در این پست از سایت antique-book-treasure.ir علم کیمیاگری و اکسیر حیات در اسلام و اروپای قرون وسطی و دوران معاصر و رنسانس را برای شما عزیزان قرار دادیم . در جهان اسلام و اروپای قرون وسطی و همچنین دوران رنسانس نیز علم کیمیاگری و اکسیر حیات و اکسیر جوانی کشف شده بود .
علم کیمیاگری و اکسیر حیات در اسلام و اروپای قرون وسطی و دوران معاصر و رنسانس,علم کیمیاگری و اکسیر حیات و جوانی در جهان اسلام,اکسیر جوانی و علم کیمیاگری در اروپای قرون وسطی,علم کیمیاگری و تبدیل فلزات در دوران معاصر و رنسانس
علم کیمیاگری و اکسیر حیات در اسلام و اروپای قرون وسطی و دوران معاصر و رنسانس
کیمیاگری در جهان اسلام
پس از سقوط امپراتوری روم، کانون توجه رشد کیمیاگری به جهان اسلام انتقال یافت. از آنجایی که مستندسازی کیمیاگری اسلامی به نحو بهتری انجام شده است اطلاعات بسیار بیشتری در این مورد در دست است: در حقیقت، بیشتر آثار پیشینیان که در طول سالها به دست آمده بود از طریق ترجمههای مسلمانان حفظ شد. الگو:Ref harvard
جهان اسلام دیگ ذوب کیمیاگری بود. اندیشه افلاطون و ارسطو، که تا پیش از آن تا حدودی در علوم هرمسی راه یافته بود، همچنان مورد تلفیق قرار میگرفت. کیمیاگران مسلمان همچون رازی (لاتین راسیس یا رازس) و جابرابن حیان (لاتین جبر) کشفیات چشمگیری در زمینه شیمی داشتند که از آن جمله میتوان به فن تقطیر (کلمات “تقطیر” و “الکل” دارای ریشه عربی هستند)، اسیدهای هیدروژن و کلرید ( هیدروکلریک)، سولفوریک، و نیتریک، سودا، پتاس، و بسیاری دیگر اشاره کرد. (اسامی عربی دو ماده آخر، یعنی “الناترون” و “القالی”، به صورت لاتین “ناتریوم” و “کلیوم” نوشته شد، و از آنها نمادهایی برای سدیم و پتاسیم ساخته شد]].) کشف این نکته که تیزاب سلطانی، ترکیبی از اسید نیتریک و اسید هیدروکلریک، میتواند عالیترین فلزات یعنی طلا را حل کند، تصورات کیمیاگران را در طول هزاره بعد شکل داد.
فلاسفه مسلمان همچنین کمکبسیاری به هرمتیسیزم کیمیاگری داشتند. تأثیرگذارترین محقق در این زمینه بدون شک جابرابن حیان (به لاتین جبروس، و به انگلیسی جبر) بود. هدف نهایی جابر تکوین، تولید مصنوعی حیات در آزمایشگاه کیمیاگری، تا سرحد حیات انسانی بود. او هر یک از عناصر ارسطو را در قالب چهار کیفیت “گرما”، “سرما”، “خشکی” و “رطوبت” بررسی کرد. الگو:Ref harvard به گفته جابرابن حیان، در هر فلز دو مورد از این کیفیتها درونی و دو مورد بیرونی است. به عنوان مثال، سرب از نظر بیرونی سرد و خشک است و این در حالی است که طلا گرم و مرطوب است. بنابراین، جابر این نظریه را مطرح کرد که، از طریق بر هم زدن ترتیب کیفیت یک فلز، فلز دیگری به دست خواهد آمد. الگو:Ref harvard با مطرح شدن این نتیجهگیری، جستجو برای سنگ فلاسفه در کیمیاگری غرب وارد مرحله جدیدی شد. جابر مبحث معانی رمزی اعداد را تدوین کرد که به موجب آن اعداد ریشه نام یک ماده در عربی، پس از تبدیلات مختلف، با مشخصات فیزیکی عنصر دارای تناظر بود.
اکنون عموماً پذیرفتهاند که کیمیاگری چین بر کیمیاگری عربی تأثیر چشمگیری بر جای گذاشته استالگو:Ref harvardالگو:Ref harvard,، گرچه در مورد میزان این تأثیر هنوز بحثهای بسیاری در جریان است.به همین ترتیب، آموختههای هندو نیز در کیمیاگری اسلامی مورد استفاده قرار گرفت، اما باز هم میزان و تأثیر این امر به درستی مشخص نیست.
کیمیاگری در اروپای قرون وسطی
[[پرونده:JosephWright-Alchemist-1.jpg|thumb|250px|right| نقاشی جوزف رایت از دبری، 1771
کیمیاگری به دلیل ارتباطات قوی خود با فرهنگهای یونانی و رومی، به راحتی در فلسفه مسیحیت پذیرفته شد، و کیمیاگران قرون وسطی در اروپا به نحو چشمگیری دانش کیمیاگری اسلامی را به کار گرفتند. جربرت از اوریلاک، که بعدها پاپ سیلوستر دوم نام گرفت، (متوفی به سال ۱۰۰۳) از نخستین کسانی بود که از طریق اسپانیا علوم اسلامی را به اروپا وارد کرد. پس از وی مردانی همچون آدلارد از بث، که در قرن دوازدهم میزیست، دانش بیشتری را به اروپا منتقل کرد. اما این روند تا قرن سیزدهم عموماً به ادغام علوم اسلامی در کیمیاگری اروپا محدود میشد. الگو:Ref harvard
در این دوره در عقاید آگوستین که از جمله نخستین متفکران مسیحی بود، انحرافاتی ایجاد شد. سر آنسلم (۱۱۰۹-۱۰۳۳) یکی از بندیکتیهایی بود که معتقد بود ایمان باید بر خردگرایی پیشی بجوید، آگوستین و بیشتر خداشناسان پیش از آنسلم نیز دارای چنین عقیدهای بودند، اما آنسلم این عقیده را مطرح کرد که ایمان و خردگرایی سازگار هستند و به ترویج خردگرایی در بافتی مسیحی پرداخت. این عقیده وی زمینه را برای انفجار فلسفی فراهم کرد. پیتر آبلارد نظریه آنسلم را پیگیری کرده، و زمینه را برای پذیرش تفکر ارسطو پیش از ورود نخستین آثار ارسطو به جهان غرب فراهم کرد. مهمترین تأثیر وی بر کیمیاگری این عقیده وی بود که کلیات افلاطون دارای هویتی مجزا خارج از آگاهی انسان نیست. آبلارد همچنین بررسی تعارضات فلسفی را نظاممند کرد. الگو:Ref harvard
رابرت گروستست (۱۲۵۳-۱۱۷۰) یکی از پیشگامان نظریه علمی بود که بعدها کیمیاگران آن را تغییر داده و مورد استفاده قرار دادند. او روشهای تحلیلی آبلارد را اتخاذ کرده و استفاده از مشاهدات، تجربیات، و نتیجهگیریها را در ارزیابیهای علمی به آن افزود. گروستست همچنین تلاش بسیاری کرد تا فاصله بین تفکر ارسطو و افلاطون را از بین ببرد. الگو:Ref harvard
آلبرتوس مگنوس (۱۲۸۰-۱۱۹۳) و توماس آکویناس (۱۲۷۴-۱۲۲۵) هر دو دومینیک بودند که به مطالعه ارسطو پرداخته و تلاش میکردند تفاوتهای بین فلسفه و مسیحیت را از بین ببرند. آکویناس همچنین اقدامات بسیاری در حوزه توسعه روشهای علمی انجام داد. او همچنین تا حدی پیش رفت که مدعی شد امور جهانی را تنها میتوان از طریق استنتاج منطقی کشف کرد، و از آنجایی که منطق نمیتواند برخلاف خدا حرکت کند، منطق باید با الهیات سازگار باشد. الگو:Ref harvard. این تصور برخلاف عقیده افلاطونی بود که همگان بدان اعتقاد داشته و بر اساس آن امور جهانی صرفاً در اشراق الهی یافت میشد. مگنوس و آکویناس از نخستین کسانی بودند که به آزمایش نظریه کیمیاگری پرداخته، و توانستند خود نیز در زمره کیمیاگران قرار بگیرند، با این استثناء که این دو کار اندکی در حوزه آزمایش انجام دادند.
نخستین کیمیاگر واقعی در اروپای قرون وسطی راجر بیکن بود. کاری که او برای علم کیمیا انجام داد همچون کاررابرت بولی بود برای علمشیمی و گالیله برای نجوم و فیزیک. بیکن (۱۲۱۴-۱۲۹۴) وابسته به دسته راهبان فرقه فرانسيس مقدس در آکسفورد بود که علاوه بر علم کیمیا به کنکاش در فیزیک نور و زبان میپرداخت. آرمانهای فرانسیسی مبنی بر پذیرش جهان به جای پس زدن آن منجر به پیدایش اعتقادی در او شد که تجربه را بر استدلال ارجحیت میداد: “از سه چیزی که آدمی گمان میکند میتواند از اشیا دانش کسب کند یعنی: اختیار، استدلال، و تجربه، تنها آخرین آنها موثر بوده قادر به ایجاد آرامش روان است.” (Bacon p. ۳۶۷) “علوم تجربی نتایج سایر علوم را کنترل میکند وحقایقی را برملا میکند که استدلال در اصول کلی هرگز قادر به کشف آنها نخواهند بود.” الگو:Ref harvard. به راجر بیکن آغاز جستجو در پی کیمیا و اکسیر زندگی نیز نسبت داده شده است: “در نظر خردمندان، آن دارویی که بتواند تمام ناخالصی ها و فسادپذیری ها را از فلزات پست تر بزداید، به اندازهای میتواند فساد پذیری را از تن انسان به درآورد که زندگی اش برای قرنها به طول انجامد.” نظریهٔ جاودانگی جای خود را به اندیشهٔ عمر طولانی داد؛ به هر حال تصور این بود که عمر آدمی در این کرهٔ خاکی فقط برای این است که صبر کند و خود را برای جاودانگی اخروی در محضر خداوند آماده سازد. جاودانگی در این دنیا با اصول الهیات مسیحیت همخوانی نداشت. الگو:Ref harvard بیکن تنها کیمیاگر سالهای اصلی قرون وسطی نبود اما مهمترین آنها به شمار میرفت. ازنتایج کارهای او کیمیاگران بیشماری طی قرون پانزده تا نوزده استفاده میکردند. سایر کیمیاگران در دوران او ویژگی های مشترکی داشتند. اولین و مشخص ترین این ویژگی ها این بود که تقریباً تمامی این افراد اعضای روحانیت بودند. و این امرصرفاً بدان جهت بود که افراد معدودی خارج از مکتب (مدارس محلی) سواد بررسی کارهای برگرفته از زبان عربی را داشتند. و نیز در آن زمان فتوای کلیسا دربارهٔ کیمیاگری، استفاده از آن به عنوان روش مناسبی برای کنکاش در خداشناسی و گسترش آن بود. کیمیاگری مورد علاقهٔ اقشار کثیری از روحانیت مسیحی بود چرا که در آن زمان که مردم تازه داشتند دربارهٔ عقل گرایی چیزهایی می فهمیدند، علم کیمیا دیدگاهی عقلانی از جهان را ارائه میداد. الگو:Ref harvard
از این رو تا پایان قرن سیزدهم علم کیمیا به اسلوب فکری نسبتاً ساختار یافتهای تبدیل شده بود. اساتید به تئوریهای عالم کبیر-عالم صغیر هرمس اعتقاد داشتند، بدین معنی که معتقد بودند فرایندهایی که بر روی کانیها و سایر مواد اثر گذارند میتوانند بر بدن انسان نیز اثر کنند (مثلا، اگر انسان بتواند راز خالص کردن طلا را بیابد، پس میتواند راهی برای پالودن روح انسان نیز به کاربندد. آنها به چهار عنصر و چهار ویژگی آن گونه که در بالا ذکر شد معتقد بودند، و نیز عادت داشتند که افکار خود را با نوشتاری پوشیده در مجموعهٔ پیچیدهای از زبان حرفه ای در میان دامهایی برای گمراه کردن افراد غیر متخصص پنهان کنند. سرانجام، کیمیاگران هنر خود را به کار بستند یعنی عملا مواد را آزمایش کردند و مشاهده ها و تئوریهایی در بارهٔ چگونگی عملکرد جهان ارائه دادند. کل فلسفهٔ آنها بر این اساس بود که معتقد بودند روح آدمی پس از هبوط آدم درونش قسمت شده است. با خالص کردن دو بخش از روح خود، آدمی میتواند به خدا بپیوندد. الگو:Ref harvard
این دیدگاهها در قرن چهارده به شدت تغییر کردند. ویلیام اوکامی، راهب فرانسیسی از آکسفورد متوفی در سال ۱۳۴۹ میلادی، دیدگاه Thomist تطابق میان ایمان و استدلال را به شدت مورد نکوهش قرارداد. دیدگاه او که امروزه در بسیاری از موارد مورد قبول واقع شده است، این بود که خداوند را می بایست تنها با ایمان قبول داشت؛ خداوند را نمیتوان به استدلال انسان محدود کرد. البته این دیدگاه اشتباه نبود مشروط بر اینکه انسان برهان خداوند نامحدود در برابر توانایی محدود استدلال انسان را پذیرفته باشد، اما عملا این امر کاربرد علم کیمیا را در قرون چهارده و پانزده از بین برد. الگو:Ref harvard. پاپ جان ۲۲ در اوایل قرن ۱۳ حکمی علیه کیمیاگری صادر کرد که عملا مانع از کار در حوزهٔ کیمیا برای کارکنان کلیسا شد. الگو:Ref harvard تغییرات آب و هوایی، وبا، و افزایش جنگ و خشکسالی که از مشخصههای این قرن بودند نیز بدون شک به طور کلی مانع پیگیری فلسفی موضوع میشدند.
تصویر:flamel-figures.png|thumb|۲۵۰px[[
نیکولاس فلامل این علامات مرموز کیمیا را روی مقبرهِ خود در کلیسای معصومین مقدس در پاریس حکاکی کرده بود. ]]
علم کیمیا را افرادی چون نیکولاس فلامل زنده نگاه داشتند. فلامل شهرت خود را از این جهت کسب کرد که تنها یکی از معدود کیمیاگرانی بود که در آن دوران آشفته به نوشتن کتاب میپرداختند. سالهای زندگی او به ۱۳۳۰-۱۴۱۷ ختم میشد و اگر میبود به عنوان الگوی اصلی مرحلهٔ دوم علم کیمیا محسوب میشد. برخلاف پیشینیان خود، او دانشمندی مذهبی نبود، و تمام علاقه اش در جستجوی کیمیا خلاصه میشد و معروف بود که کیمیا را پیدا کرده است؛ وقت زیادی لازم است تا فرایندها و واکنشها را در کارهای او شرح داد اما کارهای او هیچ گاه به درستی فرمولی ارائه نمیدهد که نشان دهندهٔ تغییر و تبدیل مواد باشد. بیشتر کاری که انجام داده بود به جمع آوری دانش کیمیا محدود میشد و این قبل از او نیز وجود داشت، خصوصا بخشی از آن که به اکسیر مربوط میشد. الگو:Ref harvard
در طول سالهای اصلی قرون وسطی (۱۳۰۰-۱۵۰۰ میلادی) کم و بیش شبیه فلامل بودند بدین ترتیب که تمام تمرکز آنها بر جستجو در پی کیمیا و اکسیر جوانی ، که امروزه گمان میرود دو چیز مجزا باشند، خلاصه میشد. اشارات مرموز و رمزنمایی آنها منجر به پیدایش تفاسیر متعددی در این علم شد. مثلا، به عقیدهٔ بسیاری از کیمیاگران این دوره، تطهیر روح را به معنی تبدیل سرب به طلا میدانستند (که در آن به اعتقاد آنها عنصر جیوه نقش مهمی را ایفا میکرد). بسیاری از مردم به این افراد به چشم جادوگر می نگریستند و اغلب به خاطر کارهایشان مورد آزار و اذیت واقع میشدند.
الگو:Ref harvardالگو:Ref harvard
یکی از این افراد که در اوایل قرن ششم ظهور کرد هاینریخ کورنلیوس اگریپا نام داشت. او خود را جادوگر میدانست و قادر به احضار ارواح بود. تأثیرات او ناچیز و قابل اغماض است اما او نیز همچون فلامل نوشتههایی ارائه کرد که در سالهای پس از او مورد استفادهٔ کیمیا گران قرار میگرفت. او نیز همچون فلامل بسیار تلاش کرد تا علم کیمیا را از فلسفهٔ عرفانی به جادویی اسرار آمیز تبدیل کند. البته او توانست فلسفهٔ کیمیاگران پیش از خود را، از جمله علوم تجربی، مبحث معانی رمزی اعداد و غیره، زنده نگاه دارد لکن او تئوری جادو را اضافه کرد که تفکر کیمیا را به عنوان اعتقادی اسرارآمیز تقویت میکرد. علیرغم تمام این موارد، اگریپا هنوز خود را یک مسیحی میدانست، هرچند دیدگاههایش اغلب با کلیسا در تضاد بود.
الگو:Ref harvardالگو:Ref harvard
کیمیاگری در دوران معاصر و رنسانس
بدین ترتیب کیمیاگری در آغاز رنسانس نیز ادامه یافت. این عصر همچنین شاهد شکوفایی شیادهایی بود که از حقههای علم شیمی و تردستی برای “نشان دادن” تبدیل فلزات پست به طلا استفاده میکردند، یا مدعی داشتن علمی اسرارآمیز بودند- که مردم با ارائهٔ “اندک” سرمایه ای- قطعا میتوانستند به طلا دست یابند. شاخص ترین فرد در این دوره فیلیپوس اریولوس پاراسلسوس نام داشت، (Theophrastus Bombastus von Hohenheim, ۱۴۹۳–۱۵۴۱) که کیمیاگری را شکلی تازه بخشید و بسیاری از اصول علم غیب را که طی سالها جمع شده بود ردکرد، و استفاده از مشاهدات و آزمایشها را برای کسب آگاهی از بدن انسان ترویج داد. او سنن ناستیک را رد کرد اما بسیاری از فلسفههای وابسته به هرمس، فلسفههای نئو افلاطونی، و فیثاغورثی را حفظ کرد؛ با این حال دانش هرمسی آنقدر با تئوری ارسطویی آمیخته بود که رد ناستیسیزم توسط او عملا بی معنی بود. پاراسلوس، به طور اخص، تئوریهای جادوی اگریپا و فلامل را رد کرد. او خود را جادوگر نمیدانست و کسانی را نیز که خود را چنین می خواندند خوارمی شمرد. (ویلیامز ص ص ۲۳۹-۴۵) پاراسلوس پایه گذار کاربرد مواد شیمیایی و کانی در داروها بود و چنین نوشت: “بسیاری دربارهٔ کیمیا چنین گفته اند که کارش ساختن طلا و نقره است. برای من چنین چیزی هدف نیست، بلکه هدف من تنها کشف خواص و نیرویی است که در داروها نهفته است.” الگو:Ref harvard دیدگاههای هرمسی او این بود که بیماری و سلامت بدن وابسته به هماهنگی انسان یعنی جهان اصغر است با طبیعت یعنی جهان اکبر. او با دیدگاه متفاوت خود این تشبیه را نه به معنای تطهیر روح به کار میبرد بلکه بدین معنا که انسان می بایست مقادیر متعادلی از کانیها را در بدن خود داشته باشد، و نیز اینکه برای بعضی بیماریهای خاص بدن داروهایی وجود دارد که آنها را درمان میکند. الگو:Ref harvard اگرچه از دیدگاه عصر جدید تلاش او در معالجهٔ بمیاریها با درمانهایی چون جیوه خردمندانه به نظر نمیرسد، فکر اصلی اش که همان داروهای تهیه شده از مواد شیمیایی بود سالیان سال باقی مانده است. این امر تکامل انسان را نیز شامل میشد.
“Alchemist Sędziwój” (1566–1636) by Jan Matejko, 1867
درانگلستان، موضوع کیمیاگری در آن چارچوب زمانی بیشتر به دکتر جان دی (۱۳ جولای ۱۵۲۷ _ دسامبر، ۱۶۰۸) برمی گردد که بیشتر به دلیل کارهایش به عنوان منجم، رمز نویس و “مشاور علمی” ارشد ملکه الیزابت مشهور بود. در ارتباط با آثار راجر بیکن، دی یک منبع موثق به شمار میرفت، و آنقدر به کیمیاگری علاقه داشت که به تأثیر از کابالا کتابی در این موضوع نگارش کرد (Monas Hieroglyphica, ۱۵۶۴). همکار دی ادوارد کلی- که مدعی بود میتواند از میان یک گوی شیشهای با فرشته ها صحبت کند و نیز گردی دارد که جیوه را به طلا تبدیل میکند- میتواند عامل اصلی ایجاد تصوری عام از کیمیاگران حقه باز باشد. یکی دیگر از کیمیاگرانی که کمتر شناخته شده است میکاییل سندیوگیوس ) “مایکل سدزیوج”، ۱۵۶۶-۱۶۳۶ م.)، کیمیاگر، فیلسوف، پزشک و پیشگام در علم شیمی از لهستانی بود. طبق برخی اخبار، او اکسیژن را در آزمایشگاه حدود سال ۱۶۰۰ یعنی ۱۷۰ سال پیش از شل و پریسلی، با گرم کردن نیترات سدیم (شوره) تقطیر کرد. او گمان میکرد گاز متصاعد شده “اکسیر زندگی” است. به نظر میرسد سندیوگیوس کمی پس از کشف این روش آنرا به کورنلیوس دربل آموزش داد. در سال ۱۶۲۱، دربل عملا این روش را برای یک زیردریای به کاربرد. تایکو براهه (۱۵۴۶-۱۶۰۱)، که بیشتر به دلیل تحقیقات در هیئت و نجوم شناخته میشود نیز کیمیاگر بود. او آزمایشگاهی داشت که در موسسهٔ یورانیبورگ که موسسهای آزمایشی/تحقیقاتی بود به همین منظور ساخته شده بود.
زوال کیمیاگری غربی
علم معاصربا افزایش تاکید بر آزمایشات کمی دقیق و خوار شمردن “حکمت باستان”، مرگ کیمیاگری غربی را به بار آورد. اگرچه بذر این حوادث در قرن ۱۷ میلادی کاشته شد، کیمیاگری تا دویست سال همچنان شکوفا بود، و درحقیقت در قرن ۱۸ به اوج خود رسید. رابرت بویل (۱۶۲۷-۱۶۹۱)، که او را بیشتر به سبب مطالعاتش دربارهٔ گازها میشناسند (رک قانون بویل)، پیشگام در روش علمی تحقیقات شیمی بود. او در آزمایشهای خود هیچ چیزی را از پیش فرض نمیدانست و کوچکترین اطلاعات مربوطه را گردآوری میکرد؛ اطلاعاتی را که به طور کلی در صورت مرتبط بودن درآزمایشهای خود مورد توجه قرارمیداد عبارت بودند از: مکان آزمایش، ویژگیهای باد،محل خورشید و ماه و فشار مشخص شده در دستگاه فشارسنج. الگو:Ref harvardاین شیوه نهایتا منجر به پایه گذاری شیمی جدید در قرن ۱۸ و ۱۹ شد که اساس آن بر اکتشافات لاوازیه و جان دالتون استوار بود – و سرانجام چارچوبی منطقی، کمی و مطمئن برای درک تبدیل مواد به وجود آورد، و بیهودگی اهداف درازمدت کیمیاگری همچون دستیابی به کیمیا را نشان داد. همزمان، کیمیاگری پاراسلسیان منجر به ایجاد پزشکی جدید شد. تجربه گرایان به تدریج طرز کار بخشهای مختلف بدن انسان را همچون گردش خون (هاروی، ۱۶۱۶) کشف میکردند، و سرانجام منشا بسیاری بیماریها را در عفونت ناشی از میکروب (کخ و پاستور، در قرن ۱۹) یا کمبود مواد مغذی “طبیعی” و ویتامین ها (جیمز لیند|لیند)، ایجکمن، کسیمیر فانک|فانک]] و دیگران) ریشه یابی کردند. این علم جدید که دستیابی های موازی در شیمی آلی آنرا حمایت میکرد، به سرعت جایگزین بخشهایی از علم کیمیاگری شد که به پزشکی مربوط بود، چه ازنظر تفسیری و چه تجویزی، و در عین حال امید به اکسیرهای معجزه آسا را توخالی نشان داد و حتی بی تأثیری یا حتی سمیت درمان با آنها را فاش کرد. از این رو، همچنان که علم به کشف و استدلال گردش زمان در این جهان میپرداخت، کیمیاگری نیز که بر پایهٔ ماوراءالطبیعهٔ مادیگری خود استوار بود رابطهٔ خود را با علم شیمی و پزشکی از دست داد_ اما هنوز به طور علاج ناپذیری با آنها عجین بود. کیمیاگری که به یک سیستم فلسفی مخفی تنزل یافته و به طرز ضعیفی به این جهان مادی متصل بود، به سرنوشت مشترک سایر رشتههای سری همچون نجوم و کابالا مبتلا بود که عبارت بودند از: مستثنی دانسته شدن از برنامههای دانشگاهی، پرهیز توسط هواداران قبلی اش، متأثرشدن از دیدگاهی توسط دانشمندان نشان دهندهٔ بدون وجههٔ اجتماعی، در کل نمایانگربودن به شکل چکیدهٔ حقه بازی و خرافات. با این حال، روزنکروتزیان ها و فراماسونها همواره به کیمیاگری و رمزنمایی آن علاقه مند بوده اند. مجموعهٔ عظیمی از کتابهای مرتبط با کیمیاگری در Bibliotheca Philosophica Hermetica در آمستردام نگهداری میشود. این دستیابی ها را میتوان به عنوان بخشی از واکنش گسترده تر عقل گرایی اروپا علیه جنبش مکتب رمانتیک در قرن پیش از آن دانست.
کیمیاگری در آیین بهائی
بهاءالله، موسس آئین بهائی کشف روشی بنیادی را در تبدیل عناصر وعده داد و آنرا یکی از نشانههای ظهور عصر انسانیت نام برد. و نیز پیشبینی کرد که پی از این کشف بلای عظیمی جهان را دربرخواهد گرفت مگر اینکه جهان آئین وی را بپذیرد. الگو:Ref harvard همچنین بهاءاله به اکسیر و کیمیا اشاره میکند اما بیان میدارد که اینها ذاتا معنویاند؛ مراجعه کنید به [[Word of God.الگو:Ref harvardالگو:Ref harvard
علم نوین کیمیاگری
در عصر جدید با بهره گیری از ابزارهایی، متفاوت با آنچه در کیمیاگری سنتی به کار گرفته میشده، پیشرفتهایی در مسیر نیل به اهداف کیمیاگری حاصل شده است. از این توسعهها و پیشرفت ها دربرخی موارد ممکن است تعبیر لفظی “کیمیاگری” شود.
تا سال ۲۰۰۶ هم هنوزیک اکسیر جهانی دست نیافتی باقی مانده است هر چند که فوتوریست هایی نظیر ری کورزویل (Ray Kurzweil) معتقدند فناوری نانوی کاملاً پیش رفته ممکن است طول عمر را به مدت نامحدودی افزایش دهد. برخی میگویند هدف سوم کیمیاگری با لقاح مصنوعی / IVF و شبیه سازی جنین انسان محقق شده است اما این فناوری ها در خلق یک موجود انسانی از هیچ کاملاً ناتوان بوده اند.
می توان گفت که هدف تحقیقات دربارۀ هوش مصنوعی خلق یک موجود از هیچ است و آنهایی که به لحاظ فلسفی با امکان هوش مصنوعی مخالفت کرده اند، نظیر هربرت (Herbert ) و استوارت دریفوس(Stuart Dreyfus) در مقاله شان در سال ۱۹۶۰ با عنوان “کیمیاگری و هوش مصنوعی” ، آن را با کیمیاگری قیاس کرده اند. البته از آنجایی که هدف خاص کیمیاگری شبیه سازی انسان بوده نه خلق یک موجود از هیچ، تحقیقات ژنتیک به خصوص پیوند زدن به این هدف نزدیکتر خواهد بود.