خانه / مطالب متفرقه / رضایت از روزی موجب برکت در روزی و حکایت زیبای برکت در روزی

رضایت از روزی موجب برکت در روزی و حکایت زیبای برکت در روزی

در این پست از سایت ذکر و دعاهای قرآنی دعاگو 2agoo.com رضایت از روزی موجب برکت در روزی و حکایت زیبای برکت در روزی را برای شما عزیزان قرار دادیم .

رضایت از روزی موجب برکت در روزی و حکایت زیبای برکت در روزی
رضایت از روزی موجب برکت در روزی و حکایت زیبای برکت در روزی

رضایت از روزی موجب برکت در روزی و حکایت زیبای برکت در روزی,رضایت از روزی,برکت در روزی,روزی و نعمت های الهی,حکایت و داستان زیبا درباره روزی

رضایت از روزی موجب برکت در روزی و حکایت زیبای برکت در روزی

برکت در روزی , پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله می فرماید:«هر کس روزى اى دارد که حتماً به او خواهد رسید. پس هر کس به آن راضى شود، برایش پُر برکت خواهد شد و او را بس خواهد بود و هر کس به آن راضى نباشد، نه برکت خواهد یافت و نه او را بس خواهد بود. روزى در پى انسان است، آن گونه که اجلش در پى اوست.»

نکته: از تو حرکت، از خدا برکت

خدای متعال رزّاق است و همه موجودات عالم هستی پای خوان رزّاقیت او نشسته اند. اما جایگاه تلاش و کوشش بندگان چه می شود؟ مگر نه اینست که در قرآن کریم می فرماید: «نیست براى انسان جز آنچه را با سعى و عمل به دست مى‌آورد.»

پاسخ شبهه این است که عالم هستی بر پایه تلاش و کوشش و استفاده از قدرتی است که خداوند در اختیار ما قرار داده است.

رضایت موجب برکت در روزی

خدای متعال رزّاق است

هرکس به میزان توانش بهره می برد. اما این را نیز نباید از یاد برد که تلاش و تدبیر هرچند
اموری لازم اند ولی کافی نیستند. بلکه نیازمند شرایط، زمینه ها و عواملی است که خداوند
فراهم می کند، سپس هر یک از ما رزق خویش را کسب می کنیم. در غیر این صورت موانع
فراوانی که گاه هیچ یک قابل پیش بینی نیستند، تصمیم و اراده ما را دگرگون می کنند و
تمامی تلاش ما هیچ حاصلی در بر نخواهد داشت. همان گونه که تاکنون هر یک از ما در
فرصتهای مختلف تصمیم های بسیاری گرفته ایم، اما پس از چندین گام باز به جای اول
برگشته ایم و منصرف شده ایم.

حکایت برکت در روزی

حکایت: مور و قورباغه، مأموران روزی رسان الهی!

سلیمان نبی (ع) کنار دریا نشسته بود که چشمش به موری افتاد. مور دانه گندمی با خود
به طرف دریا می برد. به محض اینکه به آب رسید قورباغه ای سرش را از آب خارج کرد
و دهان گشود و مور به داخل دهانش رفت و او هم به درون آب رفت!

سلیمان نبی مات و مبهوت از این ماجرا بود که به ناگاه مشاهده کرد قورباغه سرش را
از آب خارج کرد و مورچه از دهانش بیرون آمد اما این بار دانه گندمی همراه نداشت.

سلیمان نبی تحمل نکرد و مور را صدا و زد و از چون و چرای ماجرا پرسید. مورچه گفت:
ای نبی خدا، در اعماق این دریا، سنگی تو خال هست و درون آن کرمی زندگی می کند که قدرت
خروج از آنجا را ندارد.من از طرف خداوند مأمورم روزی او را هر روز ببرم و این قورباغه نیز وظیفه
حمل من را دارد. او مرا کنار سوراخ آن سنگ می برد، دهانش را باز می کند
و من داخل می روم و دانه را می گذارم و بازمی گردم.

سلیمان نبی گفت: وقتی دانه را به او می دهی چیزی هم می گوید؟
مور گفت: بله، می گوید:
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر دریا فراموش نمی کنی،
رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن.

لینک کانال دعا و اذکار : https://telegram.me/doagooo

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *