4/32 دارالكتب العلمي‍‍ه
[20] . مسلم :5/37 ،دارالفكر .
.[21]  صحيح ابن حبان :12/.166 ، مؤسسه ي الرساله ، بيروت
.[22]  مجمع الزوائد :5/117، دار الكتب العربيه .
.[23]  نسائي : 4/112 ، دارالفكر
.[24]  تفسير قرطبي : 2/45 ، احياء التراث العربي ، بيروت .
[25] . قرطبي: 2/48,احيا التراث العربي ,بيروت.
.[26]  فتح الباري : 1/183,احياء التراث العربي
.[27]  المغني : 10/ 113 , دارالفكر
[28] . بقره:102
.[29]  المغني : 10/ 106 دارالفكر
[30] . شرح نووي بر صحيح مسلم: 2/221, چاپ نور محمد .
[31] .  الدر المنثور : 1/103,منشورات مرعشي.
[32] . مؤمنون : 100
[33] . آفر :46
[34] . آل عمران :169
[35] . طلاق:3
[36] . زخرف :36
[37] . اسرا ، :85
[38] . السحر و السحرة ، ذار البشائر الاسلامية
[39] .  لقمان:34
[40] . انعام :59
.[41]  عراف :188
.[42]  انعام :50
[43] . جن :27
[44] . جن : 10ـ9
[45] . سبا :14
.[46]  طه :69
من الله توفیق 

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *