خانه / طلسم و سحر و جادو و افسون / سحر و جادو در اسلام و روش باطل کردن انواع طلسم و جادو با آیات و سوره های قرآنی

سحر و جادو در اسلام و روش باطل کردن انواع طلسم و جادو با آیات و سوره های قرآنی

در این پست از سایت ذکر و دعاهای قرآنی دعاگو 2agoo.com سحر و جادو در اسلام و روش باطل کردن انواع طلسم و جادو با آیات و سوره های قرآنی را برای شما عزیزان قرار دادیم .

سحر و جادو در اسلام و روش باطل کردن انواع طلسم و جادو با آیات و سوره های قرآنی
سحر و جادو در اسلام و روش باطل کردن انواع طلسم و جادو با آیات و سوره های قرآنی

سحر و جادو در اسلام و روش باطل کردن انواع طلسم و جادو با آیات و سوره های قرآنی,نحوه باطل کردن طلسم و جادو,روش و چگونگی ابطال سحر جادو و طلسم,بهترین روش و راه باطل کردن طلسمات و جادوها با آیا قرآنی,جادو و طلسم در اسلام و قرآن

سحر و جادو در اسلام و روش باطل کردن انواع طلسم و جادو با آیات و سوره های قرآنی

سحر از زمان های خیلی قدیم در میان مردم رواج داشته است، ولی تاریخ دقیقی برای آن در دست نیست و نیز نمی توان گفت چه کسی برای نخستین بار جادوگری را به وجود آورد(تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج ۱، ص ۲۷۷). 
آنچه که از آیات قرآن بر می آید این است که سحر در شهرهای کهن همانند کلدان و مصر در زمان حضرت موسی و فرعون و پیش از آن در زمان حضرت نوح (ذاریات، ۵۲) رواج داشته است (تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی، ج ۵، ص ۶۸۸).
سحر و جادو از نظر قرآن کریم و احادیث واقعیت دارد. به این امر در آیه ۱۰۲ سوره بقره و ۴ سوره فلق اشاره شده است. از این آیات و برخی روایات استفاده می شود که برخی از سحرها واقعا اثر گذارند. همچنان که آیه ۱۰۲ سوره بقره می فرماید:

مردم سحرهایی را فرا می گرفتند که میان مرد و همسرش جدایی می افکند.
علامه طباطبایی در وجود داشتن چنین اموری می فرمایند: «… در این میان افعال خارق العاده دیگری است که مستند به هیچ کدام از سبب از اسباب طبیعی و عادی نیست، مانند خبر دادن از پنهانی ها و مانند ایجاد محبت یا دشمنی و گشودن گره ها و گره زدن ها و خواب کردن و احضار و حرکت دادن اشیاء با اراده و از این قبیل کارهایی که مرتاض ها انجام می دهند که به هیچ وجه قابل انکار نیست، یا خودمان بعضی از آنها را دیده ایم و یا برایمان آن قدر نقل کرده اند که دیگر قابل انکار نیست».
تأثیر تکوینی سحر به اذن خداوند: 
یکی از اصول اساسی توحید، این است که همه قدرت ها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه می گیرد، حتی سوزندگی آتش و برندگی شمشیر بی اذن فرمان او نمی باشد. منتها مفهوم این بیان مجبور بودن افراد در کار خود نیست.
توضیح این که: جهان آفرینش، جهان اسباب و مسببات است. البته برخی سبب ها مادی است و برخی غیر مادی است. اراده حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفته است که هر پدیده و حادثه ای از علت ویژه خود صادر گردد و درعین حال، نظام علت و معلول ها همگی به خدا منتهی شده و از او قدرت و نیرو می گیرند. او است که سبب را می آفریند و به آن قدرت و نیرو می بخشد و آن را برای ایجاد معلول ویژه خود آماده می سازد. در حقیقت مؤثر واقعی، در تمام نظام جهان یکی است و نظام جهان که به صورت اسباب و مسببات جلوه گری دارند، همگی از او استمداد گرفته و به او منتهی می شوند (اصالت روح، ایت الله سبحانی، ص ۲۴۱، مؤسسه امام صادق). 
در تأثیر سحر و جادو نیز وضع چنین است. خداوند متعال با قدرت خویش، چنین اراده و نیرویی را در افراد به ودیعت نهاده است. انسان ها با بهره گیری از این اراده و تقویت آن می توانند به کارهای شگفت انگیزی دست زنند.

برخی مانند اولیای خداوند از آن نیرو و در مسیر مناسب، استفاده می کنند و عده ای دیگر، با سوء استفاده از آن به کارهای ناشایست اقدام می کنند.

پس، در واقع اصل وجود این نیرو در نهاد آدمی از آن خداوند و به فرمان او است، منتها چگونگی بهره گیری از آن به عهده خود انسان نهاده شده است و او در چگونگی بهره گیری از آن مسؤول است.
البته- گرچه سحر و جادو واقعیت دارد ولی غالب آنچه امروزه در میان مردم در این باره شایع است بى‏ اساس مى‏باشد و اکثر کسانى که به این امور مى‏پردازند کلاه بردارانى هستند که از این طریق قصد اخاذى و پر کردن جیب خود را دارند.

 اگر بر فرض موردى پیدا شد که سحرى در کار بود راه‏هایى براى بطلان آن وجود دارد:
۱- استعاذه به خداوند و خواندن سوره‏هاى فلق و ناس.
۲- خواندن و نوشتن آیات ۷۵ تا ۸۲ سوره یونس.
۳-آیه ۱۰۲ سوره بقره «واتبعوا ما تتلوا الشیاطین…» تا آخر آیه با آب زعفران روی طشت مسی نوشته شود و در هنگام نوشتن، کندر را بخور دهند. بعد طشت را پر از آب باران و یا آب چشمه می کنند بعد مسحور با استفاده از آن آب غسل می کند و از آن آب می نوشد. بقیه آب را در پارچ شیشه ای بریزد و برای غسل استفاده کند. بهترین روز هم روز چهارشنبه است.
۴- آیه ۱۰۰ سوره نسا «و من یهاجر فی سبیل الله…» تا آخر آیه با جوهر زعفران با کره گاو روی کف دست نوشته شود.
۵- دعا وتضرع به درگاه خداوند.
۶- درخواست دعا از اولیاى واقعى خداوند.
۷- صدقه دادن.
البته این گونه روش ها به طور موردی و تجربی است ولی روش عمومی و تأیید شده از سوی امامان(ع) همان تداوم صدقه و خواندن سوره یس و آیه «و ان یکاد» و «چهار قل» است. ان شاء الله با تداوم صدقه،  و تکرار سوره «یس» و آیات فوق ، مشکلات و نفوس بد از اطراف شما دور خواهد شد. و در هر صورت به خداوند و حاکمیتی اراده الهی همچنان معتقد باشید چه بسا همین فراز و نشیب ها دامی از سوی شیطان باشد که ایمان شما را متزلزل کند. لذا با پایداری و استقامت ایمان خود را حفظ کنید تا در نتیجه آن شیطان ناامید شود و درهای رحمت الهی به سوی شما باز گردد.
نکته دیگر این که تأثیر دعا امرى مسلم و حتمى است؛ چه خود انسان دعا کند و یا دیگرى را شفیع در دعا قرار دهد. ولى باید به افراد قابل اعتماد مراجعه کرد و از کسانى که به دنبال شهرت و سودجویى نیستند بهره گرفت.
در مورد دعانویس‏ها؛ باید دانست که بسیارى از این افراد شیادانى هستند که از عقاید مردم سوء استفاده مى‏کنند. بنابراین باید در برخورد با آنان هشیار بود. براى دعا به درگاه خداوند نیازى به واسطه و دعانویس نیست؛ بلکه هر کس مى‏تواند براى رفع مشکلات خود به درگاه او عرض حاجت نماید و از اعمال نیک براى تقرب به درگاه خداوند بهره ببرد. مگر آن که به افراد وارسته و اهل دل دسترسى داشته باشیم که به طور یقین دعاى آنان و نفوذ کلام آنان تأثیر ویژه‏اى دارد.
و بالاخره اینکه از نظر فقهی تعلیم و تعلم سحر – به جز برای بی اثر کردن سحر ساحران – حرام است. 
آیت الله فاضل : اصل سحر و جادو و مراجعه به ساحر و جادوگر برای این امور حرام است و درآمدی هم که از این طریق کسب شود حرام است ولی مراجعه برای بطلان و بی اثر کردن سحر اشکال ندارد (جامع المسائل آیت الله فاضل، س ۹۶۱). 
آیت الله خامنه ای: علم سحر و یاد گرفتن آن حرام است مگر آن که به منظور غرض عقلایی مشروع باشد (اجوبه الاستفتاآت، ص۴۴۵٫

منبع:پرسمان

                                                            ***

معناى “سحر” از نظر جامعه شناسان 
در میان جامعه شناسان بیش تر از سوى انسان شناسانى که بر جوامع ابتدایى یا قبیله اى مطالعاتى داشته اند مثل نوتایلرها و منتقدانش، سحر بررسى شده است.( ۱) معناى جادو و هدف از جادو و سحر نزد مردم شناسان و علماى دینى و متون دینى ما یکى نیست، هر چند بسیار به هم نزدیک است: 

انسان شناسانى که تجربه مستقیم و دست اوّلى از جوامع ابتدایى داشتند، عملکردهایى از این قبایل مشاهده مى کردند که برایشان بسیار بى خردانه مى نمود. نخستین واکنش در برابر این باورداشت ها و عملکردهاى به ظاهر بى خردانه این بود که آن ها را به عنوان محصول عقب ماندگى و توحّش طرد مى نمودند. لوى برول (۱۹۲۲) آن را خصلتى ماقبل منطقى و فریزر و تایلر آن را اندیشه اى ماقبل علمى مى انگاشتند و این نوع رفتارها را “جادو و سحر” مى نامیدند. 

به دلیل آن که این گونه عملکردها رابطه نزدیکى با ادیان ابتدایى آن قبایل داشت و در بیش تر موارد، جزیى از مناسک مذهبى آن ها بود، تفکیک جادو از دین در هر مورد معیّن، همیشه امکان پذیر نبود، اگرچه برخى از دانشمندان سعى داشتند به طریقى میان دین و جادو تمایز قایل شوند; مانند مالینوفسکى که جادو را براى منظور مشخص یا نتیجه معیّن و دین را فاقد منظور مشخص و معیّن مى دانست و مى گفت: جادو یک فنِ عملى و در برگیرنده کنش هایى است که تنها به عنوان وسیله رسیدن به هدف هاى مشخص و مورد انتظار ساخته و پرداخته شده است و حال آن که دین مجموعه اى از کنش هاى فى نفسه است که مقصود از آن نفس انجام گرفتن همین کنش هاست.( ۲)

 این کوشش ها نشان مى دهد که مردم شناسان تا چه حد سعى در توجیه و تبیین اعمال عجیب و غریب اقوام ابتدایى داشتند و گاهى نیز همچون فریزر، که جادو را منشأ دین مى دانست، این اعمال را سرمنشأ دین معرفى مى کنند. ویلیام گود، یازده معیار را براى تمایز جنبه هاى جادویى از جنبه هاى مذهبى برمى شمارد: 
“۱٫ جادو ابزارمندتر است و هدفش رسیدن به نوعى نتیجه نهایى ملموس و مادى است. 
۲٫ شگردهاى جادو با چشم بندى بیش ترى همراه است. 
۳٫ هدف هاى جادو مشخص و محدود است. 
۴٫ جادو در جهت هدف هاى فردى است، نه گروهى. 
۵٫ جادو بیش تر یک کار فردى است تا یک فعالیت گروهى. 
۶٫ فنون جادویى را مى توان جا به جا کرد ـ اگر یک فن کارایى نداشته باشد. 
۷٫ جادو از جنبه عاطفىِ اندکى برخوردار است. 
۸٫ عمل جادو کم تر جنبه اجبارى دارد. 
۹٫ جادو به شرایط و زمان خاص بستگى ندارد. 
۱۰٫ احتمال ضد اجتماعى بودن جادو بیش تر است. 
۱۱٫ جادو به عنوان وسیله به کار برده مى شود و فى نفسه یک هدف نیست. 
نکته کلى تر دیگرى که مى توان درباره جادو گفت این است که مفهومى که ما از جادو داریم به سنّت فرهنگى خاص ما تعلق دارد و فرهنگ هاى دیگر ممکن است در آن اشتراک نداشته باشند.”( ۳) 
بنابراین، مفهوم جادو به فرهنگ خاص بیش تر بستگى دارد و چه بسا عملى را غربى ها جادویى تصور کنند، در حالى که آن عمل از نظر کنش گر یک عمل کاملاً عادى محسوب مى شود. 
به همین سان، نادل در بررسى اش از باورداشت ها و عملکردهاى قوم نوپ در افریقاى غربى یادآورى مى شود که ممکن است در نگاه نخست، وسوسه شویم که بسیارى از داروها و عملکردهاى درمانى این قوم را در مقوله جادو قرار دهیم، اما بسیارى از این اعمال از دیدگاه خود نوپى ها به هیچ روى خارق العاده یا جادویى انگاشته نمى شود.
( ۴) پس دو معیار را مى توان در مورد یک عملکرد جادویى به کار بست. برابر با یک معیار، این عمل بر حسب مقولات مشاهده گر جادویى تلقى مى شود و بنابر معیار دیگر، بر حسب مقولات کنشگر همان عمل مى تواند درست تجربى به نظر آید. 

 نادل چهار قضیه امکانى را مطرح مى سازد: 
۱٫ هم کنش گر و هم مشاهده گر عمل مورد نظر را فن تجربى و عادى مى دانند. 
۲٫ کنش گر عمل را معقول و تجربى، ولى مشاهده گر آن را غیرتجربى و نادرست به شمار آورد. 
۳٫ کنش گر عمل را آشکارا اسرارآمیز مى انگارد، اما مشاهده گر تصور مى کند این عمل در واقع یک مبناى تجربى درست دارد. 
۴٫ کنش گر عمل را اسرارآمیز مى انگارد، از دیدگاه مشاهده گر هم فاقد یک مبناى تجربى درست است.( ۵) 

او مى گوید: امکان چهارم را به سادگى و روشنى مى توان “جادو” نامید.(۶ ) 
به اعتقاد جان بیتى نیز جادو اساساً یک پدیده نمایشى است و جنبه وسیله اى تنها بعد سطحى و ظاهرى آن را تشکیل مى دهد. جادو بیش تر به هنر شباهت دارد تا علم و براى شناخت آن باید تحلیلى را به کار برد که متفاوت از تحلیل وسیله اى رفتار باشد. 
جادو به تحلیلى بر حسب معناى رفتار نیاز دارد. بنابراین، براى بیتى، معقول یا نامعقول بودن اَعمال جادویى مطرح نیست، بلکه این ها ماهیتى نمادین دارد. 

پس راه شناخت آن کشف معناهایى است که این نوع اَعمال مجسّم مى سازد.( ۷) پس از بیتى، رابرت هورتون سعى داشت تحلیلى کامل از جادو ارائه دهد. البته، بحث هاى تفصیلى در این زمینه بسیار است و مجال مستقلى مى طلبد، اما به عنوان نتیجه گیرى مى توان گفت: جادو نزد مردم شناسان غرب همان اعمال عجیب و غریبى است که اقوام ابتدایى براى دست یابى به اهدافى خاص انجام مى دهند. بهترین شاخص هاى جادو شاخص هاى یازده گانه ویلیام گود مى باشد. 
اما این تعریف مردم شناسان از جادو تعریف عامى است که حتى بعضاً با مناسک دینى اشتباه گرفته مى شود. از این رو، آنان بحث جادو را در ضمن بحث دین مطرح مى کنند و حتى بعضى جادو را جزیى از دین مى انگارند. ولى موشکافى معناى جادو و این که دقیقاً مراد جامعه شناسان از جادو چیست، مجال دیگرى مى طلبد; زیرا هر جامعه شناس صاحب نظر تعریفى منحصر به فرد ارائه مى کند و شاخص هایى ارائه مى دهد که با دیگرى متفاوت است. 

سحر و جادو از منظر علماى دینى 
“سحر” در لغت، به هشت معنا آمده که مهم ترین آن ها عبارت است از: 
۱٫ خدعه و نیرنگ و شعبده و تردستى و به تعبیر قاموس اللغه، “سحر” یعنى خدعه کردن; 
۲٫ “کلُّ ما لطفَ و دَقَّ”; آنچه عواملش نامرئى و مرموز باشد. 
مفردات راغب به سه معنا اشاره کرده است: 
الف. خدعه و خیالاتِ بدون حقیقت و واقعیت; همانند شعبده و تردستى; 
ب. جلب شیطان ها از راه هاى خاص و کمک گرفتن از آنان; 
ج. معناى دیگرى است که بعضى پنداشته اند این که ممکن است با وسایلى ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد; مثلاً، انسان را به وسیله آن به صورت حیوانى درآورند ولى این نوع خیال و پندارى بیش نیست و واقعیت ندارد.( ۸) 
مرحوم علاّمه حلّى در کتاب هاى قواعد، تحریر، منتهى و شهید ثانى در مسالک درباره سحر مطالبى آورده اند. شهید اول در کتاب دروس، علاوه بر شاخص هایى که مرحوم علاّمه ارائه مى دهد، شاخص هاى بیش ترى را ذکر مى کند. شیخ انصارى در مکاسب به نقل از ایشان در این باره آورده است: 
۱٫ سحر کلامى است که به زبان جارى کنند (اورادى که مفهوم نباشد)
۲٫ یا چیزى که بنویسند 
۳٫ یا نوشته اى که به همراه دارند
۴٫ یا اورادى که بخوانند و بر ریسمانى بدمند و سپس گره بزنند
۵٫ قسم بدهند (به موجوداتى مثل جن یا شیاطین یا ملک قسم که فلان کار را بر ایشان انجام دهند)
۶٫ یا بخور دهند (دود بدهند)
۷٫ یا بدمند
۸٫ یا تصویر و مجسمه درست کنند (ساحر، تصویر یا مجسمه اى از شخص مسحور درست کند، سوزن در آن فرو برد یا با چاقو قسمتى از آن را ببرد که با این کار ضررى جسمى بر شخص مسحور وارد مى کند)
۹٫ یا با تصفیه نفس (ساحر با ریاضات غیر شرعى مثل اعمالى که مرتاض هاى هندى انجام مى دهند) بتواند به صرف اراده کارهایى انجام دهند
۱۰٫ یا با استخدام ملائکه یا اجنه یا شیاطین به کشف اشیاى گم شده یا مسروقه و علاج امراض بپردازند و به وسیله آن ها در بدن یا قلب یا عقل مسحور تأثیر بگذارند.( ۹) 
در این که تأثیر سحر چگونه است، شهید ثانى(رحمه الله) مى گوید: با سحر به شخص مسحور ضرر مى زنند و یا قصد ضرر او مى کنند.

( ۱۰)بنابراین، معالجه و امثال آن سحر محسوب نمى شود، هر چند از طریق عادى تجربى نباشد. یا ممکن است بگوییم: سحر هست، ولى احکام سحر شامل این دسته نمى شود. شاهد سخن قول صاحب ایضاح (فخر المحققین) مى باشد که مى گوید: هر عملى که خارق العاده و غیر طبیعى باشد سحر است.( ۱۱) او اقسام سحر را چنین بر مى شمارد: 
۱٫ وابسته به تأثیر نفس ساحر (مثل چشم بندى)
۲٫ با استفاده از علم نجوم (در پیش گویى)
۳٫ طلسم که به وسیله مخلوط کردن قواى آسمانى با قواى زمینى به وجود مى آید (مثل این که جنّى را موکّل و محافظ بر گنج مخصوصى قرار دهند)
۴٫ عزایم و کمک گرفتن از ارواح مجرّد (منظور از “ارواح مجرد” گاهى ملائکه است یا شیاطین و گاهى ارواح مردگان و این قسم شامل هر دو شق است.)( ۱۲) 
بعضى حتى از این هم فراتر رفته و خواص شیمیایى اجسام را نیز اگر به منظور اغفال مردم به کار برده شود “سحر” خوانده اند; چنانچه شهید اول(رحمه الله) در دروس آورده است: خواص نادر و عجیب و غریب اجسام شیمیایى نیز جزء سحر است.( ۱۳) 
البته، همه این ها قید اغفال مردم را به کار برده اند. بنابراین، همان گونه که در تعریف اول از شاخص هاى سحر، قید “ضرر زدن” براى صدق سحر ذکر شده، در این جا نیز قید “اغفال” براى خواص شیمیایى ذکر گردیده است. پس معلوم مى شود که به نظر شهید اول(رحمه الله)حکم هر دو مورد حرمت مى باشد. 

مرحوم طبرسى نیز در تفسیر قول خداوند “یُعلّمونَ النّاسَ السّحرَ” گفته است: سحر و کهانت و حقه بازى مثل هم هستند. 
صاحب کتاب تفسیر العین گفته: جادو عملى است که انسان را به شیاطین نزدیک مى کند و شامل چشم بندى است. 
علاّمه مجلسى مى گوید: سحر عملى پنهانى است; چون عامل مؤثر در آن معلوم نیست و عملکردش به این صورت است که اشیا و افراد رادر جلوى چشم دیگران تغییر مى دهد، ولى حقیقت آن را نمى تواند تغییر دهد و موجب حبّ و بغض و مرض و امثال آن مى شود. 
بیضاوى در تفسیر خود مى نویسد: مراد از سحر آن چیزى است که انسان با کمک شیاطین عملى خارق العاده انجام دهد و تنها کسى مى تواند این کار را بکند که مثل شیاطین خبیث باشد.( ۱۴) 
خلاصه آن که، همان گونه که ذکر شد، بین تعاریف جامعه شناسان و علماى دینى شباهت هاى بسیارى در معناى سحر وجود دارد. هر دو معتقدند که سحر چیزى است که سببش نامعلوم، پنهان و خارق العاده باشد. اما نزد مردم شناسان سحر مختص به جوامع ابتدایى است و حتى بعضى از آداب و رسوم آن ها نیز سحر به شمار مى رود، در حالى که نزد علماى اسلامى سحر اختصاص به جوامع بدوى ندارد. سید محمد کلانتر نیز معتقد است: در ازمنه قدیم، از رواج بیش ترى برخوردار بوده، ولى اکنون نیز وجود دارد و حتى در متن جوامع پیشرفته رواج دارد. 

اقسام سحر 
۱٫ سحر منجّمان که از طریق نجوم درصدد پیش گویى حوادث عالم برمى آیند یا توسط علم نجوم طلسم مى کنند. (البته اطلاق نام “سحر” به پیش گویى مسامحه به نظر مى رسد.) 
۲٫ افرادى داراى نفوس قوى که مى توانند دیگران را سحر کنند. بعضى با ریاضت هاى غیر شرعى چنان قدرت روحى پیدا مى کنند که به صرف اراده خود مى توانند کارهاى خارق العاده انجام دهند; مثل بازداشتن قطار از حرکت. 
۳٫ سحر به کمک اجنه و با تسخیر جن;( ۱۵) اجنّه موجودات لطیفى هستند که روى کره زمین زندگى مى کنند. آنان روح مجرّد نیستند، بلکه چون از لطافت خاصى برخوردارند، مى توانند خود را به هر شکلى درآورند. احضار اجنّه براى کسى مقدور است که اوراد خاصى را که شامل قسم دادن و صدا زدن آن ها با اسم است، بداند و آن ها را مکّرر بخواند تا مجبور شوند در محلى که شخص احضار کننده مى خواهد حاضر شوند. برخى از کسانى که مبادرت به احضار اجنّه مى کنند اذعان مى دارند که اجنّه نیز مثل ما انسان ها زندگى اجتماعى دارند; مثلاً، پادشاه و فرمان دار و اشتغال و مانند آن. ولى از جاهایى که انسان زندگى مى کند فاصله مى گیرند. احضار آن ها آسان و تسخیرشان همانند تسخیر حیوانات مشکل است و احتیاج به ریاضت و چله نشینى دارد. آن ها قابل دیدن هستند و حتى مى توان از آن ها عکس گرفت، داراى ادیان مختلفى هستند; مثلاً بعضى از آن ها شیعه اند. مؤمنان آن ها در انجام اعمال خلاف مثل جدایى انداختن بین زن و شوهر از مسخِّر خود اطاعت نمى کنند اما از اجنّه کفّار در هر امرى و لو خلاف شرع مى توان استفاده کرد. در سحر به کمک اجنه، از آن ها مى خواهند که مثلاً به شخصى ضررى وارد کنند یا بلایى را بر سرش بیاورد یا به واسطه اعمالى بین زن و شوهر جدایى بیندازند به واسطه دوستى با اجنّه همچنین مى توان به آن ها دستور داد تا به واسطه جلب نظر آن ها دیگر اجنه نیز از او اطاعت کنند. 
۴٫ شعبده که عبارت است از حرکات سریعى که بیننده خیال مى کند شعبده باز افعال عجیبى را انجام مى دهد، در حالى که با سرعت دست، از خطاى چشم بیننده استفاده مى کند.(۱۶ ) 
بسیارى از علماى دین شعبده را جزو سحر مى دانند. این در حالى است که شعبده سبب خارق العاده اى ندارد، اما آنان معتقدند که نوعى چشم بندى است. 
۵٫ جلب قلوب مردم با عوام فریبى; 
۶٫ سخن چینى; 
۷٫ اعمال عجیب که از ساختن آلات مکانیکى بر اساس حساب هندسى درست مى شود; مثل مجسمه رقاص. 
۸٫ خواص عجیب بعضى مواد شیمیایى و ادویه یا تدخین بعضى از گیاهان مثل حشیش که موجب زوال عقل مى شود یا خوردن بعضى از غذاها که موجب فرح یا حزن بى دلیل مى شود. 
شیخ انصارى پس از ذکر این اقسام به نقل از بحارالانوار مى گوید: روشن است که قسم چهارم تا هشتم سحر اصطلاحى نیست، بلکه اگر به آن ها “سحر” گفته شود، از باب مسامحه و مجاز است.( ۱۷) 
۹٫ علاّمه مجلسى در بحارالانوار چشم زخم را نیز جزو جادو مى شمارد و در استدلال بر این مطلب مى نویسد: هنگامى که چیزى در نظر انسان خوب جلوه کند حواس او در آن چیز متمرکز مى شود و این از قدرت روحى شخص است که در اشیا یا اشخاص تأثیر مى کند.(۱۸ ) 
مرحوم مجلسى در جاى دیگرى مى نویسد: انسان ها در این قدرت روحى متفاوت هستند; آن ها که از قدرت روحى بالاترى برخوردارند با دیدن چیزى که توجه آن ها را به خود جلب مى کند، به خصوص بیش تر دیدنى ها، روحش در آن چیز اثر مى گذارد و بر اثر خباثت باطنى که برخى دارند ضررى بر آن وارد مى کنند. پس تأثیر متعلق به روح فرد است; همان گونه که مرتاض با صرف اراده مى تواند وسیله اى را از حرکت باز بدارد. این گونه اشخاص نیز با دیدن چیزى و جلب شدن توجهشان به آن مى توانند در آن تأثیر بگذارند.(۱۹ ) 
بر این اساس، مى توان چشم زخم را جزو قسم دوم (تأثیر نفس ساحر در محسور) دانست. 
۱۰٫ کهانت که عملى است موجب اطاعت اجنّه از کاهن. 
به عبارت دیگر، شخص کاهن اجنّه را به خدمت مى گیرد. با آن که کهانت جادو نیست، ولى شبیه جادو مى باشد. 
آیا سحر واقعیت دارد یا نه؟ 
در این که آیا سحر واقعیت دارد یا جزو خرافات مى باشد، بین علماى اسلام، به خصوص علماى شیعه و سنّى اختلاف نظر وجود دارد. بیش تر علماى شیعه سحر را صرف خرافات مى دانند و به این آیه قرآن استدلال مى کنند که “فاذا حِبالُهُم و عِصِّیُهُم یُخیّلُ الیهِ مِن سِحرهم اَنّها تَسعى” (طه: ۶۶) یا آیه “فَلّما اَلقَوا سَحروا اَعینَ النّاسِ و استَرهبوهم و جاؤوا بسحر عظیم.” (اعراف: ۱۱۶) اما از بین اهل سنت بعضى ها قایلند به این که سحر واقعى است.( ۲۰) 

شیخ طوسى از بزرگان علماى شیعه، در کتاب خلاف مى گوید: نزد بیش تر علما و ابى حنیفه و اصحابش و مالک و شافعى، سحر حقیقت دارد و با جادو مى توان کسى را کشت یا مریض کرد یا دستش را فلج نمود یا بین زن و مرد تفرقه انداخت و چه بسا اتفاق مى افتد که فردى در عراق شخصى را در خراسان سحر کرده، او را مى کشد. منظوراثرجادو-جادوازراه دورهم مؤثراست.

در مقابل، ابوجعفر استرآبادى مى گوید: سحر حقیقت ندارد، بلکه صرف تخیل و شعبده و چشم بندى است. افراد بزرگى مثل علاّمه حلّى در حقیقت داشتن سحر تردید کرده و مواردى از سحر را، که در تاریخ ذکر شده، نقل کرده اند.(۲۱ ) 
مرحوم مجلسى مى گوید: بیش تر علما بر این عقیده اند که سحر از خرافات است. اما این که چرا اثر مى کند و هیچکس منکر اثر سحر نیست، در مقام توجیه اثر سحر گفته اند: اگر مسحور بداند که درباره او سحر کرده اند، توهّم مسحور شدن باعث مى شود که اثر سحر در او ظاهر شود; مثل تلقین به مریض. اما اگر اصلاً نداند که درباره او سحر کرده اند، در این خصوص با آن که هیچ یک از علما منکر این نوع اثر نشده اند، ولى هیچ گونه توجیهى براى آن ندارند، مگر آن که بگوییم این اعمال بر اثر استخدام جن و شیاطین علیه شخص مسحور انجام مى شود. 
اما در خصوص دو نوع دیگر از سحر (کهانت و شعبده) ظاهراً در حقیقت داشتن آن اتفاق نظر وجود دارد و کسى مدّعى خرافات بودن آن نشده است. در خصوص چشم زخم نیز مرحوم مجلسى به نقل خطابى حدیثى ذکر مى کند که چشم در نفوس انسانى تأثیر دارد. 

در بررسى این نظرات مى توان گفت: آنان که مى گویند سحر از خرافات است به ماجراى حضرت موسى(ع) و ساحران استدلال مى کنند که قرآن و احادیث در تفسیر این آیات مى گویند که در واقع امر، چیزى ایجاد نشده بود، بلکه آن ها با شگردهاى خاصى چشم بندى کرده بودند، به گونه اى که مردم خیال مى کردند که آن نخ ها و ریسمان ها به صورت مار واقعى درآمده است. 
اما آن ها که مى گویند سحر واقعیت دارد، به موارد تجربى در جامعه استناد مى کنند که مکرر دیده شده است بر اثر سحر، محبتى از شخصى در دل دیگرى ایجاد شده یا زن و شوهرى صمیمى بر اثر سحر از هم جدا گشته اند و یا چیزهایى سرقت شده و گم گشته پیدا مى شوند. 

قرآن نیز در ماجراى هاروت و ماروت در آیه ۱۰۲ سوره بقره مى فرماید: “و ما کَفَر سلیمانُ و لکنّ الشّیاطینَ کَفروا یُعلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ و ما اُنزلَ علىَ المَلکینِ بِبابلَ هاروتَ و ماروتَ و ما یُعلِّمانِ مِن اَحد حتّى یقولا اِنّما نَحنُ فِتنهٌ فَلا تَکفُر فیَتعلَّمونَ مِنهما ما یُفّرقونَ بِه بینَ المرءِ و زوجِه و ما هم بِضارّینَ مِن اَحد الاّ بِاذنِ اللّهِ.” خداوند در این آیات اشاره مى کند که آنان با سحر به یکدیگر ضرر مى زدند و به این وسیله، زن و شوهر را از هم جدا مى کردند. البته آن ها که منکر واقعیت سحرند این قسم دوم را توجیه مى کنند.(۲۲ ) 

در جمع این آیات مى توان حدیث امام صادق(ع) در پاسخ به زندیق مصرى را ذکر کرد که آن جا که پاى ایجاد موجودى یا عوض کردن صورت او در میان باشد ساحر عاجز است، اما آن جا که پاى ضرر زدن به غیر یا امثال آن در کار باشد، دست ساحر باز است و توانایى چنین کارهایى را دارد.  بنابراین، در ماجراى حضرت موسى(ع)چون سخن از ایجاد موجوداتى مثل مار واقعى است، ساحران دست به حیله و خدعه زندند، اما در قصه هاروت و ماروت چون صرف ضرر زدن به غیر است دست آن ها باز بود. 
ولى هر دو دسته، چه آن ها که سحر و جادو را امرى واقعى مى دانند و چه آن ها که آن را گول زدن و حیله و خدعه و خرافات مى دانند، همه متفق القول اند که سحر تأثیر عجیبى در عالم خارج دارد و در این زمینه، به امور تجربى و خارجى استدلال مى کنند و قایل اند که این گونه اعمال در اعصار گذشته، بیش تر رواج داشته است و هر چه در زمان جلوتر مى رویم از رواج آن کاسته مى شود. 

تفاوت سحر، کرامت و معجزه 
مرحوم مجلسى به نقل از مازرى آورده است: فرق بین سحر و معجزه و کرامت در این است که سحر به کمک اقوال و افعالِ ساحر انجام مى شود، ولى کرامت غالباً به صورت غیر منتظره انجام مى گیردمعجزه هم در مقام تحدّى براى پیامبر صورت مى پذیرد. 
امام الحرمین مى گوید: سحر از فرد فاسق ظاهر مى شود، ولى کرامت و معجزه هرگز از فاسق ظاهر نمى شود. شارح المقاصد گفته است: سحر اظهار امر خارق العاده از فرد خبیث و پلید در انجام اعمال مخصوصى است که نیازمند یادگیرى مى باشد و از این دو نظر، از معجزه و کرامت جدا مى شود و به زمان و مکان و شرایط خاصى اختصاص مى یابد و چه بسا ساحر فردى فاسق و فاجر باشد، در حالى که معجزه و کرامت به زمان و مکان خاصى بستگى ندارد.(۲۳ ) 

چگونگى تأثیر سحر 
مرحوم مجلسى مى نویسد: بر حسب اقسام گوناگون سحر، چگونگى تأثیر آن نیز فرق مى کند. پس آن قسم که از قبیل شعبده است کیفیتش نیز روشن است; با حرکات سریع دست از خطاى دیگران استفاده مى کنند و طرف مقابل، مثلاً، آتشى را که دور مى چرخد به دایره اى آتشین مى بیند. 
اما این که به وسیله جادو حبّ و بغض یا غم و ناراحتى در قلب کسى به وجود بیاید ظاهر این است که خداوند همان گونه که در ادویه خواص دارویى قرار داده در اعمال ساحر یا اورادش نیز این خاصیت را نهاده است; همانند مستى در شراب یا تدخین در حشیش که زایل کننده عقل است یا این که اجنه و شیاطینى که توسط ساحر به استخدام گرفته مى شوند موجب حبّ و بغض مى گردند. 
اما این که بعضى ادعا مى کنند که ساحر توسط سحر باران نازل مى کند یا ابرها را جمع مى نماید، ما این را قبول نداریم که چنین چیزى ممکن باشد تا بتوان به واسطه جادو در عالم بالا تصرف نمود و خبر موثق در این باره به ما نرسیده است.( ۲۴) 
اما چشم زخم هم در آیات و روایات آمده و هم در اخبار که حقیقت دارد و به تجربه و مکرر و در موارد متعدد مشاهده شده است.( ۲۵) 

جایگاه سحر در روایات 
در مجموع، از مجموع روایت بررسى شده در خصوص سحر و جادو، هشت مورد آن درباره چشم زخم و حقیقت آن و دعاهایى مى باشد که براى مصون ماندن از چشم زخم وارد شده است. 
درباره جادو، حدیث معتبرى از امام صادق(ع) در کتاب احتجاج طبرسى وارد شده که بسیار جامع و نافع است. زندیق مصرى در بحثى طولانى که با امام صادق(ع)  داشت، از ایشان پرسید: اصل جادو چیست و چگونه جادوگر مى تواند کارهایى عجیب و غریب انجام دهد؟ امام(ع) فرمود: سحر بر چند وجه است: 
یک نوع آن به منزله پزشکى است; یعنى همان گونه که پزشکان براى هر مریضى راه علاجى مى یابند جادوگران نیز براى هر صحتى، راهى براى از بین بردن آن مى یابند و براى هر عافیتى راهى براى رفع آن مى جویند. 
نوع دوم شعبده و سرعت دست و اعمال فوق عادت است. نوع سوم آن که شیاطین را به خدمت مى گیرند. 
زندیق گفت: شیاطین جادو را از کجا آموخته اند؟ 
فرمود: از همان جا که پزشکان پزشکى را مى آموزند; بعضى را به تجربه و بعضى را به علاج. 
زندیق گفت: درباره ماجراى هاروت و ماروت… چه مى گویى؟ 
فرمود: آن ها براى امتحان انسان ها آمده بودند و تسبیحشان این گونه بود که اگر بنى آدم فلان کار و فلان کار را بکنند یا فلان ورد را بخوانند فلان اتفاق روى مى دهد…. به این طریق، مردم انواع سحر را از آن ها فرا گرفتند. پس آن ها به مردم مى گفتند که ما براى امتحان شما آمده ایم. چیزى را که ضرر مى رساند و فایده اى براى شما ندارد از ما فرا نگیرید. 
زندیق پرسید: آیا ساحر مى تواند با سحر خود، انسان را به صورت سگى یا الاغى یا مثل این ها درآورد؟ 
امام(ع) فرمودند: ساحر عاجزتر از آن است که بتواند خلق خدا را تغییر دهد و… اگر مى توانست هر آینه از خودش پیرى و فقر و مریضى را دور مى کرد… پس بهترین سخن ها درباره سحر آن است که بگوییم: سحر به منزله پزشکى است; ساحر کارى مى کند که مرد نتواند با زن خود هم بستر شود. او نیز نزد پزشک مى رود و خود را معالجه مى کند و خوب مى شود.( ۲۶) 
دیگر احادیث نیز به نحوى مطالب این حدیث را در بردارند و چیزى اضافه بر آن ندارند، جز آن که در بعضى روایات، رقیه نوشتن (نوشتن دعاهاى مأثور یا آیات و همراه کردن آن ها با خود) جایز دانسته شده، اما همراه کردن سنگ هاى مخصوص یا اوراد مخصوص شرک و حرام شمرده شده است. 

ماجراى هاروت و ماروت 
در آیه ۱۰۲ سوره بقره، ماجراى هاروت و ماروت ذکر شده که ماحصل آن طبق روایات معتبر بدین قرار است: 
در سرزمین بابل، سحر و جادوگرى به اوج خود رسیده و موجب ناراحتى مردم گردیده بود. خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شرّ ساحران بر کنار دارندولى این تعلیمات قابل سوء استفاده بود; چرا که فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران طرز انجام آن را نیز تشریح کنند تا مردم بتوانند از این راه به پیش گیرى بپردازند. این موضوع سبب شد که گروهى از مردم پس از آگاهى از طرز سحر، خود در ردیف ساحران قرار گرفتند.(۲۷ ) 

حکم سحر در اسلام 
مرحوم فخر المحققین در کتاب ایضاح ادعا کرده که حرمت سحر و جادو از ضروریات دین اسلام است و هر که جادو را حلال بداند کافر است. 
شهید اول و شهید ثانى در کتاب هاى دروس و مسالک خود ادعا کرده اند که هر کس سحر و جادو را حلال بداند باید کشته شود. 
شیخ انصارى در کتاب مکاسب گفته است که هر چند ما مطمئن به اجماع علما در این خصوص نیستیم، ولى ادعاى ضرورى دین از چیزهایى است که ما مطمئن به حرمت این عمل مى شویم و علما در همه اعصار بر حرمت جادو و جادوگرى اتفاق داشته اند. 
شارح النخبه گفته است: هر چه موجب ضرر به دیگرى شود یا موجب اهانت به مقدسات شود حرام است، چه سحر باشد و چه غیر آن. 
صاحب دروس (شهید اول) همچنین گفته است: طلسم نیز مانند سحر حرام است.( ۲۸) 
تا این جا مسلّم شد که سحر در اسلام حرام است. اما این که آیا به طور مطلق حرام است یا بعضى جاها استثنا شده، ظاهراً آن گونه سحر که براى مقاصد درست به کار گرفته مى شود مثل پیدا کردن گم شده یا بقاى عمارت یا فتح سرزمین کفر جایز است، به خصوص باطل کردن سحر با سحر جایز مى باشد.( ۲۹) 
کلینى نقل مى کند که عیسى بن شقفى نزد امام صادق(علیه السلام)آمد و عرض کرد: حرفه من سحر بودن و در برابر آن مزد مى گرفته ام و مخارج زندگى ام نیز از همین راه تأمین مى شده است. با همین درآمد حج نیز گزارده ام، ولى اکنون آن را ترک کرده و توبه نموده ام. آیا براى من راه نجاتى هست؟ امام(علیه السلام) فرمودند: عقده سحر را بگشا، ولى گره جادوگرى مزن.( ۳۰) این حدیث و امثال آن به روشنى دلالت مى کند بر این که یاد گرفتن سحر یا عمل سحر براى باطل کردن آن بدون اشکال بوده و جایزاست.

پاورقی ها: 
۱ـ ملکم همیلتون، جامعه شناسى دین، ترجمه محسن ثلاثى، مؤسسه فرهنگى انتشاراتى تبیان، ۱۳۷۷، ص ۴۹ 
۲ الى ۷ـ همان، ص ۴۹ـ۵۲ / ص۵۲ / ص۵۴ / ص۵۵ / ص۵۹ / ص۶۱ و ۶۲ 
۸ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۳، ج ۱، ص ۳۷۸ 
۹ـ سید محمد کلانتر، کتاب المکاسب للشیخ الاعظم الشیخ مرتضى انصارى، بیروت، منشورات مؤسسه النور للمطبوعات، ۱۴۱۰ ق.، ج ۳، ص ۳۶ ـ ۳۸ 
۱۰ الى ۱۳ـ همان، ص ۳۸ / ص ۴۱ / ص ۴۲، ۴۳ / ص ۵۰ 
۱۴ـ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، چاپ دوم، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق.، ج ۶۰، ص ۴۰ و ۴۱ 
۱۵ـ همان، ج ۶۰، ص ۴ 
۱۶ـ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج ۶۰، ص ۳۲ 
۱۷ـ سید محمد کلانتر، پیشین، ج ۳، ص ۷۹ ـ ۹۰ 
۱۸ـ محمد باقر مجلسى، ج ۶۰، ص ۱۰ 
۱۹ـ همان، ص ۳۴ 
۲۰ـ سیدمحمد کلانتر، پیشین، ج ۳، ص ۵۶ 
۲۱ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج ۶۰، ص ۳۰ ـ ۳۲ 
۲۲ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ص ۳۷۸ 
۲۳ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج ۶۰، ص ۳۷ 
۲۴ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج ۶۰، ص ۳۸ 
۲۵ـ همان، ص ۳۸ و ۳۹ 
۲۶ـ …طبرسى،الاحتجاج،ص ۸۱ و ۸۲ / محمدباقر مجلسى، پیشین، ص ۲۱ 
۲۷ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ص ۳۷۴ و ۳۷۵ 
۲۸ـ سید محمد کلانتر، پیشین، ص ۹۴ و ۹۵ 
۲۹ـ همان، ص ۹۵ و ۹۶ 
۳۰ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه ال البیت، ج ۱۷، باب ۱۵، حدیث ۱

منبع:هم میهن
                                            ***

قرآن نیز در ماجراى هاروت و ماروت در آیه ۱۰۲ سوره بقره مى فرماید: «و ما کَفَر سلیمانُ و لکنّ الشّیاطینَ کَفروا یُعلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ و ما اُنزلَ علىَ المَلکینِ بِبابلَ هاروتَ و ماروتَ و ما یُعلِّمانِ مِن اَحد حتّى یقولا اِنّما نَحنُ فِتنهٌ فَلا تَکفُر فیَتعلَّمونَ مِنهما ما یُفّرقونَ بِه بینَ المرءِ و زوجِه و ما هم بِضارّینَ مِن اَحد الاّ بِاذنِ اللّهِ.» ؛ و سلیمان کفر نورزید، لیکن آن شیطان [صفت‏] ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مى‏آموختند. و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود [پیروى کردند]، با اینکه آن دو [فرشته‏] هیچ کس را تعلیم [سحر] نمى‏کردند مگر آنکه [قبلًا به او] مى‏گفتند: «ما [وسیله‏] آزمایشى [براى شما] هستیم، پس زنهار کافر نشوى.» و [لى‏] آنها از آن دو [فرشته‏] چیزهایى مى‏آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند. هر چند بدون فرمان خدا نمى‏توانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند. و [خلاصه‏] چیزى مى‏آموختند که برایشان زیان داشت، و سودى بدیشان نمى‏رسانید. و قطعاً [یهودیان‏] دریافته بودند که هر کس خریدار این باشد، در آخرت بهره‏اى ندارد. وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند- اگر مى‏دانستند.

 
راه های باطل کردن سحر و جادو

جواب امام رضا(ع)درباره سحروچشم زخم

در اینجا به توصیه بعضی از کتب[۱] و روایات برای از بین بردن سحر می پردازیم، که از باب نمونه به چند مورد اشاره می شود:

۱٫ محمد بن عیسی گوید از حضرت رضا(ع) در باره سحر پرسیدم؛ حضرت فرمود: سحر واقعیت دارد و به اذن خدا اثر می کند. هر گاه تو را سحر کردند دستت را تا مقابل صورتت بالا ببر و این دعا را بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ الْعَظِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الْعَظِیمِ رَبِّ الْعَرْشِ‏ الْعَظِیمِ‏ إِلَّا ذَهَبَتْ‏ وَ انْقَرَضَت‏؛ در ادامه حدیث آمده است؛ راوی گوید: از آن حضرت پرسیدم چشم زخم واقعیت دارد؟

فرمود: آری هر گاه تو را چشم زنند کف دستت را مقابل صورتت قرار ده و سوره «حمد» و «قل هو اللَّه أحد» و «معوّذتین» را قرائت کن و هر دو کف را به صورتت بکش. خداوند تو را از گزند آن حفظ می کند.»(مکارم الأخلاق، ص: ۴۱۳)

۲٫ فردی که سحر شده آیات: «قالَ مُوسی ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَیبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لا یصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ، وَ یحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِکلِماتِهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُجْرِمُونَ»(یونس، ۸۱) و «وَ أَوْحَینا إِلی مُوسی أَنْ أَلْقِ عَصاک فَإِذا هِی تَلْقَفُ ما یأْفِکونَ، فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یعْمَلُونَ، فَغُلِبُوا هُنالِک وَ انْقَلَبُوا صاغِرِینَ»(اعراف، ۱۱۷تا ۱۱۹) را همیشه همراه خود داشته باشد.

۳٫ این آیه را هفت بار بر سحر شده بخوانند: «سَنَشُدُّ عَضُدَک بِأَخِیک وَ نَجْعَلُ لَکما سُلْطاناً فَلا یصِلُونَ إِلَیکما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکمَا الْغالِبُونَ»(قصص، ۳۵)[۲]

(برگرفته از سایت اسلام کوئست، پاسخ شماره ۲۰۶۸)

پی نوشت ها:

[۱] و نیز در حواشی مفاتیح الجنان تحت عنوان تعویذ ابطال سحر بیان شده است.

[۲] مکارم الأخلاق، ترجمه میر باقری، ج‏۲، ص: ۳۲۶ تا ۳۲۹٫

منبع: پایگاه حوزه، شماره ۲۴۹۸۷
                                                               ***
 

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: بهترین ومؤثرترین ،درعین حال آسانترین راه خنثی کردن”سحرساحران” و”جادوی جادوگران” حواندن سوره معوذتین”ناس+فلق”است ،همانطور فاطمه زهرا برای درمان حسنین معوذتین(فلق وناس)رامی خواند/آنقدرکه پیامبر اکرم وفاطمه زهرا(س)این۲سوره”معوذتین”را برای حفاظت ازشرساحران وخناسان استفاده میکرده که خیلی ازمردم آن زمان فکرمیکردند که آنهاجزء قرآن نیستند.

کاتب وحی”ابن مسعود” هنگامیکه که میخواستند قرآن را بصورت یک کتاب دربیاورند،مى گفت : قرآن را به چیزى که جز و قرآن نیست مخلوط مکنید، این دو سوره جز و قرآن نیست ، بلکه تنها به این منظور نازل شد که رسول خدا (ص) خود را به آن دو حرز کند. و ابن مسعود هیچ وقت این دو سوره را به عنوان قرآن نمى خواند.*پایان توضیحات*

علامه طباطبایی هم در تفسیر المیزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۲ می فرماید توکل بر خداوند و پناه بردن بر او  و خواندن معوذتین[ دو سوره آخر قرآن – ناس و فلق ] هر آثار سوئی از این نوع را برطرف می کند.

و در مجمع البیان است که : از رسول خدا (ص) روایت شده که بسیار مى شد رسول خدا (ص) حسن و حسین را با این دو سوره تعویذ مى کرد.
و نیز در همان کتاب از عقبه بن عامر روایت شده که گفت : رسول خدا (ص) فرمود: آیاتى بر من نازل شده که نظیرش ‍ نازل نشده ، و آن دو سوره (معوذتین) است ، این حدیث را در صحیح آورده .
مؤ لف : در الدر المنثور این حدیث را به ترمذى و نسائى و غیر آن دو نیز نسبت داده ، و نیز روایتى در این معنا از کتاب (اوسط) طبرانى از ابن مسعود نقل کرده .
و بعید نیست که مراد آن جناب از نازل نشدن مثل این دو سوره این باشد که تنها این دو سوره در مورد عوذه و حرز نازل شده ، و هیچ سوره اى دیگر این خاصیت را ندارد.
نظر ابن مسعود داثر بر اینکه (معوذتین ) جزء قرآن نیست ، رد این نظر و بیان این که تواتر قطعى بر اینکه این دو سوره جزء قرآنند وجود دارد صفحهو در الدر المنثور است که احمد، بزار، طبرانى ، و ابن مردویه از طرق صحیح از ابن عباس و ابن مسعود روایت کرده اند که ابن مسعود دو سوره (قل اعوذ) را از قرآن ها پاک مى کرد و مى تراشید.

علامه طباطبایی صاحب المیزان : سیوطى بعد از نقل این حدیث مى گوید: بزار گفته احدى از صحابه ابن مسعود را در این سخن پیروى نکردند، و چگونه مى توانستند پیروى کنند، با اینکه به طرق صحیح از رسول خدا (ص) نقل شده که در نماز این دو سوره را مى خواند، و علاوه بر این در قرآن کریم ثبت شده است .

چراابن مسعود دو سوره (فلق وناس) را از قرآن پاک مى کرده ؟
و در تفسیر قمى به سند خود از ابو بکر حضرمى روایت کرده که گفت : خدمت ابى جعفر (ع) عرضه داشتم : چراابن مسعود دو سوره (قل اعوذ) را از قرآن پاک مى کرده ؟

-پدرم در این باره مى فرمود: این کار را به راى خود مى کرده و گر نه آن دو از قرآن است.

چگونگی چمع اوری آیات قرآن

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:قرآن در همان زمان رسول خدا(ص)نوشته شده است ولی به صورت پراکنده بود،آیات را برروی  استخوان شانه شتر،سنگ وچوب حکاکی می کردند ویاروی  پوست درخت خرماودیگرجاهاهای مرسوم نگارشی آن زمان می نوشتنداما این آیات نه نقطه داشت ونه اعراب گذاری شده بود بعدازرحلت پیامبر ،بعلت فتوحاتی که شده بود،مردم غیرعرب نیزمسلمان شده بودند،درخواندن قرآن به مشکل می افتادند”غلط می خواندند” که ابو بکر دستور داد که همه آنها را در یک کتاب بنویسند وبعدها خلفای دیگرنیز سروسامان بهتری به این  کتاب شریف”قرآن”دادند*پایان*

پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) جمع آوری قرآن به صورت رسمی به دستور خلیفه اول و به همّت «زید بن ثابت» صورت گرفت، پیش از آن حضرت علی (ع) نیز که از همه به قرآن آشناتر بود مصحفی را تدوین نمود

با گسترش فتوحات اسلامی در دهه‌ دوم و سوم هجری و گرایش روز افزون به اسلام و علاقه زیادی که به کتابت قرآن داشتند، سبب شد تا آنها که سواد کتابت و نگارش داشتند، به اندازه توان و امکانات خویش، به کتابت قرآن همّت کرده، از مصحف‌های معروف و موجود در هر منطقه، استنساخ نمایند. در منابع تاریخی مواردی متعدد از وقوع اختلاف میان مسلمانان در قرائت قرآن گزارش شده و گفته‌اند که این اختلافات سبب گردید تا برای حل آن، بعضی به چاره‌جوئی بپردازند.

پیشنهاد یکی کردن قراءات مصاحف از سوی «حذیفه» بود، عثمان نیز بر ضرورت چنین اقدامی واقف گشته، از این رو صحابه را به مشورت فرا خواند و آنها همگی بر ضرورت چنین کاری، با همه دشواری های آن نظر مثبت دادند.

کمیته۴نفره برای نوشتن قرآن

عثمان کمیته‌ای مرکب از چهار نفر تشکیل داد که عبارت بودند از: زید بن ثابت، عبدالله بین زبیر، سعید بن عاص و عبدالرحمن بن حارث و بعداً مجموع آنها به دوازده نفر رسید و به آنان دستور داد که چون قرآن به زبان قریش نازل شده است، آن را به زبان قریش بنویسند.

چرا به عثمان “حراق المصاحف”می گفتند؟

 کارگروه یکی کردن قرآن ها در سال ۲۵ هجری تشکیل گردید و نخستین اقدام که از سوی گروه به دستور عثمان انجام گرفت جمع آوری تمام نوشته‌های قرآنی از اطراف و اکناف کشور پهناور اسلامی آن روز بود.

 در این مرحله، قرآن های دیگر پس از جمع آوری و ارسال به مدینه، به دستور خلیفه سوم سوزانده و یا در آب جوش انداخته می‌شدند و به همین جهت عثمان را «حراق المصاحف» نامیده‌اند، آخرین مرحله، ارسال مصاحف استنساخ شده به مناطق و مراکز مهم بود، با ارسال این مصاحف با هر کدام یک قاری نیز از سوی خلیفه اعزام می‌گشت تا قرآن را بر مردم قرائت کند.

 برای اولین بار-چندتاقرآن-نوشته شد؟

مورخان در شمار مصحف‌هایی که تهیه شده و به اطراف و اکناف بلاد اسلامی فرستاده شده است اختلاف دارند، «ابن ابی داود» آنها را شش جلد برشمرده که به مراکز اسلامی مکه، کوفه، بصره، شام، بحرین و یمن فرستاده شد و یک جلد نیز در مدینه نگه داشتند که آن را «اُم» و یا «امام» می‌نامیدند.

هشت۸جلدنیزگفته اند

، یعقوبی در تاریخ خود دو جلد دیگر به این تعداد اضافه کرده که به مصر و الجزیره فرستاده شده است. مصحف هایی که به مناطق مختلف فرستاده شده بود در مرکز منطقه حفظ ‌شده و از روی آن نسخه‌های دیگری نوشته ‌می‌شد تا در دسترس مردم قرار گیرد.

 ترتیب مصحف عثمانی، همان ترتیبی بود که در مصحف کنونی وجود دارد و نیز با ترتیبی که در مصحف های صحابه در آن وقت به کار برده شده بود، به خصوص با مصحف «اُبی بن کعب» تطبیق می‌کرد. و به مقتضای خطی که در آن وقت بین مردم عرب رایج بود از هرگونه نقطه و علامت‌گذاری خالی بودند.

حضرت علی (ع) فرمود: “سوگند به خدا که عثمان درباره مصاحف هیچ عملی را انجام نداد، مگر این که با مشورت ما بود”

 اجماع شیعه بر این عقیده است که آنچه امروز در دست ما است همان قرآن کامل و تمام بوده و مصحف عثمانی همان قرآنی است که هم اکنون در دست ما است و عاری از هرگونه تحریف است،منبع:اسلام کوئست 

***

رهنمودهای آیت الله بهجت درباره حل مشکلات، بطلان سحر و محفوظ ماندن

از ایشان در خواست نصیحتی کردم. فرمودند: نصیحتی از این بالاتر نیست که انسان تصمیم جدی بگیرد که اگر خداوند به او یکصد سال هم عمر داد، عالما و عامدا، حتی یک آن، معصیت نکند. اگر چنین حالی واقعا برای او پیدا شود، خداوند او را کمک می کند و توفیق می دهد.»

 کتاب «زمزم عرفان» یادنامه فقیه عارف حضرت آیت الله محمد تقی بهجت به همت آیت الله محمدی ری شهری از سوی انتشارات دارالحدیث تجدید چاپ شد. نویسنده در مقدمه کتاب، درباره روند شکل گیری این مجموعه نوشته است: «واگذار شدن نمایندگى رهبرى در حج در اوایل سال ۱۳۷۰، ایجاب مى‏کرد که براى بهره‏گیرى هر چه بیشتر از مراسم سیاسى ـ عبادىِ حج و برگزارى هر چه بهتر آن، از انفاس قدسى آیت الله بهجت، در این سفر، توشه برگیرم، بدین منظور از آن تاریخ، هر ساله پیش از عزیمت به سوى خانه خدا و پس از بازگشت از سفر، معمولاً به محضر ایشان شرفیاب مى‏شدم و از رهنمودهاى ایشان در زمینه‏هاى مختلف، بهره مى‏بردم.»به گفته وی در دیدارهایی با آن عالم برجسته،ایشان مطالب متنوّعى را درباره قرآن، حدیث، فقه، اصول، اخلاق، عرفان، کشف و کرامات علماى سلف، حج و سرپرستى حجّاج، امام خمینى(ره) و انقلاب اسلامى و برخى امور سیاسى بیان مى‏فرمود.
ری شهری اضافه می کند: ایشان همچنین گاه رهنمودهاى خاصی درباره برخى اذکار و اعمال داشتند، که این جانب، شمارى از برجسته‏ترین مطالب ایشان را، گاه در محضر ایشان و گاهى پس از آن، یادداشت مى‏کردم. مجموعه این یادداشت‏ها در قالب این کتاب براى بهره‏گیرى بهتر علاقمندان به این مباحث، در چهار بخش جمع بندی رهنمودها، گفتگو با فرزند ایشان، متن یادداشت های مولف و شرح حال مختصری از کسانی که نامش در کتاب آورده شده، تدوین شده است وعلاقمندان می توانند با بهره گیری و الگوبرداری از این کتاب خود را به آن الگوى کامل نزدیک کنند.  بخش اول کتاب متشکل از ۱۰ فصل قرآن، فقه و اصول، ارزش های اخلاقی و عملی، فلسفه و عرفان، کشف و کرامات، حج و سرپرستى حجّاج، امام خمینى و انقلاب اسلامى، سیاست و رهنمودهاى ویژه است. در بخش دوم نیز، متن یادداشت‏هاى مؤلف از سخنان ایشان، در طول سال‏هاى ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۷ و در بخش چهارم نیز شرح حال مختصرى از قالب کسانى که در متن کتاب، ازآنها یاد شده، ارائه شده است. ارائه زندگى نامه‏ مختصری از آیت الله بهجت(ره) از دیگر بخش های این کتاب است. همچنین یک گفتگوی ویژه و خواندنی با فرزند آیت الله بهجت(ره) که برخی ناگفته های زندگی و سلوک ایشان را برای نخستین بار منتشر کرده است.

 در بخش پایانی مقدمه کتاب ضمن توصیه طلاب برای بهره‌گیری از «زمزم عرفان» حضرت آیت‌الله بهجت، خاطره آخرین دیدار خود با این مرجع جلیل‌القدر عالم تشیع را اینگونه بازگو می‌کند: یادم نمی‌رود که در پایان آخرین دیداری که با‌ آیت الله بهجت داشتم، بازهم از ایشان تقاضای رهنمود و نصیحت کردم. ایشان که گویا می‌دید این آخرین دیدار ماست، فرمود: «آیا به آنچه که تا کنون گفته‌ام، عمل کرده‌ای؟» عرض کردم: حتی‌المقدور! ایشان جمله‌ای فرمود بدین مضمون که: «نکند توانایی شما بیش از آنچه حتی‌المقدور می‌نامید، باشد!»

در یادداشت شماره ۳۵ کتاب نیز می خوانیم:

از ایشان در خواست نصیحتی کردم. فرمودند: نصیحتی از این بالاتر نیست که انسان تصمیم جدی بگیرد که اگر خداوند به او یکصد سال هم عمر داد، عالما و عامدا، حتی یک آن، معصیت نکند. اگر چنین حالی واقعا برای او پیدا شود، خداوند او را کمک می کند و توفیق می دهد.»

فرمودند: یکی از کسی، کیمیا خواسته بود. گفته بود: بگو اللهم اغننی بحلالک عن حرامک؛ اما راست بگو.(یعنی: خدایا! با حلال خودت، مرا از حرام هایت بی نیاز کن.)

*از ایشان پرسیدم که استادشان آیت الله قاضی را تا کنون در خواب دیده اند. فرمودند: آری. در عالم رویا به من گفت: اگر تعارضی میان درس و نماز جماعت یا اول وقت پیش آمد، درس مقدم است چون نماز جماعت(یا اول وقت)، مستحب است و درس، واجب.

*فرمودند: چندماه قبل، آقای خمینی را خواب دیدم گه جلوی من نشسته؛ ولی ضعیف و رنجور. ناگهان سکته کرد و از دنیا رفت. این، بدین معناست که نهضت ایشان تا کنون بوده، ولی دچار مشکل می شود. برای پیشگیری از آسیب دیدن نهضت، به آقای خامنه ای پیغام دادم که : من اقداماتی انجام داده ام؛ لیکن خود ایشان هم باید کارهایی را انجام دهد. نمی دانم انجام داده یا نه. بعد ایشان آقای حجازی را فرستاد و توضیح خواست.
در ادامه ایشان از اینجانب(ری شهری) خواستند که: شما هم کاری بکنید.
گفتم: غیر از دعا و ذکر، چه می توان کرد؟
فرمودند: قربانی و صدقه، موثر است…

*در بخشی از یادداشت شماره ۳۷ آخرین دیدار نویسنده با آیت الله بهجت می خوانیم: درباره اقدام جهت بطلان سحر و طلسم پرسیدم چند راهکار دادند: الف: بستن حرز حضرت جواد(ع) به بازو. فرمودند: خودم این حرز را به بازو بسته بودم ولی بازویم درد گرفت. و لذا آن را همراهم کرد؛ لیکن خاصیت آن در بستن به بازوست…

گزیده ای از بخش رهنمودهای ویژه کتاب را در ادامه می خوانید:

رهنمودی برای محفوظ ماندن: آیت الله بهجت به اینجانب توصیه کردند که همیشه قرآنی را به همراه داشته باش! این سخن اشاره به این مطلب است که حافظ قرآن بودن، انسان را از همراه داشتن آن بی نیاز نمی کند.
رهنمودی برای علاج وسوسه های اعتقادی: از آیت الله بهجت درباره درمان وسوسه های اعتقادی پرسیدم، فرمودند: زیاد گفتن «لا اله الا الله» علاج آن است.
رهنمودی برای پیداشدن گمشده: آیت الله بهجت در دیداری فرمودند: «اصبحت فی امان الله امسیت فی جوار الله» هفت بار برای پیداشدن گم شده خوب است.
رهنمودی جهت بطلان سحر: از ایشان درباره باطل کردن طلسم پرسیدم چند راهکار دادند: الف: بستن حرز حضرت جواد(ع) به بازو. فرمودند: خودم این حرز را به بازو بسته بودم ولی بازویم درد گرفت. و لذا آن را همراهم کرد؛ لیکن خاصیت آن در بستن به بازوست…
ب: ختم سوره واقعه که از دوشنبه ای که اول ماه است شروع می شود و هر روز اضافه می گردد تا روز چهاردهم و خواندن دعایی که وارد شده.
ج: نماز روز پنجشنبه که ۴رکعت است. در رکعت اول حمد و یازده بار سوره توحید. و در رکعت دوم حمد و ۲۱ بار سوره توحید. در رکعت سوم حمد و ۳۱ بار سوره توحید و در رکعت چهارم حمد و ۴۱ بار سوره توحید. هر دو رکعتی یک سلام دارد و نمازگزار پس از سلام رکعت چهارم، سوره توحید را ۵۱ بار و صلوات ۵۱ بار می خواند. بعد به سجده می رود و صدبار می گوید یا الله و دعا می کند. 
آیت الله بهجت در ادامه درباره سید مرتضی کشمیری نقل کردند که هروقت این نماز را می خواند، هدیه ای برای او می رسید.

رهمنودی برای حل مشکل: برای حل مشکل می فرمودند، این موارد را مراعات و عمل کنید تا انشاء الله مشکل برطرف گردد:
۱٫ قرآن کوچکی را همیشه همراه داشته باشید.
۲٫ معوذتین را بخوانید و تکرار نمایید.
۳٫ آیت الکرسی را بخوانید و در منزل نصب نمایید.
۴٫ چهار قل را بخوانید و تکرار کنید، خصوصا وقت خواب.
۵٫ در موقع اذان با صدای نسبتا بلند، اذان بگویید.
۶٫ روزی ۵۰ آیه از قرآن کریم با صدای نسبتا بلند بخوانید.

لینک کانال دعا و اذکار : https://telegram.me/doagooo

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *