خانه / مطالب متفرقه / برج پلاسکو تهران نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران با 15 طبقه و اسکلت فلزی

برج پلاسکو تهران نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران با 15 طبقه و اسکلت فلزی

در این پست از سایت antique-book-treasure.ir برج پلاسکو تهران نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران با 15 طبقه و اسکلت فلزی را برای شما عزیزان قرار دادیم . برج پلاسکو تهران یکی از بلندترین و بزرگترین و قدیمی ترین ساختمان و برج با اسکلت فلزی در ایران میباشد . طراح و سازنده برج پلاسکو تهران هوشنگ خانشقاقی میباشد . برج پلاسکو دارای 15 طبقه و اولین ساختمان اسکلت فلزی در ایران بود که در آن آسانسور وجود نداشت . در ادامه مطلب اطلاعات و مطالب کاملتری را درباره برج 15 طبقه پلاسکو تهران و تصاویر و عکسهای قدیمی از ساختمان و برج پلاسکو تهران + طراح و سازنده برج پلاسکو تهران با اسکلت فلزی را مشاهده خواهید کرد .

برج پلاسکو تهران نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران با 15 طبقه و اسکلت فلزی
برج پلاسکو تهران نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران با 15 طبقه و اسکلت فلزی

برج پلاسکو تهران نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران با 15 طبقه و اسکلت فلزی,برج پلاسکو تهران,اطلاعات و مطالبی درباره برج پلاسکو تهران,اولین ساختمان و برج بزرگ و بلند در ایران برج پلاسکو,برج پلاسکو نخستین برج و بنای بلند مرتبه در ایران,برج پلاسکو در کجای تهران قرار دارد؟,ادرس دقیق برج پلاسکو در تهران,برج پلاسکو کجاست؟,عکسهای قدیمی از برج و ساختمان پلاسکو در تهران,طراح و سازنده برج پلاسکو تهران

برج پلاسکو تهران نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران با 15 طبقه و اسکلت فلزی

«پلاسکو» یادگار ۵۴ ساله تهران مدرن + عکس

پلاسکو
برج پلاسکو تهران نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران با 15 طبقه و اسکلت فلزی

ساختمان پلاسکو،‌ در ضلع شرقی چهارراهی است که به آن استانبول می‌گویند؛ منطقه‌ای که در دهه‌های چهل و پنجاه قلب تجارت و دیپلماسی و البته خوش‌گذرانی و تفریح در تهران بوده است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، از پیچ خیابان حافظ که به سمت جمهوری می‌پیچید، تنها برجی که تا انتهای خیابان توی چشم می‌زند همین است،‌ برج پانزده طبقه بتونی،‌ یادگار دوران نیمه‌تمام نوسازی دهه چهل ایران.

ساختمان پلاسکو،‌ در ضلع شرقی چهارراهی است که به آن استانبول می‌گویند؛ منطقه‌ای که در دهه‌های چهل و پنجاه قلب تجارت و دیپلماسی و البته خوش‌گذرانی و تفریح در تهران بوده است. برج پانزده طبقه‌ای که اولین ساختمان با اسکلت فلزی در تهران بود و دومین ساختمان بلندی که در آن آسانسور وجود داشت،‌ با سرمایه حبیب‌الله القانیان (رئیس انجمن کلیمیان تهران و سرمایه‌دار بزرگ یهودی ایرانی) ساخته شد.

 

برج پلاسکو تهران نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران با 15 طبقه و اسکلت فلزی
برج پلاسکو تهران نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران با 15 طبقه و اسکلت فلزی

وجه تسمیه ساختمان پلاسکو این است که القانیان اصلا مالک کارخانه پلاسکو بود که از جمله مصنوعاتش ظرف‌های ملامین و پلاستیک بوده است. تکمیل ساختمان از سال 39 تا 41 طول کشید و وقتی که سر برآورد،‌ در تمام تهرانی که آن روزها حدود دو میلیون نفر جمعیت داشت دیده می‌شد.

بازار شیک و مدرنی که 29 هزار متر مربع زیربنا داشت،‌ با یک طبقه زیر زمین که حوض و صندلی‌هایی برای نشستن و وقت‌گذرانی در آنها قرار گرفته بود، ‌جای مناسبی برای خرید کردن بود و با بقیه مغازه‌ها و بازارهای سنتی فرق داشت؛ یکی از اولین تجربه‌های ایرانی‌ها از «مرکز خرید» مدرن.

البرزپور از مغازه‌دارهای قدیمی این بازار است. او می‌گوید از همان سال 41 کارش را اول در طبقه دوم شروع کرده است؛ زمانی که تنها بیست و چند سال داشت: «وقتی این بازار راه افتاد،‌ سال‌های اول فقط سرقفلی طبقه منهای یک و همکف فروخته شده بود. شاید 60 درصد کسانی که به این ساختمان آمدند قدیمی‌ها و استخوان‌دارهای بازاری بودند، اما آن 40 درصد دیگر، جوان بودند و کاسبی‌شان را اینجا راه انداختند.»

این فروشنده قدیمی ادامه می‌دهد: «اوایل ساختمان این‌طور نبود، در طبقه اول،‌ همین مغازه‌ای که ما الان در آن هستیم و از باقی واحدهای تجاری اینجا بزرگ‌تر است،‌ به همراه بیشتر واحدهای تجاری طبقه اول متعلق به سینمادارها بود و کسانی که فیلم پخش می‌کردند. دفتر تهیه‌کننده فیلم گنج قارون همین واحدی بود که الان دست من است. بعد، کم‌کم تمام مجتمع را تولیدکننده‌ها و فروشنده‌های پوشاک گرفتند.»

پیدا کردن کسی که آن زمان‌ها در اینجا کار کرده باشد،‌ آن‌قدرها راحت نیست. الان بیشتر مغازه‌ها مرکز پخش هستند و کمتر تولیدی لباسی از سال‌های دور در برج باقی مانده است،‌ اما اطراف خیابان منوچهری،‌ کمی بالاتر از برج پلاسکو،‌ در یکی از سمساری‌های پرت افتاده یکی از کارگرهایی را که در دهه پنجاه در یک تولیدی برج پلاسکو کار می‌کرد، پیدا کردم که از خاطره آن روزها هنوز به خوبی یاد می‌کند: «من کارگر یکی از این تولیدی‌ها بودم،‌ با ماشین‌های برش ژاپنی پارچه‌ها را می‌بریدند،‌ و کارگرها دوزندگی می‌کردند. آن موقع مزد کارگر ساده روزی 12 تومان بود ولی به من هفته‌ای 150 تومان پول می‌دانند؛ آن هم وقتی که بلیت امجدیه 2 تومان بود و با 3 تومان می‌شد یک غذای خوب در یکی از رستوران‌های خوب این اطراف خورد، یا حتی در رستوران خود برج.»

طبقه آخر برج پلاسکو،‌ تا همین چند سال پیش،‌ یک رستوران سلف‌سرویس بوده است؛ جایی که از آن یک راه‌پله به پشت‌بام می‌رفت. می‌گویند در همین برج چند نفری از این راه خودکشی کرده‌اند.

آقای البرزپور هنوز این خاطره‌ها را به یاد دارد: «در آن سال‌های خیلی دور،‌ سه – چهار نفر در این برج خودکشی کردند. یک نفر خودش را از پنجره یکی از طبقه‌ها به پارکینگ پشتی انداخت،‌ دو نفر خودشان را از همین کریدورها به طبقه منهای یک پرت کردند و کنار حوض مُردند،‌ یک نفر هم از راه‌پله کنار رستوران خودش را به پشت‌بام رساند و به پیاده‌رو پرید.»

امروز بعد از پنجاه و چند سال، اثری از خانواده القانیان در اداره برج پلاسکو نیست. کاسب‌های قدیمی پلاسکو می‌گویند آقای القانیان کمی قبل از انقلاب،‌ برج را به کسی دیگری به نام آقای پرویزیان واگذار کرده بود. اندکی بعد از انقلاب اما ملک به نفع بنیاد مستضعفان مصادره شد،‌ حالا هم مالکیت تک‌تک واحدها به صورت خصوصی متعلق به سرقفلی‌داران و کاسب‌هاست و اجاره واحدهای تجاری به مالک برج پرداخت می‌شود؛ اجتماع بوتیک‌های گران‌قیمت لباس‌های مردانه، عمده‌فروشان و تولیدکننده‌های پیراهن و شلوار مردانه و البته نام‌های بزرگ تجاری.

 

برج پلاسکو تهران نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران با 15 طبقه و اسکلت فلزی
برج پلاسکو تهران نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران با 15 طبقه و اسکلت فلزی

طبقه منهای یک هنوز هم همان حوض‌های بزرگ آبی را دارد، کف آن هم پر از ته سیگار و ته چک و کاغذ یادداشت است،‌ با فواره‌هایی که ارتفاعشان تا طبقه سوم ساختمان می‌رسد. بازار پلاسکو، نه شلوغی خیابان‌هایی که تبدیل به پاساژ شده‌اند را دارد و نه صدای همهمه و هوای گرفته. به لطف سقف بسیار بلند مجتمع و طراحی دایره‌وارش گردش و دیدن ویترین بوتیک‌ها بسیار آسان است. در راهروها هم صندلی‌هایی برای نشستن وجود دارد که فضای تجاری را انسانی می‌کند.

طبقه‌های پایین بیشتر خرده‌فروش هستند. تعداد آدم‌هایی که هم در راهروها دیده می‌شوند، بیشتر است. مردان جوان،‌ زوج‌ها و خانواده‌هایی که برای خرید آمده‌اند. قیمت سرقفلی این مغازه‌ها تا 4.5 میلیارد تومان می‌رسد. دو طبقه بالا اما ویترین‌ها کم‌اهمیت‌تر می‌شوند و سرقفلی یک مغازه 30 متری تا 3 میلیارد تومان بالا می‌رود. روی شیشه اغلب مغازه‌ها نوشته‌اند «تک‌فروشی نداریم». در راهروها هم کارتن‌های بزرگ جلوی دید را گرفته‌اند. می‌گویند بسته‌هایی است که برای فرستادن اجناس به شهرهای دیگر از آن استفاده می‌شود.

با اینکه برج پلاسکو ساختمانی است که استانداردهای بازار سنتی در ایران دهه 40 را تغییر داد،‌ اما بازارهای کاربردی ایرانی را نیز در خودش قبول کرد. می‌گویند بخش عمده حمل و نقل بار حتی در پنج طبقه اول که بیشتر خریداران عادی در آن‌ها رفت و آمد می‌کنند با چرخ انجام می‌شود. یادگاری‌های بازار تهران را می‌شود در همه طبقه‌های پلاسکو دید.

590 واحد تجاری برج را بیشتر فروشنده‌های جوان می‌گردانند. شغلشان یا بوتیک‌داری است یا فروشنده تولیدی هستند. اغلب آنها از تاریخ این ساختمان بیشتر از اینکه «مالک اینجا یک یهودی سرمایه‌داری بود که اعدامش کرده‌اند»، چیزی نمی‌دانند.

از طبقه پنجم به بعد، دنیای دیگری در پلاسکو شروع می‌شود. این بخش ساختمان، کوچک‌تر است و خبری از راهروهای به هم پیوسته نیست. برای رسیدن به این بخش ساختمان، هرچند راه‌پله هم هست اما باید از آسانسور استفاده کرد. اینجا یکی دیگر از بازمانده‌های تاریخی ساختمان را می‌شود دید؛ کارمندهای آسانسور با شیفت‌هایی که هر شش ساعت تغییر می‌کند،‌ نشسته یا ایستاده، از آدم‌ها می‌پرسند که در کدام طبقه کار دارند و دکمه‌ها را برای آنها فشار می‌دهند. یکی‌شان می‌گوید: «اگر من اینجا نباشم ظرف دو روز آسانسور را خراب می‌کنند. روزی 10 هزار نفر با این آسانسورها بالا و پایین می‌روند‌،‌ نمی‌شود کسی مراقبشان نباشد». روی آسانسورها هم با تاکید نوشته‌اند «برای حمل بار استفاده نشود».

مردهایی که با آسانسور در طبقه‌هایی بالایی برج رفت و آمد می‌کنند، خیلی‌هایشان یکدیگر را می‌شناسند؛ یا فروشنده هستند یا کاسب‌هایی که از این ساختمان جنس مغازه‌شان را تهیه می‌کنند. برای بیشتر آنها دیدن یک خانم در اینجا عجیب است. می‌گویند «محیط، مردانه است».

در طبقه‌های بالایی،‌ خبری از اسم‌های عجیب و دکورهای خوش آب و رنگ روی ویترین مغازه‌ها نیست. در هر طبقه کاغذ راهنمایی نصب شده است که مشتری‌ها را به سمت تولیدی‌هایی که سراغشان آمده‌اند راهنمایی می‌کند. راهروها هم پر است از کیسه‌های پلاستیکی بزرگ با آدرس شهرهای دور و نزدیک و جعبه‌هایی که قرار است برای کاسب‌ها ارسال شود و تولیدکننده‌هایی که می‌گویند «از آدرس روی کارتون‌ها عکس نگیرید».

با اینکه در راهروهای برج پلاسکو خبری از علامت‌های «سیگار نکشید» نیست،‌ اکثر فروشنده‌ها برای اینکه مغازه‌هایشان بوی سیگار ندهد،‌ یا کنار پنجره‌های کوچک دو طرف راهروها تجمع می‌کنند یا هم‌نفس مغازه‌دارهایی می‌شوند که در واحدشان پنجره‌ای رو به هوای آزاد دارند.

هر طبقه بسته به تعداد واحدهای تجاری‌اش،‌ یک یا دو نماینده در مجمع ساختمان دارد. در نهایت، با انتخابات، مدیر ساختمان را تعیین می‌کنند و میران شارژ و هزینه‌های جاری ساختمان را برنامه‌ریزی می‌کنند.

در راه‌پله‌هایی که به سبک چند ده سال پیش هنوز موزاییکی است با لبه‌های فلز کوبی شده، کنار سطل آشغال‌های بزرگ در پاگردها،‌ آگهی تهیه لوازم خیاطی،‌ دکمه و مادگی و چیزهای دیگر را می‌شود دید؛ در کنارش، آگهی‌های فروش سرقفلی و مالکیت واحدهاست.

سر و صدای این واحدها بیشتر دور همی مردانه کاسب‌های بدون مشتری است که بازی می‌کنند یا در حال تبادل خبرهای روز با یکدیگر هستند. حرف‌هایشان با تلفن اغلب درباره چک و رسیدن موعدها و گلایه از بدقولی است. مثل همه بازارهای دیگر، می‌شود صدای بعضی‌ها که استرس بیشتری دارند و نگران رسیدن تاریخ‌ها و نرسیدن پول‌ها هستند را تشخیص داد. بعضی مغازه‌دارها هم در قسمت خلوت‌تر برج، صدای موسیقی پاپ را بلند می‌کنند و دو سه تایی چای می‌خورند و از کسادی بازار گله می‌کنند.

از نمای سپید و قرمز سال‌های دور برج پلاسکو و مجسمه عظیم «کانادا درای» نارنجی که برای تبلیغ روی برج پلاسکو نصب کرده بودند، حالا فقط قطعات فلزی منظمی باقی مانده است که از یک طرف نمای برج بیرون زده است؛ با این حال، ساختمان پلاسکو هنوز تا فاصله‌ قابل توجهی از هر طرف، کاملاً دیده می‌شود.

***********************************

هوشنگ خانشقاقی (۱۲۹۹ تهران – ۱۳۸۵ تهران) طراح و سازنده نخستین برج و بنای بلند مرتبه ایران می‌باشد. وی تا قبل از این که به علت بیماری شدید زمین گیر شود سالها به صنعت راه و ساختمان کشور خدمت کرد.

زندگی نامه

  • متولد ۱۲۹۹ تهران
  • فرزند «سرلشکر هادی خانشقاقی(حصن الدوله)»
  • فرزند «شوکت الملوک خانشقاقی» از شاگردان کمال الملک
  • فارغ التحصیل دانشکده فنی تهران در رشته راه و ساختمان ۱۳۲۲
  • سازنده نخستین برج و ساختمان بلندمرتبه ایران و تهران ۱۳۳۰ – ۱۳۲۸، واقع در ابتدای خیابان باغ سپهسالارقدیم
  • طراح و سازنده نخستین آسانسور ایرانی، دستگاه شمع کوبی، هواپیمای بدون موتور، هلیکوپتر و…
  • سال‌ها فعالیت در زمینه نقاشی و مجسمه سازی
  • سال‌ها فعالیت در طرح‌های مهم و ملی ساختمانی
  • سال‌ها فعالیت در زمینه راه سازی
  • تقدیر شده از سوی وزارت مسکن و شهرسازی (بعد از انقلاب)
  • ساخت فیلمی براساس زندگی وی به تهیه کنندگی علیرضا رئیسیان
  • وفات مهر ماه سال ۱۳۸۵ تهران

زندگی شخصی

هوشنگ خانشقاقی اگرچه فرزند یک نظامی (حصن الدوله خانشقاقی) و یکی از شاگردان مستقیم کمال الملک (شوکت الملوک خانشقاقی) است، اما نسبت اصلی خود را که خلاقیت و خستگی ناپذیری است، از پدربزرگ خود میرزا مهدی خان شقاقی (ممتحن الدوله) به ارث می‌برد که نخستین معمار دانش آموخته ایران در پاریس و طراح ساختمان‌های مهمی چون مجلس شورای ملی، مسجد سپهسالار (مطهری)، قصر فیروزه، پارک اتابک و… در عهد ناصری بوده‌است.

یک چنین میراث بزرگی هم هست که بالاخره او را وامی دارد که با وجود اصرار پدر بر نظامی شدن، راه پدربزرگ را در پیش بگیرد و در سال ۱۳۱۷ جذب دانشکده فنی و در سال ۱۳۲۲ در رشته راه و ساختمان فارغ التحصیل شود. او در این دانشکده که تنها ۴ سال از تأسیس آن می‌گذشت، تحت تعلیم مهندسان و استادان وقت آن زمان قرار می‌گیرد و آماده می‌شود تا به دانشگاه دیگری قدم بگذارد که خود بنیانگذار آن به شمار می‌رود. در این دانشگاه دیگر نه استادی هست و نه راهنمایی و نه همکلاسی ای که او را همراهی کند. تنها راهنمای او دیده‌ها و دریافت‌ها و کتاب‌هایی است که در کتابخانه دانشکده فنی می‌بیند و می‌یابد و می‌خواند.

در دورانی که مهندس خانشقاقی از دانشگاه فارغ التحصیل می‌شود تمام پروژه‌های عمرانی کشور در دست مهندسان خارجی بود اما این حضور فراگیر خارجی‌ها در ساخت و ساز معاصر ایران و این نقص‌های فنی و کمبود وسایل در دست مهندسان ایرانی که یک لحظه ذهن خلاق و جست وجوگر خانشقاقی را راحت نمی‌گذاشت و عشق به وطن و نفرت از حضور بی واسطه بیگانگان او را به تلاش مضاعفی وا می‌دارد که برخی به نتیجه می‌رسد و برخی در پیچ و خم بروکراسی وابسته آن دوران ناکام می‌ماند. شاید به همین انگیزه هم بوده که چند سال بعد و بعد از بازدید از یک ساختمان بلندمرتبه پاریس (یک هتل) و پیش از آن که اجازه دهد این افتخار نصیب بیگانگان شود، به فکر ساخت یک برج در تهران و در شرق میدان مخبرالدوله می‌افتد.

این ساختمان ۱۰ طبقه که هیچ نوع و نمونه و نظیری تا آن زمان در ایران نداشت و بعدها از بالا و بلندا و بام آن می‌شد دومین برج تهران و اثر یک معمار آلمانی (ساختمان پلاسکو) را دید که در سال ۱۳۲۸ آغاز می‌گردد و بدون آن که موجب ریزش ساختمان‌های خشتی و گلی و کناری شود، با یک سری ابتکارات و فناوری‌های ناموجود در ایران با بتن آرمه یکپارچه در سال ۱۳۳۰ به منصه ظهور می‌رسد. این ساختمان نیاز به اسانسور نیز داشت ولی با توجه به قیمت‌های بالای شرکتهای خارجی مهندس خانشقاقی تصمیم به ساخت آسانسور می‌گیرد. ساختن آسانسور مسلما ساده نبوده‌است اما مهندس به کمک اشیای رده خارج مانده از جنگ جهانی دوم و تبدیل جعبه دنده‌های مختلف موفق به ساخت آسانسور می‌شود و در نهایت آسانسور را راه اندازی می‌کند.

بدین ترتیب مهندس خانشقاقی توانایی فنی بالایی به دست می‌آورد که جدای از دانش مهندسی ساختمان و مجسمه سازی و نقاشی‌هایش باید به بررسی آن پرداخت. ساخت هواپیمای بدون موتور، طرح هلیکوپتری که بتواند بدون آسیب رساندن به مردم در خیابان بنشیند، ساخت و استفاده از ماشین شمع کوبی در طرح بندر امام و طراحی و ساخت ادوات و امکانات دیگری که می‌توانست در زمان خود و به عنوان نوع و نمونه ایرانی آن به بهره برداری وسیع برسد، همه از افتخارات کوچک و بزرگی است که این مهندس و معمار ایرانی در سال‌های دور این سرزمین پی می‌گیرد و به انجام می‌رساند. چیزی که به اعتقاد همسرش فاطمه غفاری حاصل یک عمر ابتکار و پشتکار و شجاعت مهندس خانشقاقی بوده‌است.

مهندس خانشقاقی در واپسین روزهای عمر خود همواره این تعبیر را به کار می‌برد: ((من و آدم‌هایی نظیر من فکر نمی‌کنیم موجودات فوق العاده‌ای هستیم. ما آدم‌هایی عادی هستیم عادی و مثل پیچ. ماشینی هست که شما می‌خواهید آن را درست کنید و احتیاج به یک پیچ دارد. به اوراقچی مراجعه و این پیچ را پیدا می‌کنید و سرجایش می‌گذارید و ماشین راه می‌افتد؛ ماهمان پیچ هستیم. باید ما را پیدا می‌کردند و سرجایمان قرار می‌دادند، اما رسم روزگار خلاف این بود. همین پیچ‌هایی را که مثال زدم دنیا را عوض می‌کردند. برعکس ممالک مترقی جهان، در مملکت ماکسی نبود که وقتش را صرف پیدا کردن این پیچ‌ها کند و حتی اگر پیدا می‌کردند هم آن را دور می‌انداختند.))

***************************

حبیب‌الله القانیان

 
حبیب القانیان
%image_alt%
زادروز ۱۲۸۸
درگذشت ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۸
تهران، ایران
علت مرگ تیرباران
ملیت یهودی ایرانی
تبار یهودی
تابعیت ایرانی
پیشه تجارت و صنعت
شناخته‌شده برای تاسیس اولین کارخانه صنایع پلاستیک‌سازی در ایران (۱۳۳۷)
نقش‌های برجسته سرمایه دار

 

رییس انجمن کلیمیان تهران

لقب حاج حبیب
دین یهودی
اتهام‌ها «فساد»، «تماس با اسرائیل و صهیونیسم» و «جنگ با خدا و دوستان خدا»
همسر ماه‌سلطان[۱]
خویشاوندان داود القانیان ، شهرزاد القانیان

حبیب‌الله اِلقانیان معروف به حاج حبیب القانیان[۲][۳][۴](۱۲۸۸-۱۳۵۸) رئیس انجمن کلیمیان تهران و سرمایه‌دار بزرگ یهودی ایرانی بود.

القانیان یکی از نخستین غیر نظامیان و نخستین یهودی اعدامی پس از انقلاب بود. وی در روز ۲۷ بهمن ۱۳۵۷ در تهران بازداشت شد و در بهار ۱۳۵۸ در زندان قصر، توسط صادق خلخالی اعدام شد.[۵]

پیشینه

خانواده القانیان به مدت سی سال پیشگام نوآوری‌های تجاری و صنعتی در ایران بودند و در این دوره ده‌ها کارخانه و مرکز خرید مدرن را تاسیس کردند.[۶] حبیب القانیان از پانزده سالگی کار در هتل یکی از اقوام را آغاز کرد. پس از مدتی همراه با برادرانش در بازار به تجارت پرداخت و بعدها توانست اولین کارخانه صنایع پلاستیک‌سازی در ایران را تاسیس کند.[۶]

در سال ۱۳۳۷ القانیان شرکت پلاستیک سازی پلاسکو را در تهران تاسیس کرد و بتدریج پلاسکو را به بزرگترین و پیشرفته‌ترین شرکت پلاستیک ایران تبدیل کرد و نیز صنایع پروفیل آلومینیم را راه‌اندازی نمود. بخاطر موفقیت‌های اقتصادی‌اش القانیان به شهرت خاصی در ایران و اسرائیل رسید.

ساختمان پلاسکو واقع در چهارراه اسلامبول و ساختمان آلومینیم واقع در خیابان جمهوری که نخستین برج‌های ایران بودند، بخشی از اموال وی قبل از مصادره توسط جمهوری اسلامی بود.

در سال‌های دهه ۱۹۷۰ وی و گروه دیگری از اعضای اتاق بازرگانی ایران به چین دعوت شدند و زمینه‌های گسترش روابط بازرگانی میان دو کشور را فراهم کردند.[۶]

محاکمه

HabibElghanian.jpg

 
%image_alt%

 
گزارش محاکمه حبیب الله القانیان در روزنامه اطلاعات
%image_alt%

 
گزارش محاکمه حبیب الله القانیان در روزنامه اطلاعات
%image_alt%

 
گزارش ساواک در مورد القانیان
%image_alt%

 
گزارش محاکمه حبیب الله القانیان در روزنامه اطلاعات

چندی پس از انقلاب ایران (۱۳۵۷) دولت جدید او را دستگیر کرده و به جرایم مختلف از جمله «فساد» از راه «تماس با اسرائیل و صهیونیسم» و «جنگ با خدا و دوستان خدا» محاکمه و در دادگاهی که تنها ۲۰ دقیقه به‌طول انجامید، به حکم صادق خلخالی محکوم به اعدام شد.[۷] او در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۸ تیرباران شد.

وی در دفاعیات خود گفت «اینجانب حبیب القانیان، افتخار می‌کنم کلیمی ایرانی هستم… تا به حال هیچ گونه کمک و یا اعانه به نفع اسرائیل نداده و نخواهم داد. من موافق کشتار مردم فلسطین نیستم… افتخار می‌کنم دارای سهمی از کارخانجات پلاسکو ملامین، پلاستیک شمال، لوله شمال و کارخانه یخچال جنرال الکتریک و پروفیل آلومینیوم می‌باشم.» وی همچنین تاکید کرد هیچ دارایی به نام او در اسراییل وجود ندارد. او در وصیت نامه اش از وراثش درخواست کرد که به حساب هایش رسیدگی کنند و بدهکاری هایش را به افراد مربوط پرداخت کنند و حقوق عقب افتاده کارمندانش را به آنان بدهند. او ضمن خداحافظی از خانواده‌اش از آن‌ها خواست که یک سال برایش دعا کنند.[۸][۹]

مجالس سنا و نمایندگان آمریکا در اعتراض به اعدام او قطعنامه‌ای صادر کرد. دولت ایران این را مداخله در امور داخلی خود خواند و تظاهراتی در جلوی سفارت امریکا برگزار کرد که در آن تصاویر کارتر و بگین را آتش زدند.[۳][۱۰]

در دادگاه به اسنادی اشاره شد که ساواک پیرامون ارتباط وی و بسیاری دیگر از سران یهودیان ایران با اسرائیل داشته و به سرمایه‌گذاری‌های گسترده در آنجا پرداخته بودند. در یکی از اسناد ساواک در باره سرمایه‌گذاری وی در اسرائیل به تاریخ هفتم اردیبهشت ۲۵۳۵ (۱۳۵۵) تحت عنوان «برادران القانیان» آمده است: «آقای حبیب القانیان رئیس انجمن کلیمیان تهران و سرمایه‌دار معروف یهودی در حال حاضر مشغول احداث ساختمان بزرگ چندین طبقه در بین راه هرتصلیا و تل‌آویو در اسرائیل می‌باشد. بلندی این ساختمان سه برابر بلندی ساختمان آلومینیوم یا پلاسکو [در تهران] می‌باشد.»

و در گزارش مورخ ۲۹ دی ۲۵۳۵ (۱۳۵۵) می‌خوانیم: «داود القانیان برادر حبیب سرمایه‌دار معروف کلیمی در حال حاضر در بین راه تل‌آویو و تیکوا ۱۲ کیلومتری محل بورس جواهرات اسرائیل مشغول احداث ساختمان ۳۳ طبقه می‌باشد که عن‌قریب آماده بهره‌برداری است.»[۱۱]

به گفته خاخام یدیدیا شوفط مقامات نخست درخواست خویشان القانیان برای تحویل جسد وی را برای خاکسپاری رد کردند. با میانجی‌گری خاخام یدیدیا شوفط و سایر رهبران جامعهٔ کلیمی تهران دولت اجازهٔ دفن وی را در انتها داد.[۱۲]

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *