در این پست از سایت antique-book-treasure.ir علم كیمیا (یکی از شاخه های علوم غریبه) چیست ؟ علم کیمیا یکی از شاخه های علوم غریبه میباشد . علم کیمیا چیست و چه کاربردی دارد ؟ در ادامه مطلب درباره علم کیمیا اطلاعات و مطالب بیشتری را خواهید دید .
علم كیمیا (یکی از شاخه های علوم غریبه) چیست ؟,علم کیمیا,علوم غریبه و علم کیمیا,علم کیمیا چیست و چه کاربردی دارد؟,شاخه های علوم غریبه و علم کیمیا
علم كیمیا (یکی از شاخه های علوم غریبه) چیست ؟
علم كیمیا چیست ؟
چگونگی تبدیل صورت یك عنصر به صورت عنصردیگر میباشد.
این همان است كه در طول تاریخ افراد زیادی به دنبال آن بودهاند و قصد تبدیل خاك به طلا داشتهاند. داستانهای زیادی در ادبیات ملل مختلف دربارة كیمیا وجود دارد، ظاهراً عرفا دارای این قدرت بودهاند
(آنان كه به یك نظر خاك را كیمیا كنند)
کیمیا
برای دیگر کاربردها، کیمیا (ابهامزدایی) را ببینید.
کیمیاگری
کیمیا یکی از شاخههای علوم غریبه است که به کوشش در تبدیل کانیها و فلزات میپردازد. علوم غریبه یا کُلُّهُ سِرّ دارای پنج شاخه عمده میباشد که دانش طبیعی آن، کیمیا نامیده میشود.
محتویات
۱ واژه
۲ دانش کیمیا
۳ تاریخچه
۴ تبدیل مس به طلا
۵ کیمیاگری به عنوان ابزار تحقیق در طبیعت
۶ کیمیاگری به عنوان یک شاخه فلسفی و روحانی
۷ کیمیاگری به عنوان اخترشناسی
۸ کیمیاگری و روانشناسی
۹ کیمیاگری در عصر دانش
۱۰ کیمیاگری و پزشکی
۱۱ ابزارآلات کیمیاگری
۱۲ تبدیل هستهای
۱۳ ادعاهای تکرار نشدهٔ تبدیل عناصر
۱۴ کیمیاگری به عنوان موضوع تحقیق تاریخی
۱۵ کیمیاگری در طول تاریخ
۱۶ ریشهیابی
۱۷ فکاهی مصور، کارتون و بازیهای ویدئویی
۱۸ جستارهای وابسته
۱۹ فلسفههای مرتبط و جایگزین
۲۰ شاخههای علمی مرتبط
۲۱ مواد مورد استفاده در کیمیاگری
۲۲ پانویس
۲۳ پیوند به بیرون
۲۴ منابع
واژه
ریشه این کلمه از زبانهای باستانی است، و احتمالاً خاستگاه آن بینالنهرین یا هند میباشد.
نام دانش پایه شیمی در همه زبانها برگرفته از همین واژهاست. برخی نیز ریشه واژه کیمیا را از زبان یونانی دانستهاند.[نیازمند منبع] دانش کیمیا از ایران برآمد و از راه عربها به اروپا هم راه یافت.[نیازمند منبع] خود واژه شیمی در فارسی هم فرانسوی شده واژه کیمیاست.
دانش کیمیا
گوگرد، خانگیران، سرخس.
از دیرباز تبدیل مس به طلا و ساخت داروی جاودانگی که به آن اکسیر نیز گفته میشده، بیشترین تلاش کیمیاگران را به خود معطوف داشتهاست. با توجه به این مسئله، به کیمیا، علم اکسیر نیز گفته میشدهاست.
اکسیر از نظر جابر بن حیان مشتمل بر هفت گونه است. چنانچه در کتاب الاحجار علی رای بلیناس، جزء دوم آورده است:
اکسیری که در عملیات کیمیا مورد بحث است بر هفت گونه است که از عناصر سهگانه نباتی، معدنی و حیوانی میباشد؛ که بصورت مفرد و مجموع آنها است.
اکسیر بدست آمده از مواد معدنی.
اکسیر بدست آمده از مواد حیوانی.
اکسیر بدست آمده از مواد نباتی (گیاهی).
اکسیری که از مخلوط مواد حیوانی و گیاهی بدست میآید.
اکسیری که از مخلوط مواد معدنی و گیاهی بدست میآید.
اکسیری که از مخلوط مواد معدنی و حیوانی بدست میآید.
اکسیری که از مخلوط مواد معدنی و گیاهی و حیوانی بدست میآید.
در ادامه جابر، در کتاب الحاصل خود توضیحاتی در خصوص معادن هفتگانه و کیفیت بروز معادن (فلزات) از ترکیب گبریت (گوگرد) و زیبق (جیوه) میدهد.[۱]
دانش شیمی شکل نوین و توسعهیافتهای از دانش کیمیا است.
کیمیا به نظر باورمندان به آن عبارت است از روش تبدیل عناصر به یکدیگر. البته در قدیم بخاطر ارزش بسیار بالای طلا، کیمیاگران فقط به دنبال تبدیل عناصر به طلا و نقره بودند اما کسی که آگاه به رموز این علم باشد میتواند مواد مختلف را به یکدیگر تبدیل کند. در علم کیمیا شرایط خاص این تبدیل آمدهاست.
حدیثی از علی بن موسی الرضا، پیشوای هشتم شیعیان، نقل شده که معروف به حدیث سلسلهالذهب به معنی حدیث سلسله طلائی است که کلمه ذهب مصدر مذهب است و مذهب یعنی راه و رسم تبدیل خاک یعنی انسان به طلا یعنی انسان کامل. البته اکثریت معتقدند که مذهب، اسم مکان از ریشه ذَهَبَ میباشد؛ و چون ذَهَبَ به معنی رفتن است پس مذهب یعنی «محلّ رفتن»؛ و محلَ رفتن همان راه است؛ لذا مذهب یعنی راه.
کیمیاگران جملات خود را رمزآلود و با استفاده از کلمات عرفانی بیان میکردهاند.
تاریخچه
«کیمیاگر»، اثر سر ویلیام فتر داگلاس، ۱۸۵۳
کیمیاگری هم به معنای شکل اولیه تحقیق در طبیعت است و هم شاخه فلسفه و روحانیت که هر دو دارای عناصری از شیمی، فلزکاری، فیزیک، پزشکی، اخترشناسی، نمادشناسی، عرفان، اعتقاد به عالم ارواح و هنر هستند. کیمیاگری در بینالنهرین، مصر باستان، ایران، هند، چین، یونان، روم، در تمدن اسلامی، و سپس در اروپا تا قرن ۱۹ – به صورت یک شبکه پیچیده از مکاتب و نظامهای فلسفی در طول دست کم ۲۵۰۰ سال رواج داشته است.
کیمیاگری غربی همواره ارتباط تنگاتنگی با هرمتیسیزم، یک نظام فلسفی و روحانی که ریشههای آن در هرمس تریسمجیستوس، خدا و کیمیاگر اسطورهای مصری-یونانی است. هر دو رشته بر ظهور روسیکروسینیزم، یک جنبش مهم مخفی در قرن هفدهم تأثیر گذاشتند. در اوایل عصر جدید، همزمان با تبدیل کیمیاگری به شیمی، جنبههای عرفانی و سحرآمیز کانون توجه کیمیاگری روحانی مدرن واقع شد، که در آن کار با مواد صرفاً به عنوان نمادهای دگرگونی روحانی در نظر گرفته میشود.
امروزه، این شاخه به خاطر جنبههای عرفانی، اسرارآمیز و هنری آن عموماً مورد توجه مورخان علم و فلسفه قرار دارد. با این وجود، کیمیاگری یکی از منادیان اصلی دانش جدید بوده، و بسیاری از مواد و فرایندهای کیمیاگری باستان همچنان نقطه اتکای صنایع شیمی و فلزکاری مدرن است.
گرچه کیمیاگری اشکال متعددی دارد، در فرهنگ عمومی اغلب از آن در داستانها، فیلمها، و بازیها به عنوان روند مورد استفاده برای تبدیل سرب (یا دیگر فلزات) به طلا یاد میشود. همچنین صورت دیگری وجود دارد که در آن از کیمیاگری به عنوان جستجویی برای یافتن سنگ جادو نام برده میشود که مادهای برای تبدیل مواد کمارزش مانند سرب به طلا و یا اکسیری برای زندگی جاودان است.
تبدیل مس به طلا
مندلیف نابغه شیمی ۱۸۶۹، بالاخره توانسته بود جدول تناوبی عناصر را طراحی کند. جدولی که پرونده نیمه باز تبدیل تدریجی مس به طلا را برای همیشه بست و در قسمت علوم بی اساس تاریخ بایگانی کرد.
این جدول پر سر و صدا، فریادهای گوش خراش علم کیمیا را به زانو درآورد و تنها با چند خانهٔ کوچک، ارزش مس را هم چنان پایینتر از طلا نگاه داشت و سالها تلاش دانشمندانی چون زکریای رازی را به گونهای دیگر به ثمر رساند. اما چند سال بعد از کشف شگفتانگیز مندلیف، ادعایی جالب دانشمندان علم شیمی را متعجّب ساخت و برخی را به خنده واداشت؛ تبدیل شدن مس به طلا!
پیش از آنکه علم شیمی به عنوان یکی از اصلیترین رشتههای علمی شناخته و معرفی شود، بسیاری از پدیدههایی که امروزه در محدوده قلمرو علم شیمی قابل توضیح و تفسیر است با استفاده از قوانین علم کیمیا مورد بررسی، تجزیه و تحلیل قرار میگرفت. یکی از مهمترین تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده بود چگونگی تبدیل مس به طلا بود.
مس و طلا به ترتیب با اعداد اتمی ۸۲ و ۷۹ دو عنصری هستند که تعداد پروتونهای آنها میتواند بسیاری از خصوصیات و ویژگیهای آنها را تعیین کند. از آنجاییکه مس عنصر مقاومی است آزاد شدن سه پروتون در این عنصر مستلزم صرف انرژی قابل توجهی است که در نتیجه سبب میشود هزینه انرژی لازم برای تبدیل آن بیش از ارزش نهایی طلای به دست آمده باشد. جالب است بدانید که تبدیل مس به طلا علاوه بر اینکه از نظر تئوری قابل تأیید است از نظر عملی نیز امکانپذیر بوده است. برنده جایزه نوبل شیمی سال ۱۹۵۱ موفق شده بود در سال ۱۹۸۰ میلادی مقدار اندکی از مس را به طلا تبدیل کند. این در حالی است که پیش از این نیز یک فیزیکدان روسی که در یک مرکز تحقیقات هستهای در نزدیکی سیبری کار میکرد متوجه شده بود که پوسته مسی راکتور آزمایشی این مرکز به مرور زمان به طلا تبدیل شده بود و با استفاده از این تغییر توانسته بود به راهکاری برای تبدیل مس به طلا دست پیدا کند.
امروزه میتوان با استفاده از شتابدهندهها، عناصر را به یکدیگر تبدیل کرد. در سیستمهای شتابدهنده عناصر مختلف تحت تأثیر میدانهای الکتریکی یا مغناطیسی قرار میگیرند. حرکت عناصر در مسیر شتابدهندههای ضلعی یا مدور سبب برخورد آنها با پروتونها و نوترونهای آزاد شده و در نتیجه عناصر یا ایزوتوپهای جدید ساخته میشود. ایجاد چنین تغییراتی از طریق رآکتورهای هستهای نیز امکانپذیر است. در طبیعت نیز همواره با افزودن پروتون یا نوترون به اتمهای هیدروژن در رآکتور هستهای یک ستاره میتوان عناصر جدیدی را تولید کرد.
البته در خصوص عناصر سنگینتر از آهن که عدد اتمی آن ۲۶ است انجام چنین فرایند مشابهی تنها از تغییرات هستهای ایجاد شده در یک ابرنواختر امکانپذیر است. اگر چه ممکن است چنین به نظر برسد که استفاده از این راهکار برای تولید طلا از مس متداول و مرسوم نخواهد بود اما نکته قابل توجه این است که اساساً انجام چنین واکنشی امکانپذیر و شدنی است. سنگهای معدنی نظیر سولفید سرب (گالن)، کربنات سرب (کروسیت) و سولفات سرب (انگلیست) اغلب متشکل از عناصری مانند روی، طلا و نقره هستند. اگر این سنگهای معدنی را خرد کنیم با استفاده از روشهای شیمیایی میتوان طلا را از مس جدا کرد که نتیجه به دست آمده حاصل کیمیاگری خواهد بود.
کیمیاگری به عنوان ابزار تحقیق در طبیعت
در برداشت عامه از کیمیاگران، آنان دانشمندان شبه علم، دروغگو و شیاد تلقی میشوند، که تلاش میکردند سرب را به طلا تبدیل کنند، و بر این باور بودند که جهان از چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش تشکیل شده و بیشتر وقت خود را صرف ترکیب داروها، سموم، و شربتهای معجزهآسا میکردند.
گرچه برخی از کیمیاگران در واقع متقلب، دروغگو و شیاد بودند، اما بیشتر کیمیاگران را محققان زیرک و دانشمندان سرشناس همچون اسحاق نیوتن و رابرت بویل تشکیل میدادند. بدعت گزاران به دنبال بررسی ماهیت مواد و فرایندهای شیمیایی بودند. آنها میبایست به آزمایش، دانش سنتی، قواعد سرانگشتی و اندیشه فرضی برای کشف اسرار جهان مادی متوسل میشدند.
همزمان، کیمیاگران به وضوح میدانستند که «چیزی» در فرایندهای شیمیایی، حتی در عمیقترین تغییرات حالت و ظاهر فیزیکی حفظ میشد؛ یعنی اینکه، آن مواد دارای برخی «اصول» بودند که تحت اشکال متعدد خارجی مخفی شده، و از طریق استفاده صحیح نمودار میشدند. در طول تاریخ این رشته، کیمیاگران تلاش کردهاند به ماهیت این قواعد پی ببرند، و نظم و ترتیبی در نتایج آزمایشهای شیمیایی آنها — که اغلب توسط واکنشگرهای ناخالص یا ضعیف، فقدان ابزار سنجش کیفی، و نامگذاری گیجکننده و بیثبات تقلیل مییافت، پیدا کنند.
کیمیاگری به عنوان یک شاخه فلسفی و روحانی
مهترین اهداف کیمیاگران تبدیل فلزات رایج به طلا و نقره، و نیز خلق یک «نوشدارو،» یعنی دارویی بود که تمام بیماریها را درمان کرده و زندگی را به مدت نامحدودی طولانی کند. گرچه اینها تنها موارد استفاده از این علم نبودند، اما این اهداف بیش از همه ثبت شده و شناخته شدهاست. کیمیاگران اروپا از قرون وسطی زمان بسیاری صرف جستجو برای یافتن «سنگ فلاسفه»، یعنی مادهای اسطورهای کردند که تصور میشد بخش اصلی هر دوی آن اهداف باشد. تصور میشد سنگ فلاسفه میتواند به نحو اسرارآمیزی دانش کیمیاگران را افزایش داده به نحوی که بتوان از طریق آن به هر چیزی دست یافت. کیمیاگران در طول قرنها از وجهه و حمایت بسیاری برخوردار بودند، گرچه این پشتیبانی صرفاً به واسطه پیگیری این اهداف، یا تفکر رمزآلود و فلسفی حاکم بر فعالیت آنان نبودهاست. بلکه این شهرت بیشتر به خاطر فعالیتهای این جهانی بود که آنان برای صنایع «شیمی» زمان خود، مانند اختراع باروت، آزمایش و تصفیه سنگ معدن فلزکاری، تولید جوهر، رنگینه، رنگ، و مواد آرایشی دباغی چرم، تولید سرامیک و شیشه، عصارهگیری و تولید نوشیدنیها داشتند. (به نظر میرسد که تهیه «نوشیدنی قوی»، «آب حیات»، «تجربه» تقریباً رایجی در میان کیمیاگران اروپایی بودهاست).
از سوی دیگر، کیمیاگران هرگز تمایلی به جداسازی جنبههای فیزیکی (شیمیایی) صنعت خود از تفسیرات متافیزیکی را نداشتند. در حقیقت، از روزگار قدیم تا عصر جدید، فیزیک بدون جنبههای ماورا طبیعی به اندازه متافیزیک فاقد جلوه فیزیکی نارضایتآمیز بود. از یک سو، فقدان اسامی رایج برای مفاهیم و فرایندهای شیمیایی، و همچنین پنهانکاری، منجر شد کیمیاگران اصطلاحات کتاب مقدس و اسطورهشناسی، اخترشناسی، علوم اسرارآمیز، و دیگر حوزههای اسطورهای و محرمانه را به عاریت بگیرند؛ به نحوی که حتی سادهترین دستورالعمل شیمیایی همانند یک طلسم پیچیده و سحرآمیز قرائت میشد. علاوه بر این، کیمیاگران در این امور به دنبال چارچوب نظری بودند تا بتوانند مجموعه حقایق آزمایشی از هم گسیخته و فزاینده خود را در آن جای دهند.
از قرون وسطی برخی از کیمیاگران به طرز فزایندهای این جنبههای متافیزیکی را به عنوان بنیان راستین کیمیاگری در نظر گرفته و مواد شیمیایی، حالتهای فیزیکی، و فرایندهای مواد را به عنوان استعاره از ماهیتها، حالات و تغییر ماهیتهای روحانی مدنظر قرار دادند و معنای تحت لفظی فرمولهای کیمیاگری به عنوان وسیلهای برای پنهان کردن فلسفه روحانی خود به کار بردند که تضاد با نظرات کلیسای قرون وسطی از ملزومات آن بود که میتوانست آنها را به شکنجهگاههای مأموران استنطاق کلیسا به دلیل کفرگویی هدایت کند.[۲] بنابراین، هم تبدیل فلز رایج به طلا و هم نوشداروی عمومی نماد تکامل از یک حالت ناقص، فسادپذیر و بیدوام به یک حالت کامل، سالم، فسادناپذیر و جاودانه هستند؛ و سنگ فلاسفه نیز بیانگر کلید اسرارآمیزی بود که این تکامل را ممکن میساخت. در مورد خود کیمیاگر نیز، هدف دوگانه نماد تکامل وی از جهل به روشنگری بود، و سنگ نیز نشاندهنده یک واقعیت یا قدرت روحانی پنهان بود که میتوانست به آن هدف بینجامد. در متونی که با این نگرش نگاشته شدهاند، نمادهای کیمیا، نمودارها، و تصاویر متنی از آخرین فعالیتهای کیمیاگران عموماً دارای لایههای چندگانه معنا، تمثیل، و اشاراتی به دیگر آثار رمزآمیز است؛ و باید برای کشف معنای آنها به نحو مقتضی آنها را رمزگشایی کرد.
پاراسلسوس در کتاب سؤال و جواب کیمیاگری خود در استفاده از فلزات به عنوان نماد به روشنی اشاره میکند:
س. هنگامی که فیلسوف از طلا و نقره سخن میگوید، آیا به آنچه از آن درک کردهاند اشاره میکنند یا سخن آنها دربارهٔ طلا و نقره عامیانه است؟
ج. بدون معنی طلا و نقره عامیانه مردهاست در حالیکه سخن فیلسوفان سرشار از زندگی است.[۳]
برخی محققان انسانگرا اکنون این تمثیلهای متافیزیکی و روحانی را به عنوان واقعیترین و ارزشمندترین جنبه کیمیاگری در نظر گرفته، و حتی مدعی شدهاند که تبدیل کیمیاگری به شیمی «تباهی» سنت سحرآمیز اولیه بود. کیمیاگران روحانی معاصر چنین عقیدهای دارند. بیشتر دانشمندان از سوی دیگر، نگرشی عکس این نگرش دارند: از نظر آنان، گذر از بخش مادی کیمیاگری به شیمی معاصر “”مسیر درست «در تکامل رشته بود، و شاخه متافیزیکی کیمیاگری» چرخش نادرستی” بود. با این وجود، در هر یک از این دو عقیده، تفسیر سادهلوحانه برخی حرفهایها یا امیدهای واهی که دیگران تبلیغ میکردند نباید کمکهای کیمیاگران راستین را تضییع کند.
کیمیاگری به عنوان اخترشناسی
کیمیاگری از همان روزهای نخست، رابطه نزدیکی با اخترشناسی داشتهاست که در جهان اسلام و در اروپا، عموماً همان مکتب اخترشناسی بابلی یونانی بودهاست. نظامهای کیمیاگری اغلب بر این فرض استوار بود که هر یک از هفت سیاره که قدیمیان از آن تحت عنوان نشان اخترشناختی یاد میکردند با فلز خاصی در ارتباط بود. برای جزئیات بیشتر رجوع شود به مقاله جداگانهای در مورد اخترشناسی و کیمیاگری. هرمنیتیسیزم با هر دوی اخترشناسی و جادو مرتبط بود.
کیمیاگری و روانشناسی
کارل گوستاو یونگ کیمیاگری را همچون شاخهای از روانشناسی غربی میدید که هدف آن دستیابی به فرایند فردیت است، به تعبیر او کیمیاگری همچون مجرایی به سوی نوزایی است که در آن فلسفه عرفانی خود را پاکسازی کرده است که بدین گونه یونگ کیمیاگری را قابل مقایسه با یوگا در غرب میدانست. او همچنین متون کیمیاگری چینی را در مسیر نظریه روانشناسی تحلیلی خود برای تحقیق فرایند فردیت میدانست.
کیمیاگری در عصر دانش
کیمیاگری غربی به عنوان نیای شیمی مدرن شناخته میشود. تا قرن شانزدهم، کیمیاگری در اروپا یک علم جدی تلقی میشد؛ به طور مثال، اسحاق نیوتن بیشتر وقت و آثار خود را به کیمیاگری اختصاص داد (رجوع شود به مطالعات سری اسحاق نیوتن) تا به نور یا فیزیک، که وی بیشتر شهرت خود را مدیون آن است. دیگر کیمیاگران سرشناس غرب عبارتاند از راجر بیکن، توماس آکویناس، تایکو براهه، توماس براون، و پارمیجیانینو. سقوط کیمیاگری در قرن هجدهم همزمان با ظهور شیمی مدرن، که چارچوب دقیقتر و قابل اعتمادتری برای تبدیل مواد و طب در قالب طرح کلی جهانی بر مبنای مادهگرایی خردگرا فراهم میآورد، آغاز شد.
در نیمه نخست قرن نوزدهم، یک شیمیدان سرشناس، به نام بارون کارل ریچنباخ، بر روی مفاهیمی نظیر مفاهیم کیمیاگری قدیم، همچون نیروی قصیده کار کرد، اما تحقیق وی جایی در علوم شناخته شده برای خود نیافت.
تبدیل مواد، هدف قدیمی کیمیاگری، در قرن بیستم یعنی زمانی که فیزیکدانان توانستند از طریق یک واکنش اتمی اتمهای سرب را به طلا تبدیل کنند بار دیگر مطرح شد. با این وجود، اتمهای جدید طلا، ایزوتوپهای بیثباتی بودند، که تنها پنج ثانیه دوام یافته و پس از آن تجزیه میشدند. اخیراً، گزارشهایی در ارتباط با تبدیل عناصر به صورت آزمایشی (از طریق الکترولیز یا خلاء صوتی) محور بحث گداخت سرد در سال ۱۹۸۹ بودهاست. هیچیک از این ادعاها هنوز به نحوی قابل اعتماد تکرار نشدهاست.
نمادگرایی کیمیا گهگاه در قرن بیستم مورد استفاده روانشناسان و فلاسفه قرار گرفتهاست. کارل گوستاو یونگ بار دیگر نمادگرایی و نظریه کیمیا را بررسی کرده و معنای درونی کیمیاگری را به عنوان مسیر معنویت مطرح کرد. فلسفه، نمادها و روشهای کیمیاگری در پسانوگرایی، همچون جنبش عصر جدید شاهد رنسانس خود بودهاست.
کیمیاگری و پزشکی
داروهای سنتی به وسیله شیوههای داروشناسی یا ترکیبی از شیوههای داروشناسی و روحانی کیمیاگری تهیه میشدهاند. در طب چینی سنتهای کیمیاگری پائو ژی میتوانست طبیعت دما و مزه جسم مریض یا مسمومشده را تغییر دهد. در آیورودا، سامسکاراس برای تغییر فلزهای سنگین و گیاهان سمی برای خارج کردن زهرشان استفاده میشد. در گیاهپزشکی نیز چنین اثری مشاهده میشود[۴] و این فعالیتها تاکنون نیز ادامه دارد.[۵][۶][۷]
ابزارآلات کیمیاگری
قرع، انبیق، آثال و … .
انبیق ایرانی، مربوط به قرن سیزدهم، ساخته شده در تبریز.
تبدیل هستهای
در سال ۱۹۱۹ ارنست رادرفورد از تجزیهٔ مصنوعی برای تبدیل نیتروژن به اکسیژن استفاده کرد. پس از آن زمان این فرایند یا تبدیل در یک مقیاس رادیو ایزوتوپ ترکیبی تجاری به وسیلهٔ بمباران کردن هستهٔ اتمی با ذرات پر انرژی از شتاب دهندههای ذره جدید و در راکتورهای هستهای انجام شده است. در واقع درسال ۱۹۸۰ بود که گلن تی. سیبرگ (Glenn T. Seaborg) سرب را به طلا تبدیل کرد اما میزان انرژی مصرفی و مقادیر میکروسکوپی تولید شده هر نوع استفادهٔ اقتصادی را منتفی ساخت.
ادعاهای تکرار نشدهٔ تبدیل عناصر
در سال ۱۹۶۴ جرج اهساوا (George Ohsawa) و میشیو کوشی (Michio Kushi) بر اساس ادعاهای کرنتین لوئیس کرورن (Corentin Louis Kervran) ظاهراً موفق شدند با استفاده از یک قوس الکتریکی سدیم را به پتاسیم تبدیل کنند و پس از آن کربن و اکسیژن را به آهن تبدیل کردند. در سال ۱۹۹۴ ر. ساندارسان (R. Sundaresan) و ج. باکریس (J. Bockris) گزارش کردند که واکنشهای همجوشی را در تخلیههای الکتریکی میان میلههای کربنی فرورفته در آب مشاهده کردهاند. اما هیچیک از این ادعاها را دانشمندان دیگر تکرار نکردند و اندیشه کیمیاگری در حال حاضر کاملاً بیاعتبار شده است.
کیمیاگری به عنوان موضوع تحقیق تاریخی
تاریخ کیمیاگری تبدیل به یک رشته دانشگاهی مهم شده است. مورخان با رمزگشایی زبان رمزآلود و مبهم کیمیاگران، آگاهی بیشتری از ارتباطات فکری بین این رشته و دیگر جنبههای تاریخ فرهنگ غرب، همچون جامعهشناسی و روانشناسی جامعه خردگرا، علوم اسرارآمیز، اعتقاد به عالم ارواح، روسیکروسینسم، و دیگر جنبشهای مرموز، رمزنویسی، جادوگری، و تکامل علوم و فلسفه به دست میآورند.
کیمیاگری در طول تاریخ
گزیده و نمادی از کتابی که در قرن هفدهم در مورد کیمیاگری نوشته شدهاست. نمادهای به کار رفته دارای تناظر یک به یک با نمادهایی است که در آن زمان در ستارهشناسی به کار میرفته است.
مقالهٔ اصلی: کیمیاگری در تاریخ
کیمیاگری دربرگیرنده سنتهای فلسفی متعددی است که دامنه آن چهار هزاره و سه قرن است. میل شدید این سنتها به زبان رمزآمیز و نمادین بررسی تأثیرات متقابل و روابط تکوینی آنها را دشوار میسازد.
چندین شاخهٔ اصلی در این میان شناسایی میشود، که به نظر میرسد دستکم در مراحل اولیه پاگیری خود، تا حدود زیادی مستقل بودهاند: کیمیاگری چین، به مرکزیت چین و حوزه تأثیر فرهنگی آن؛ کیمیاگری هند در شبه قاره هند و کیمیاگری غربی، که مرکزیت آن در طول چندین هزاره بین مصر، یونان، و روم، جهان اسلام، و سرانجام اروپا متغیر بودهاست. کیمیاگری چین ارتباط تنگاتنگی با تائوئیسم داشته است و کیمیاگری هندی به ادیان دارمایی مربوط میشدهاست، در حالیکه کیمیاگری غربی نظام فلسفی خاص خود را به وجود آورده، که تنها ارتباط ظاهری آن با مذاهب اصلی غرب بوده است. هنوز مشخص نشدهاست که آیا این دو شاخه دارای ریشهای مشترکند، یا تا چه حدی بر یکدیگر تأثیر گذاشتهاند.
ریشهیابی
واژه «کیمیاگری» از عربی al-kîmiyaˀ or al-khîmiyaˀ (الکیمیا یا الخیمیا، همچنین فارسی «کیمیا» به معنای «طلا») احتمالاً از افزودن حرف تعریف «ال» به واژه یونانی، «خمیا» (÷çìåßá) شکل گرفته است. تصور میشود این واژه همچنین با واژگان یونانی همچون «خیئین» به معنای «ریختن» و «خومیا» به معنای «روی هم ریختن»، «روی هم پاشیدن»، «ذوب کردن»، «آلیاژ کردن»، و «خوماتوس» به معنای «چیزی که بیرون ریخته میشود، شمش» مرتبط باشد. یکی از احکام دایوکلتیان، که در حدود سال ۳۰۰ پس از میلاد در یونان نوشته شده است، علیه نوشتههای مصریان باستان، در مورد انجام «خمیا»، تبدیل طلا و نقره سخن میگوید.
فکاهی مصور، کارتون و بازیهای ویدئویی
” دنیای وارکرافت”، که یک بازی سه بعدی MMORPG است، دارای یک سیستم تجاری-حرفهای مبتنی بر بازیگر است که شامل کیمیاگری و گیاه درمانی میشود و به کاربر این امکان را میدهد داروهایی را بسازد که به او کمک میکند یا تواناییهای خاصی، نظیر افزایش سرعت، ناپدید شدن، سلامتی و جایزه افزایش تعداد بازی، به او میدهد. صنعت فلزکاری عملیاتی دارد به نام “تبدیل” که برای تبدیل برخی فلزات به دست آمده از صنعت معدن به همسایگان بالاتر کناری آنها به کارمی رود.
مجموعه کارتونی Fullmetal Alchemist 2003 اثر هیرومو اراکوا (Hiromu Arakawa) بر محور برادران الریک، ادوارد و آلفونز الریک، ساخته شده است. “کیمیاگران” در چارچوب اصل تبادل برابر – که دراین مجموعه “قانون طبیعت” نامیده میشود- میتوانند هر چیزی را تغییر شکل دهند. برادران الریک نیز مانند “کیمیاگران” غربی، که در بالای این صفحه دربارهٔ آنان گفته شد، در جستجوی سنگ فیلسوف هستند اما با این هدف که بتوانند اجسام فلزی یا شبه فلزی جدیدشان را به حالت اولیهشان تبدیل کنند (کیمیاگری کنند). {}
” Chakan” سگا بازی ویدئویی شرکت (Genesis and Game Gear م. ۱۹۹۲) شمشیرزن فنا ناپذیر داروهایی را از اطراف سیارات اولیه جمع میکند که هر یک حاوی چهارعنصر هستند. چاکان میتواند هردو دارویی را، آتش و هوا، خاک و خاک و … ، به انتخاب خود ترکیب کند. بدینوسیله محلولهای کیمیاگری مختلفی بدست میآید که چاکان را درمان میکنند، شیاطین اطرافش را نابود میکنند، توانایی پریدن و قدرت را افزایش میدهند و نیز خواص عناصری مانند آتش، یخ، رعد و برق را به دو شمشیر چاکان میبخشند.
استن لی و جک کربی در کارتون چهار شگفتانگیز (حدود ۱۹۶۲م). Diablo (کارتون) / Diablo شریر یک کیمیاگر است.
“سرزمینهای تاریک (بازی کامپیوتری) / Darklands”، بازی کامپیوترهای شخصی (۱۹۹۲). کیمیاگری عنصر مهمی در سراسر بازی به شمار میرود.
کارتون ” پسر جهنمی (کمیک)” اثر مایک میگنولا (Mike Mignola) (-۱۹۹۳). شخصیت کارتون راجر(Hellboy)/ Roger the Homunculus به وسیلهٔ کیمیاگری ساخته شده بود.
” Aidyn Chronicles: The First Mage” بازی ویدئویی. کیمیاگری به عنوان یک مهارت نشان داده شده است.
بازی کامپیوتری برخوردی ” Everquest” (-۱۹۹۸) اثر ورانت اینتراکتیو (Verant Interactive). شخصیتهای جادویی میتوانند این مهارت را بیاموزند و آموزش دهند.
بازی ویدئویی ” Golden Sun” اثر نینتندو (Nintendo) Psynergy نیرویی است که جهان را تهدید میکند و به عوامل مختلفی ارتباط دارد، Ki (کی)، Chi (میا)، Ply (گری) و البته کیمیاگری.
کارتون بوسو رنکین (Buso Renkin) (۲۰۰۶–۲۰۰۳) اثر نوبوهایرو واتسوکی.
کارتون Yu-Gi-Oh! GX (Yu-Gi-Oh!GX) (-۲۰۰۴) اثر کوزوکی تاکاهاشی (Kazuki Takahashi). لی من بنر (دیتکوجی) شخصیت این کارتون روحش را در قالب یک کوتوله حفظ میکند.
مجموعهٔ ” فاینال فانتزی اثر اسکوئر انیکس (Square Enix) کیمیاگر را به عنوان یک طبقه/ شغل شخصیت در چندین بازی نمایش میدهد (مثلاً در قالب Dresssphere در “خیال نهایی X-۲”)
مجموعهٔ ” الدر اسکورولز” ساختهٔ بتزدا آشکارا کیمیاگری را به عنوان شیوهٔ ساخت داروهای مختلف برای استفادهٔ بازیگر مطرح میکند.
در ” سایه سرنوشت” ساختهٔ کونامی (Konami) یک کیمیاگر و موجودی که با کیمیاگری خالق شده است شخصیتهای اصلی هستند.
بازی کامپیوتری ” Indiana Jones and the Emperor’s Tomb” (۲۰۰۳). بخش زیادی از بازی بر محور قصری در پراگ است که قبلاً به یک پادشاه کیمیاگر تعلق داشته.
بازی کامپیوتری ” دنیای وارکرافت” (۲۰۰۴). کیمیاگری یکی از حرفههای (دنیای حیلههای جنگی)#کیمیاگری /حرفه است که بازیگر میتواند بیاموزد.
بازی کامپیوتری ” Ultima Online” (۱۹۹۷). کیمیاگری یکی از مهارتها و حرفههای بازیگر است.
بازی کامپیوتری ” Zork Nemesis” (۱۹۹۶)
در ” Secret of Evermore” (۱۹۹۵) برای سوپر نینتندو هنگامی که بازیگر ذرات را برای استفاده در مبارزه به هم میآمیزد یک سیستم مبارزهٔ کیمیاگری به جای سیستمهای جادویی معمول مورد استفاده قرار میگیرد.
بازی “RuneScape”، که یک بازی جمعی آن لاین ساختهٔ Jagex است به بازیگر اجازه میدهد زمانی که به مرحله دانش خاصی میرسد با طلسم اجسام را تبدیل به طلا کند.
کیمیاگری طرح و بخش مهمی از بازی کارگاه ایریس: نیروی جاودانی Playstation ۲ ساخت RPG میباشد.
در MMORPG Ragnarok Online معروف یک گروه شخصیتی که قابل بازی کردن هستند کیمیاگر نام دارند و میتوانند داروها، مواد منفرجه، گیاهان عظیمالجثه و کوتولههایی خلق کنند که برای آنها بجنگند.
دربازی ویدئویی ” هانتینگ گراند” هانتینگ گراند (۲۰۰۵) کیمیاگری نقش بسیار مهمی دارد و شخصیت اصلی در قصری که متعلق به کیمیاگران قدرتمند است زندانی شده است و مخلوقات آنها او را برای به دست آوردن “جیوهٔ” جادوییشان تعقیب میکنند. تعقیب گران همه همزاد کیمیاگر بزرگ از قرون وسطی هستند و کل داستان حول روشنگری و تزکیه میچرخد و پر است از نمادهای عمومی کیمیاگری و آنچه که کیمیاگران به آن اعتقاد داشتهاند.
در ” آرتمیس فاول و ماجرای شمال ” اشارهٔ مختصری به کیمیاگری، و خصوصاً این نکته که با فناوری بزرگ میتوان به کیمیاگری دست یافت، میشود.
در ” Star Ocean: Till the End of Time” ساختهٔ اسکوئر انیکس (Square Enix) کیمیاگری حرفهای است که یک شخصیت میتواند در مغازهها بیاموزد.
(لطفاً تاریخها را ذکر کنید)
درThe Big O (The Big O) (۲۰۰۳–۱۹۹۲) پردهٔ ۸ گربهٔ گمشده، یک کیمیاگر امروزی، به نام یوجین، انسانها و حیوانها را به خیماریا (جانوری افسانهای که سر شیر و بدن ببر و دم مار داشته) تبدیل میکند.
بازیهای Atelier Iris که در آنها ارواح طبیعی (مانا) (Mana) برای بیرون کشیدن عناصر از محیط زیست و تبدیل آنها به مواد مختلف استفاده میشوند، حول محور کیمیاگری میچرخند.
در “گروه سه تایی جادوگر سیاه ” کیمیاگری هنری است که معلمان آموزش میدهند و تازه کاران میآموزند.
جستارهای وابسته
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ کیمیا موجود است.
کله سر
ربالنوع کیمیاگران
سنگ فلاسفه
هرمتیسیزم
طالع بینی و کیمیاگری
قلب ماهیت
همزادی
چار خوی
نوشدارو
داروی اسرارآمیز
بریث
اکسیر
پنجمین عنصر وجود
انبیق
سبل کیمیایی (دایرهای با نقطهای در مرکز)
آب طلا
فلسفههای مرتبط و جایگزین
سنت اسرار غربی طالع بینی ارتباط با ارواح، جادوی (فراطبیعی)، ماجیک ایسوتریزم، تبرک رز و سلیب، اشراقیون تائویزم و پنج عنصر نوشتار آسمیک کایاکو- جوتسو طب سوزنی، داغ درمانی، آیورودا، هوموپاسی روانشناسی و کارل یونگ هیلبرت سیلبرر عصر جدید طی الا رض
شاخههای علمی مرتبط
شیمی فیزیک روش علمی علم واقعی، شبهه علم، و ضد علم تاریخ گرایی
مواد مورد استفاده در کیمیاگری
سرب • حلبی • آهن • طلا • مس • جیوه • نقره
فسفر • سولفور • آرسنیک • سنگ سرمه
توتیا • سولفور سیماب • سنگ چخماخ • زرنیخ زرد • سرب معدنی
اکسید منیزیم • آهک • پتاس • نمک قلیایی •شوره • سرمه
محلول آمونیاک • کلرید آمونیم • الکل • کافور
اسیدها: اید سولفوریک • جوهر نمک • سید نیتریک • اسید استیک •
اسیدفورمیک • اسید سیتریک • اسید تارتاریک
تیزاب سلطانی • باروت
پاسخ مرحوم نخودکی به درخواست امام(ره)برای کسب علم کیمیا/ قرآن تنزل خودِ علم الهی است
آیت الله هادوی تهرانی در تبیین تأثیرات مادی و معنوی انس با قرآن به جریان دیدار امام خمینی(ره) با مرحوم نخودکی اشاره کرد و گفت: همین که قرآن را باز کنی و به آن نگاه کنی ثواب دارد؛ چون به تعبیر آیت الله شاه آبادی این خودش یک حقیقت است. ایشان از «إنا انزلناه فی لیلة القدر»استفاده می کند که این قرآن در دست ما تنزل خودِ علم الهی است، خود علم خداوند به پایین ترین سطحش که رسیده است، شده است این قرآن که یک حقیقت متصل بین الارض و السماء است.
آیت الله مهدی هادوی تهرانی از اساتید عالی حوزه علمیه پیش از آغاز درس خارج اصول خویش بحثی را پیرامون اهمیت انس با قرآن مطرح کرده است که متن آن به شرح ذیل است:
نقل می کنند حضرت امام ـ رضوان الله علیه ـ دنبال این بودند که خدمت نخودکی ـ رضوان الله علیه ـ برسند و از ایشان علم کیمیا را یاد بگیرند. وقتی خدمت ایشان می رسند و ظاهراً هم با بعضی از آقایان بودند، نخودکی ـ رضوان الله علیه ـ به ایشان که یک طلبه جوان بود، می گوید معلوم نیست علم کیمیا به درد شما بخورد و فایده ای برایتان داشته باشد؛ ولی من چیزی به شما یاد می دهم که برایتان فایده دارد. بعد بیانی دارند که به دو شکل نقل شده است: یکی اینکه ایشان فرموده اند بعد از نماز واجب سه بار قل هو الله بخوانید و سه بار صلوات بفرستید و سپس این آیات سورهٔ الطلاق: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً » را بخوانید. نقل دیگر این است که ایشان فرمودند مثلاً آیة الکرسی یا تسبیحات فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ را بخوانید و سه بار قل هو الله و سه تا صلوات و بعد این آیات. می گویند که حضرت امام ـ رضوان الله علیه ـ فرموده بودند من بعد از آن روزی که نخودکی ـ رضوان الله علیه ـ این را به من گفت، این ذکر را ترک نکردم و در طول زندگیم هم هیچ وقت مشکلی پیدا نکردم؛ یعنی با خواندن این آیه و این ذکر و با این ترتیب، روزی ام همیشه فراهم بود. بالاخره این آیات حقایقی هستند و برای این آیات آثاری ذکر شده است و التزام به این ها آثاری دارد. همین امسال خانواده ای به حج آمده بودند. متوجه شدم که از یکی از کشورهای آفریقایی آمدند و همهٔ خانواده با هم آمده بودند.
می گفتند ما به سبب ذکری که همین الآن گفتم، حج نصیب مان شده است. گفتم البته نخودکی ـ رضوان الله علیه ـ این ذکر را برای روزی گفته است نه برای حج. آن ها گفتند ما معتقد بودیم که حج خودش یک نوع روزی است و خدا ـ تبارک و تعالی ـ هم به ایشان داده بود. یا یکی از آقایان مشاهیر که حالا گرفتار است، إن شاء الله گرفتاریش حل شود، به حج آمده بود و خودش می گفت اگر کسی به خواندن سورهٔ النبأ ملتزم باشد، حج نصیبش می شود. ایشان می گفت من ملتزم بودم و دائم این سوره را می خواندم و حالا حج برایم قسمت شده است.
من در گذشته آدم هایی را دیدم به خصوص پیرها، شما هم دیدید که این ها قرآن، مفاتیح و مانند آن را می خواندند و خیلی هم ملتزم بودند؛ ولی معانی را نمی فهمیدند. همین مقدار هم آثاری برای خودش دارد؛ همین که قرآن را باز کنی و به آن نگاه کنی ثواب دارد؛ چون به تعبیر آیت الله شاه آبادی ـ رضوان الله علیه ـ استاد عرفان حضرت امام ـ رضوان الله علیه ـ در کتاب رشحات البحار این خودش یک حقیقت است. ایشان از «إنا انزلناه فی لیلة القدر»استفاده می کند که این قرآن در دست ما تنزل خودِ علم الهی است، خود علم خدا ـ تبارک و تعالی ـ به پایین ترین سطحش که رسیده است، شده است این قرآن که یک حقیقت متصل بین العرض و السماء است. این حقیقت از آسمان یعنی از خدا ـ تبارک و تعالی ـ تا زمین تا این پایین تا دنیا تا این پست ترین مرتبه، امتداد دارد.
این یک نوع برخورد است با آیات. اشکالی هم ندارد. من هم می خوانم، اشکالی ندارد. إن شاء الله دوستان هم تجربه کنند و آثارش را ببینند. برخورد دیگر این است که ما با با قطع نظر آثار این چنینی، به معنای آیه توجه کنیم. نکته ای که من بیشتر به آن علاقه دارم، این است که آدم بتواند با حقیقت این آیات و با معانی این آیات ارتباط برقرار کند؛ یعنی فقط حالت لقلقهٔ زبان و ذکر لفظی نباشد؛ البته متأسفانه ما به سبب اینکه مثلاً جزء علما هستیم! نه آن جنبهٔ عوامی مثل خواندن الفاظ را داریم و نه این علم واقعی اش و ارتباط با معانی این آیات را به دست می آوریم.
ما باید توجه کنیم که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ در اینجا یک حقایق و قوانینی از عالم را بیان می کند. می فرماید: «و من یتقّ الله یجعل له مخرجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» این یک قانون است؛ مثل اینکه می گوییم اگر دمای آب را به صد درجه برسانیم، جوش می آید. پس اگر «یجعل له مخرجاً» نبود و «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» نبود، معلوم می شود این طرف قضیه یعنی شرط حاصل نیست؛ آن یتقّ الله نیست. بعد می فرماید: «و من یتوکل علی الله فهو حسبه». این تعبیر دیگری از همان است که: «أ لیس الله بکاف عبده» یعنی خدا کافی برای بنده اش کافی است. کسی که توکل بر خدا ـ تبارک و تعالی ـ کند، خدا ـ تبارک و تعالی ـ برایش بس است و هیچ چیز دیگر نمی خواهد.
بعد در ادامهٔ آیه دارد: «إن الله بالغ امره»: خدا امر خودش را می رساند؛ یعنی آن را که قرار است محقق شود، انجام می دهد. در ادامه می فرماید: «قد جعل الله لکل شی قدراً»؛ یعنی خدا برای هر چیزی یک تقدیری دارد؛ حساب دارد و آن چیزی که خدا ـ تبارک و تعالی ـ حسابش را مقرر کرده به همان حسابش می رساند. خدا ـ تبارک و تعالی ـ که ناتوان نیست «إذا أراد شیئاً»[4] به یک «کن فیکون»حاصل است؛ اما مسیر خلقت، قوانین حاکم بر عالم اقتضا می کند که تقدیراتی باشد. ما بی حساب و کتاب نیامده ایم بالاخره در این عالم، از یک طرف امور دنیا زمانی است و از طرف دیگر کار ما در این دنیا مرتبط با ارادهٔ ما است. انسان باید با این مفاهیم ارتباط برقرار کند و لااقل خودش را نزدیک کند به من «یتق الله» که البته یک کم سخت است. ما که را نتوانستیم به «یتق الله» نزدیک شویم و شاید کمی آن هم از باب تنبلی مان به «یتوکل علی الله» نزدیک تر شده باشیم.
این چیزی است که انسان باید در تجربهٔ روزمرهٔ زندگی به آن برسد؛ یعنی در همین حوادث عادی زندگی. یک روز بچه مریض می شود، روز دیگر زن مریض می شود، یک روز بی پول است، یک روز یک مشکلی پیدا می شود و مثلاً لوله آبش می ترکد، پایش می لغزد و می شکند؛ البته باید دائم دعا کرد که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ انسان را در موقعیت های سخت قرار ندهد. یکی از دعاهایی است که مستجاب نیست؛ ولی خوب است که انسان بخواهد این است که خدایا ما را امتحان نکن. به طور قطع مستجاب نیست! چون دائم داریم امتحان می شویم. همیشه به خدا ـ تبارک و تعالی ـ می گوییم امتحانمان نکن و اگر هم خواستی امتحان کنی، سخت نگیر. ما خودمان اعلام ورشکستگی کردیم و می گوییم ما از پس آن بر نمی آییم. در این صحنهٔ زندگی و حوادث روزمره آدم باید سعی کند این حقایق موجود در قرآن را ببیند و این ها واقعاً دیدنی هستند. شنیدنی نیستند. اگر آدمی دید، آن موقع است که یک کمی حالش فرق خواهد کرد. در خانهٔ ما در اتاقی که نماز می خوانم، چند تا شاخه گل هست. وقتی من نماز می خوانم، از این شاخه ها خجالت می کشم. با خودم می گویم این شاخه ها پیش خودشان می گویند این آقا را ببین. دقایقی در روز می آید و بالا و پایینی می جهد، فکر می کند که خیلی ذکر خدا ـ تبارک و تعالی ـ می گوید در حالی که ما 24 ساعته در حال ذکر خدا ـ تبارک و تعالی ـ هستیم؛ چون آن شاخه گل که معصیت نمی کند. ما هستیم که معصیت می کنیم. بعضی وقت ها با خودم می گویم ما وقتی قنوت می خوانیم یاد خدا ـ تبارک و تعالی ـ می افتیم؛ آن هم برای اینکه از او چیزی می خواهیم و تا وقتی هم قنوت نکرده ایم، یادمان نیست که با خدا ـ تبارک و تعالی ـ حرف می زنیم؛ چون معمولاً ما در قنوت یادمان می افتد در نمازی هستیم. به حمد و سوره و این ها چون عادت می کنیم، اصلاً توجه نمی کنیم که چه می خوانیم. در قنوت است که یاد طلبکار و بدهکار و مریض و این ها می افتیم. بعد یادمان می افتد که خدایی هم هست و دست طلب دراز می شود که با الله بریز!
آدم باید مقداری فکر کند که عمرمان به هیچ چیز گذشت. پس قبل از اینکه همهٔ فرصت ها بگذرد یک کمی به این مفاهیم نزدیک شود.
به هرزه بی می و معشوق عمر می گذرد …… بطالتم بس از امروز کار خواهم کرد.
من در جایی خارج از کشور صحبت می کردم و دائم روایات و مباحث مربوط به مرگ را می گفتم. یکی از این دوستان قدیمی من که آنجا بود، به من می گفت این موضوع چیست که شما انتخاب کردی؟ مرگ هم شد موضوع! گفتم بارها عرض کرده ام که به یک معنایی می شد ما متولد نشویم؛ اما در حد فهم ما نمی شود که وقتی متولد شدیم، دیگر نمیریم. مردن مسلم تر از متولد شدن است و مرگ یک حقیقتی است که همهٔ ما به آن می رسیم. ما فکر می کنیم مرگ خیلی دور دست است. در درس آیت الله شیخ جواد آقا تبریزی ـ رضوان الله علیه ـ می رفتیم و یکی از رفقا در درس بود که خیلی سرحال و خوش اخلاق و جوان بود. حدود 30 سالش داشت. یک روز بعد از ظهر با همدیگر گفتیم و خندیدیم و درس تمام شد و رفتیم. فردا صبح که آمدیم برویم درس، دیدیم اطلاعیه ای زده اند که رفیق ما مُرده است! من هنوز یادم نرفته است که برای من خیلی غیر منتظره بود. دیروز بعد از ظهر سر حال بود و به قول یکی از رفقا احتمال نمی دادیم در شصت سال اخیر ایشان قصد مردن داشته باشد؛ اما مُرد و خدا ـ تبارک و تعالی ـ رحمتش کند. حادثهٔ مرگ این قدر نزدیک است. یک قدری خودمان را برای مردن آماده کنیم.
کیمیا گری به نظرمن منظورش بارورکردن فلزات است نه اینکه ساخت عنصر طلا درتحقیقی که کردم به این نتیجه رسیدم که اول باید شش اکلیل طلا را به دست آورد وبعد باید به وسیله همان شش اکلیل باید روغنی ساخت که میتواند سنگهاوفلزات را دران حل کرد البته نه حل صنعتی حل طبیعی آن …..