در این پست از سایت antique-book-treasure.ir دانلود فهرست بهترین فیلمهای درام،علمی،تخیلی،اکشن و ابرقهرمانی سال 2016 را برای شما عزیزان قرار دادیم . لیست کامل ار 100 فیلم محبوب و پرطرفدار و برتر سال 2016 از تمام ژانرها از جمله علمی و تخیلی و اکشن و جنایی و پلیسی و درام و عاشقانه و هیجانی و ماجرایی . در ادامه مطلب اسامی و نام و فهرست و لیست بهترین و برترین فیلمهای سینمایی سال 2016 را مشاهده خواهید کرد .
دانلود فهرست بهترین فیلمهای درام،علمی،تخیلی،اکشن و ابرقهرمانی سال 2016,لیست 100 فیلم برتر و محبوب سال 2016,فهرست بهترین فیلمهای اکشن و هیجانی و جنایی سال 2016,دانلود لیست اسامی فیلمهای منتخب درام و عاشقانه سال 2016,دانلود فهرست و لیست برترین فیلمهای سینمایی جنایی و پلیسی و تکاوری سال 2016,بهترین فیلمهای سال 2016,نام برترین و زیباترین فیلمهای سینمایی خارجی در سال 2016
دانلود فهرست بهترین فیلمهای درام،علمی،تخیلی،اکشن و ابرقهرمانی سال 2016
سال ۲۰۱۶ هم به مانند سالهای پیش، با شمار زیادی از فیلمهای رنگارنگ چه درام، چه علمی-تخیلی و چه ابرقهرمانیهای مطرح به سراغ ما آمده است. اگر میخواهید بدانید باید منتظر چه فیلمهایی در سال جاری میلادی باشید.
اگرچه ممکن است هنوز برخی از فیلمهای مهم سال پیش را ندیده باشید، اما دنیا به خاطر من و شما نمیایستد و همین الان که درحال خواندن این مطلب هستید و برای رسیدن نسخهی با کیفیت «هشت نفرتانگیز» تارانتینو لحظهشماری میکنید، سینمادوستان سرتاسر جهان دارند زمان اکران فیلمهای مهم و موردانتظارِ سال ۲۰۱۶ را در تقویمهایشان علامت میزنند! اما نگران نباشید.
بعد از جمعبندی بهترین فیلمها و استودیوهای ۲۰۱۵، در این مجموعه مطالب فهرست ۱۰۰تایی موردانتظارترین فیلمهای سال پیشرو را از سایت معتبر «ایندیوایر» برایتان آماده کردهایم تا به این ترتیب به چشماندازی بهتر از چیزهایی که میتوانیم در سال ۲۰۱۶ از سینمای دنیا انتظار داشته باشیم، برسیم؛ از بلاکباسترهای پُرسروصدا گرفته تا فیلمهای مستقل کارگردانانِ سرشناس که اکثر اوقات نامشان در میان اخبار وسیع هالیوود گم میشود. پس، بیشتر از این معطل چه هستید؟ بزن بریم:
۱۰۰- خانهی دوشیزه پرگرین برای بچههای عجیب (تیم برتون)
تیم برتون در فیلم قبلیاش، «چشمهای درشت» که ۲۰۱۴ روی پرده رفت، سعی کرد کمی از محدودهی آرامشش فاصله بگیرد و فیلمی کمتر عجیب و غریب بسازد. اما خب، اگرچه برخی منتقدان با بستن چشمانشان روی اسم سازندهاش، آن را دوست داشتند، اما بسیاری هم اصلا از فاصلهگیری برتون از دنیاهای سیاه و افسردهکنندهی لذتبخشاش خوششان نیامد.
این درحالی بود که «چشمهای درشت» کلا تبدیل به بازگشت این کارگردان نشد و در فصل جوایز هم حضور پُررنگی نداشت. اما ظاهرا فیلم جدید برتون تمام مواد اولیهی لازم برای بازگشت طوفانی این کارگردان صاحبسبک را دارد.
داستان خارقالعادهی فیلم دربارهی پسر نوجوانی است که مکان جادویی ناشناختهای را پیدا میکند که «مدرسهی دوشیزهی پرگرین برای بچههای عجیب» نام دارد و در آنجا دوستهای جدیدی با قدرتهای فرابشری پیدا میکند. اما آنها دشمنانِ خطرناکی هم دارند. این داستان فانتزی که راستهی کار برتون است براساس کتابی پرفروش نوشتهی رانسوم ریگز است.
کافی است تا تریلر فیلم را ببیند تا هم موهای تنتان سیخ شود و هم به این فکر کنید که اگر برتون سراغ فیلمهای ابرقهرمانی میرفت، چه میساخت؟ از بازیگران مهم فیلم میتوان به اِوا گرین در نقش دوشیزه پرگرین، آسا باترفیلد («هیوگو»)، ترنس استامپ و میلو پارکر («آقای هلمز») اشاره کرد. اگرچه برتون سالها است ما را ناامید میکند، اما اگر فرصتی برای بازگشت او باشد، همین فیلم است.
۹۹- روز استقلال: بازخیز (رولند امریچ)
بیست سال بعد از دوام آوردن از زیر حملهی سنگین بیگانهها، بشریت درحال بازسازی است و با استفاده از تکنولوژی فضاییها، خودش را بهبود بخشیده. اما دشمن قدیمی درحال بازگشت است و اکنون تهدید بسیار بزرگتری محسوب میشود.
تهیهکنندگان دنبالهی «روز استقلال» امید دارند تا با «بازخیز» در دسته دنبالههای نوستالژیک این روزها مثل «دنیای ژوراسیک» و «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» قرار بگیرند و یک لقمه نان از موجِ تازهای که راه افتاده در بیاورند.
بنابراین، مثل آنها برخی از بازیگران اصلی فیلم اول که شامل جف گلدبلومِ دانشمند و بیل پولمن (رییس جمهور سابق امریکا) میشوند را بازگرداندهاند. هرچند ظاهرا فاکس نتوانسته حقوق درخواستی ویل اسمیت را جور کند و از همین رو خبری از او نیست.
در همین حین، نسل جدیدی از کاراکترها هم برای به دوش کشیدن دنبالههای آیندهی مجموعه معرفی میشوند. برخلاف «دنیای ژوراسیک» و «نیرو برمیخیزد»، رولند امریچ برای کارگردانی این قسمت هم بازگشته است که استاد خلق خرابیهای بزرگ است. آیا «بازخیز» میتواند لذت غافلگیرکنندهی فیلم اول را تکرار کند؟
۹۸- وارکرفت (دانکن جونز)
داستان این اقتباس حول و حوشِ پادشاهی آزرات است که درحال آماده شدن برای مبارزه با اُرکهایی هستند که سرزمین خودشان را برای تصاحبِ محل زندگی آرامِ انسانها ترک کردهاند.
اُرکها از چیزی فراریاند؟ در این میان، دو جنگجوی انسان و اُرک امیدوارند تا با یکدیگر به صلح برسند و از درگیری دوری کنند. بگذارید صادق باشیم: تریلرهایی که از فیلم دانکن جونز دیدهایم، مثل نسخهی شلختهتری از «هابیت»های جکسون به نظر میرسد.
با توجه به تریلرها، فیلم میتواند به یک گندکاریِ احمقانهی پُر از جلوههای بصری کارتونی تبدیل شود. اما خیلیها باور دارند «وارکرفت» ممکن است همان اتفاق موردانتظار در حوزهی اقتباسهای بازیهای ویدیویی باشد.
تازه، ایدهی جالب داستان این است که ماجرا از دیدگاه دو طرف درگیری روایت میشود؛ درست مثل فیلمهای اخیر «سیارهی میمونها». نباید فراموش کنیم که تریلرهای «سیارهی میمونها» هم چندان امیدوارکننده به نظر نمیرسیدند، تا اینکه فیلمها عرضه شدند و شاهد دوتا از بهترین بلاکباسترهای مُدرن بودیم.
دانکن جونز هم کسی است که علمی-تخیلیهای خیرهکنندهای مثل «ماه» و «سورس کُد» را در کارنامهاش دارد. بله، فیلم بهشدت سیجیآیمحور به نظر میرسد، اما بگذارید قبل از دیدنش، اعصاب خودمان را خراب نکنیم!
۹۷- اسنودن (اُلیور استون)
چند سالی است که داستان مهندسِ سازمانهای CIA و NSA که مدارک سری دولتی را در مطبوعات فاش کرد و بعد مجبور شد به روسیه پناهنده شود، بحث روز اخبار سیاسی است. تمامی این بحث و جدلها هم به خاطر این است که برخی اسنودن را قهرمان و برخی خائن میدانند. مخصوصا بعد از مستند «شهروندچهار» که برندهی اسکار هم شد.
«اسنودن» که روایت زندگی این مرد است، در واقع به خاطر این مستند بود که اکرانش عقب افتاد. اگرچه این تصمیم عاقلانهای به نظر میرسد، اما از سویی دیگر، ما هم لنگ در هوا ماندهایم که بالاخره نگاهِ پیچیدهی استون به این موضوع داغ به چه نتیجهای رسیده است.
استون اگرچه به خاطر فیلمهای سیاسیاش معروف است اما تقریبا دو دهه میشود که چیز جالبی نساخته است. اما شاید «اسنودن» دوباره او را سرزبانها بیاندازد. راستی، این فیلم فرصت خوبی برای جوزف گوردون-لویت است تا واقعا تواناییهاش را به رخ بکشد. ناگفته نماند یکی از عجایب فیلم حضور نیکولاس کیج در گروه بازیگرانش است!
۹۶- یک پادشاهی متحد (آما آسانته)
فیلم زندگینامهای «یک پادشاهی متحد» داستان زندگی شاهزادهی بوتسوانا، سرتسه خاما و زن بریتانیایی سفیدپوستش، روث ویلیامز است که ازدواج بین نژادی آنها در دههی ۱۹۴۰ باعث بحث و اعتراضهای بسیاری شد. بهطوری که از دولت آپارتاید وقتِ آفریقای جنوبی تا سران قبایل خشمگین شدند. اما در نهایت، سرتسه به عنوان اولین رییسجمهور کشورش انتخاب شد.
فیلم قبلی آما آسانته، «بــل» (Belle)، یک موفقیتِ جمعوجور عالی بود که به اندازهای که لیاقتش را داشت دیده نشد. یک درام تاریخی زیبا از لحاظ طراحی صحنه و لباس و بازیگران که به چیزی فراتر از موضوعات همیشگی فیلمهای این ژانر اهمیت میداد. حالا دو سال گذشته و آما آسانته با وجود فیلنامهای که براساس یک داستان شگفتانگیز واقعی نگاشته شده، برای ساخت داستانی بازگشته که راستهی کار خودش است.
زندگی سرتسه خاما و روث ویلیامز، داستانی جلوتر از زمان خودشان است که پیچش خوبی نسبت به دیگر داستانهای سیاهپوست مدار ظلم ستیز دارد. اما نکتهای که باعث میشود هم برای فیلم امیدوار باشیم و هم به دیدنشدنش اطمینان پیدا کنیم، حضور دیوید اویلوو (که با «سلما» سرزبانها افتاد) و رزاموند پایک (بعد از نامزدیاش با «دختر گمشده») در نقشهای اصلی است. «یک پادشاهی متحد» با ترکیب رومانس و مسائل سیاسی، میتواند به صدر اخبار فصل جوایز تبدیل شود. بهطوری که «بل» نتوانست.
۹۵- جرایم حقیقی (الکساندروس آوراناس)
جیم کری یکی دیگر از نامهای سرشناش این فهرست است که مدتها خبری از آنها نیست و میتواند با فیلم جدیدی دوباره برخیزد. «جرایم حقیقی» دنبالکنندهی کاراگاه پلیسی است که سعی در حل یک پروندهی قتل دارد که شباهت و رابطههای نزدیکی با کتابی از یک رماننویس و متفکر دارد.
اولین چیزی که نظرمان را جلب میکند قرار گرفتن نام «جیم کری» با عبارت «قتل» بر سر یک تقاطع است. اگرچه همین موضوع ما را یاد فیلم بسیار ضعیف «شمارهی ۲۳» که در آن کری سراغ کاراگاهبازی رفته بود، میاندازد. اما «جرایم حقیقی» چیزهایی دارد که نشان میدهد شاید آن فاجعه تکرار نشود.
اول از همه فیلم براساس مقالهای از نیویورکر است. نویسندهی فیلم «آخرین پادشاه اسکاتلند» آن را اقتباس کرده و روزگاری قرار بود «جرایم حقیقی» بهدست رومن پولانسکی ساخته شود. آلکساندروس آوراناس یکی از کارگردانان مهم موج نوی یونان است که با فیلم «خانم خشونت»اش شروع بزرگی داشت. جیم کری اگرچه انتخاب عجیبی به نظر میرسد، اما این فیلم میتواند تبدیل به بازگشت پرقدرت او شود؛ مثل همان اتفاقی که برای متیو مککانهی افتاد.
۹۴-زولندر ۲ (بن ستیلر)
در سراسر دنیا سلبریتیها درحال کشته شدن هستند. در این هنگام است که دِرک زولندر بازنشستگی را فراموش میکند و با دوست قدیمیاش، هنسل همراه میشود تا این پرونده را حل کند.
قسمت اول «زولندر» که فقط چند روز بعد از حادثهی ۱۱ سپتامبر اکران شد، موفقیت مالی عجیبی کسب نکرد. اما منتقدان آن را کمدی هجوآمیز جذابی بر صنعت مُد و فشن خواندند که میتواند خندههای عمیقی از بینندگان بگیرد. همین باعث شد تا فیلم به یکی از پربینندهترین آثار شبکهی نمایش خانگی و شبکههای کابلی تبدیل شود. اکنون بعد از ۱۴ سال، سروکلهی دنبالهی آن پیدا شده است.
طبق معمول هیچکدام از اینها باعث نمیشود تا «زولندر۲» بتواند جذابیت قسمت اول را تکرار کند. اما به نظر میرسد بن ستیلر با جذب اوون ویلسون، کریستین تیلور و ویل فرل قصد دارد مواد اصلی را به این قسمت بازگرداند و یک آش شلهقلمکار از ترکیب آنها با پنلوپه کروز، بک بنت، کیم کارداشیان (!) و کین وستِ خواننده و البته بندیکت کامبربچ تحویلمان دهد.
۹۳-تجاوز علیه ما (آدام اسمیت)
مایکل فاسبندر در چند سال اخیر به سرعت درحال پیشرفت است و به خاطر این است که او پروژههایش را با دقت و علاقهی شخصیاش انتخاب میکند. اگرچه فاسبندر این روزها در فیلمهای پرخرج و جریاناصلی حضور پررنگی دارد، اما او همیشه سعی کرده تا هنرش را در اختیار داستانهای مستقل و بینالمللی هم قرار دهد. بنابراین بعد از «فرانک» و «غرب آهسته»، ما او را در «تجاوز علیه ما» خواهیم دید.
فیلم داستان سه نسل از یک خانوادهی ایرلندی سرکش است. فاسبندر در نقش چاد کالتر، قانونشکنی است که میخواهد خلافکاری را کنار بگذارد. اما وقتی پای قانون به خانه باز میشود، اعضای خانواده با هم درگیر میشوند.
از دیگر ویژگیهای فیلم باید به موسیقی متن ارژینالش اشاره کرد که توسط گروه The Chemical Brothers ساخته شده است. فیلم در مرحلهی پس از تولید به سر میبرد و به احتمال زیاد به زودی آن را خواهیم دید.
۹۲-همسرِ مسئول باغوحش (نیکی کارو)
این فیلم با حضور جسیکا چیستین در نقش کاراکتر عنوان، داستان واقعی آنتونینا و جان زبینسکی است که در جریان جنگ جهانی دوم و اشغال لهستان توسط نازیها مسئول باغوحش ورشو بودند و یهودیهای فراری را در قفس حیوانات مخفی میکردند.
انتخابهای جسیکا چیستین یکی از یکی قویتر بوده است. از بمبهای باکس آفیسی مثل «مریخی» و «بینستارهای» گرفته تا فیلمهای جمعوجورتری مثل «کریمسون پیک» و «خشونتبارترین سال». اما الان نزدیک به چهار سال از زمانی که چیستین نامزد اسکار شد میگذرد.
او امسال دو فیلم برای نمایش دارد. اولی اسپینآفی فانتزی از داستان سفیدبرفی و دیگری «همسر مسئول باغوحش» است که احتمال درخششاش در دومی طبیعتا بیشتر است. فیلم اقتباس نیکی کارو از روی کتابی واقعی نوشتهی دیان اَکرمن است و ظاهرا تمام ویژگیهای اولیهی لازم برای بردن دل منتقدان و داوران مراسمهای مختلف را دارد.
۹۱-موآنا (ران کلمنتس و جان ماسکر)
دختر جوانی که مهارتهای بالایی در مسیریابی و سفر دارد قصد دارد جزیرهی اسرارآمیزی را پیدا کرده و خانوادهاش را با کمک یک نیمهخدا نجات دهد. این خلاصهی داستان انیمیشن جدید دیزنی است که قرار است پرنسس متفاوت و تازهای را به کلکسیون پرنسسهای این کمپانی اضافه کند و دیزنی بدجوری روی آن حساب باز کرده است. چون آنها بعد از انفجار دیوانهوار موفقیتِ «یخزده» در گیشههای سرتاسر دنیا، میدانند سرمایهگذاری دوباره روی این چنین داستانها میتواند چه سودی برایشان داشته باشد.
دیزنی دو انیمیشن برای ۲۰۱۶ دارد که اولی، «زوتوپیا» جالب و بامزه به نظر میرسد، اما تمام نگاهها به سمت ماجراجویی موآنا جمع شده است؛ فیلمی که در سرزمینهای جنوب اقیانوسیه جریان دارد و روایتگر اسطورههای مجموعه جزایرِ پُلینزی است.
کلمنتس و ماسکر به عنوان کارگردانان فیلم، کسانی هستند که به خاطر ساختن کلاسیکهایی مثل «پری دریایی کوچولو» و «علاءالدین» نقش بزرگی در موفقیت دیزنی در دهههای ۸۰ و ۹۰ بازی کردند. این درحالی است که «موآنا» اولین انیمیشن کاملا کامپیوتری آنها محسوب میشود. تازه، به نظر میرسد «موآنا» برای کسانی مثل من که «یخزده» را زیاد دوست نداشتند، فیلمی باشد که ارزش انتظار کشیدن را دارد.
۹۰-سالی (کلینت ایستوود)
کلینت ایستوود تاکنون پروژههای که برای کارگردانی انتخاب کرده همگام با انتظارات طرفدارانش بوده است. «سالی» اما انتخاب غیرمعمولی برای این کارگردان محسوب میشود.
«تکتیرانداز امریکایی»، آخرین فیلم او اگرچه از لحاظ فروش به بهترین فیلمش تبدیل شد، اما یکی از ضعیفترین کارهای او را ثبت کرد. «سالی» داستان واقعی خلبانی امریکایی به اسم چسلی سالنبرگر است که موفق شد یک هواپیمای درحال سقوطِ پُر از مسافر را روی رودخانهی هادسونِ منهتن بنشاند و تبدیل به قهرمان ملی شود.
از آنجایی که رابرت زمهکیس با «پرواز» پکیچ کامل و بینقصی از قهرمانبازیهای خلبانی و عواقب پشت سرش ارائه کرده، باید دید ایستوود با این متریال چه کار میکند. شاید همکاری تام هنکس و ایستوود برای اولینبار، مهمترین عنصر این درام باشد.
۸۹-زاما (لوکرشیا مارتل)
آثار قبلی این کارگردان زنِ آرژانتینی مثل «دختر مقدس» و «زن بیسر»، او را به عنوان فیلمساز مهمی که استعداد و چشمانداز خاصی در مسائل سیاسی دارد، ثابت کردند و ظاهرا فیلم جدید او قدم بلندِ رو به جلوی برای او حساب میشود. اگرچه از زمان اکران «زن بیسر» در سال ۲۰۰۸ از او فیلمی ندیده بودیم، اما خوشبختانه او قرار است بعد از هشت سال در قالب «زاما» برگردد.
فیلم دربارهی زندگی توام با تنهایی یک مامور دولتی طمعکار و بدگمانِ اسپانیایی حاضر در پاراگوئه در دههی ۱۷۹۰ به اسم دون دیگو زاما است. فیلم اقتباسی از کتابی نوشتهی آنتونیو دی بندتو است و به نظر میرسد مارتل به همراه پدرو آمودوار به عنوان یکی از تهیهکنندگان قرار است بزرگترین فیلمش چه در چشمانداز و چه در اندازه را بسازد.
خود مارتل دربارهی فیلم میگوید: « “زاما” با شوخطبعیاش ما را به مردی از گذشته نزدیکتر میکند. در زمانی که امریکا کاملا ناشناخته بود. کسی که بهطرز عجیبی در زندگیاش همان درگیریهایی را دارد که ما در دنیای مدرن با آنها دست به گریبانیم».
۸۸-ملکهی کتوی (میرا نیِـر)
لوپیتا نیونگو، بازیگر محوری «ملکهی کتوی» بعد از اینکه با بازی در «۱۲ سال بردگی» کشف شد، به سرعت سوار قطار بلاکباسترها شد و سر از «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» درآورد. اما برای کسانی که دوست دارند نقش مهمتری از او ببینند، «ملکهی کتوی» اینجا است. فیلم داستان واقعی دختر اوگاندایی جوانی به اسم پیونا موتسی است.
او با اینکه از مدرسه اخراج شده، به شطرنج ادامه میدهد و قهرمان میشود. ظاهرا دیزنی تمرکز زیادی روی تنوعبخشی به فیلمهایش در سالهای پیشرو کرده است. چون علاوهبر انیمیشن «موآنا»، دوتا از بازیگران «نیرو برمیخیزد» سیاهپوست بودند و پلنگسیاه هم که به زودی به جمع ابرقهرمانان مارول خواهد پیوست.
خلاصه، «ملکهی کتوی» که با همکاری شبکهی ورزشی ESPN تهیه شده، به نظر میرسد قرار است یکی از آن داستانهای زندگینامهای/ورزشی معمول باشد. اما از سویی دیگر، فیلمهایی هم هستند که فراتر از کلیشههای ژانر میروند و امیدواریم «ملکهی کتوی» جزو آنها باشد و البته با وجود لوپیتا نیونگو و دیوید اولیوو، فیلم از نظر بازیگران عالی بارش را بسته است!
۸۷-آواز بخوان (گرت جنینگز)
گرت جنینگز را بیشتر با موزیک ویدیوهایی که اواخر دههی ۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ ساخته میشناسند، اما دو فیلمی (The Hitchhiker’s Guide To The Galaxy و دنبالهاش) که کارگردانی کرده اگرچه مشکلدار اما خبر از آیندهی بزرگی برای او میدادند.
با اینکه هشت سال تا بازگشت او با فیلم سومش طول کشید، اما او قرار است با بزرگترین کارش که انیمیشنی از استودیوی ایلومینیشن است، بازگردد؛ کسانی که بعد از موفقیت غیرمنتظرهی میلیاردی «مینیونها» روی ابرها سیر میکنند.
داستان دربارهی یک خرس کوآلا است که برای نجات سالن تئاتر درحال ورشکستیاش، یک مسابقهی آوازخوانی برپا میکند و از یک گوسفند سیاه که دوستش نیز است، دعوت به همکاری میکند.
شاید سوژهی فیلم چندان دستاول به نظر نرسد، اما جنینگز در پرورش ایدهها استعداد دارد و در این کار با گروه بازیگران خوشرنگولعابی مثل متیو مککانهی، اسکارت جوهانسون، ریس ویترسپون، توری کِلی و تارون اجرتون همراه شده است تا کاری کند حواسمان به زمان اکران فیلم در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۶ باشد.
Whiskey Tango Foxtrot–۸۶ (گلن فیکارا و جان ریکوآ)
کیم بارکر ژورنالیستی است که برای پوشش اخبار جنگ به افغانستان فرستاده میشود و او آنجا از دوستی به عشق میرسد. اگرچه «نیرو برمیخیزد» تمام باکس آفیس و فیلمهای دیگر را تحت شعاع خودش قرار داده بود، اما «خواهران» یکی از کمدیهای کوچکِ تعطیلات کریسمس امسال بود که بالاخره ثابت کرد تینا فِی میتواند در حد یک ستاره بدرخشد.
او حالا این شانس را دارد تا در این فیلم که از روی کتاب خاطرات واقعی کیم بارکر اقتباس شده، خودی نشان دهد. فیلم ماه مارچ روی پرده میرود و تریلرش هم خبر از فیلم سرگرمکنندهای میدهد و هیجانزدهایم تا ببینیم نتیجهی همبازیشدن تینا فی با مارتین فریمن و مارگات رابی چگونه خواهد بود.
۸۵-دیوار بزرگ (ژانگ ییمو)
«دیوار بزرگ» مدتهاست که فیلمدوستان را کنجکاو کرده است. اما به نظر میرسد بالاخره اولین فیلم انگلیسیزبانِ ژانگ ییمو ۲۳ نوامبر امسال عرضه خواهد شد. اگر دنبالهروی اخبار باکس آفیس باشید، حتما خبر دارید که این چند سال تمرکز خاصی روی بازار چین شده است و با «دیوار بزرگ» این مسئله به اوج خودش میرسد. چرا؟ چون فیلم در چین و توسط یک کارگردان چینی فیلمبرداری شده، اما یک ستارهی امریکایی به اسم مت دیمون در نقش اصلی آن بازی میکند.
فیلم از سال ۲۰۱۲ در برزخ تولید به سر میبرد و بالاخره با تغییر بازیگران و کارگردان به سروشکل هیجانانگیزی برگشت. داستان دربارهی دو سرباز بریتانیایی است که به چین قرن پانزدهم سفر میکنند و متوجه میشوند دیوار عظیمی برای جلوگیری از حملهی نیروهای فراطبیعی درحال ساخته شدن است.
آیا وایت واکرها هم به چین هجوم آوردهاند؟ خدا میداند! در کنار دیمون، میتوان به ویلیام دفو و پدرو پاسکال هم به عنوان دیگر بازیگران سرشناس فیلم اشاره کرد. «دیوار بزرگ» این فرصت را دارد تا تبدیل به یکی از بلاکباسترهای خاموش ۲۰۱۶ شود.
۸۴-هنرمند بدن (بنوآ ژکو)
فیلم اقتباسی از رمانِ دان دیلیلو است که از آن به عنوان یک داستان نیمهارواحی یاد میشود. لورن هارتک، هنرمند پرفورمنسی است که بعد از مرگ شوهرش وارد حالت غمزده و انزوای شدیدی میشود.
از رمان «هنرمند بدن» به عنوان داستانی با متنهای پیچیدهی توصیفی و لحن تقریبا کمیک و بیاحساس دیالوگهایش یاد میشود و همین کتاب را به سختی به منبع خوبی برای اقتباس سینمایی تبدیل کرده است. اگرچه اقتباس از روی کارهای دان دیلیلو تنها دلیل کافی برای هیجانزده شدن برای این فیلم است.
اما بنوآ جکوئت فیلمساز بگیر/نگیرداری است و اطمینان زیادی به او نداریم، از سویی دیگر، دو فیلم آخرش «خداحافظ، ملکهی من» و «خاطرات یک خدمتکار» کارهای تاریخی بودند و با حالوهوای «هنرمند بدن» همخوانی دارند. فعلا همهچیز به جکوئت و این موضوع بستگی دارد که آیا او میتواند حالت سورئال و روانشناختی فیلم را در بیاورد یا نه.
۸۳-هیولای پول (جودی فاستر)
«هیولای پول» نام برنامهی تلویزیونی اقتصادی محبوبی است که مجریاش، لی گیتس، در خرید و فروش در بازار بورس به مردم پیشنهاد میدهد و کمک میکند.
اما وقتی کایل بادول به خاطر پیشنهاد بد لی تمام پولهایش را از دست میدهد، به محل ضبط برنامه وارد میشود و لی را گروگان میگیرد. این کارگردان به همراه کسانی مثل جورج کلونی، جولیا رابرتز و جک اُکانل فریاد میزند که همهچیز برای یک فیلم فوقالعاده آماده است.
بعد از نقش عجیبِ جورج کلونی در «درود بر سراز!» برادران کوئن، نقش جدیتر و نامحسوستر او در این فیلم پتانسیل بالایی در پدیدار شدن در میان نامزدهای فصل جوایز دارد و جک اُکانل هم این فرصت را دارد تا بعد از فیلم نهچندان عمیقِ «شکستناپذیر» (Unbroken)، خودش را ثابت کند و همین که سونی زمان اکران آن را از آپریل به می منتقل کرده، نشان میدهد آنها به فیلم ایمان دارند.
۸۲-موسس (جان لی هنکاک)
فیلم داستان موسس رستورانهای مکدونالدز، رِی کراک است. واقعا مایکل کیتون در نقش اصلی این فیلم لیاقت تمام شخصیتهای بزرگی که سراغش میآیند را دارد. بعد از بازیهای درخشانش در «بردمن» و «اسپاتلایت»، کیتون این فرصت را دارد تا با «موسس» بالاخره در سال ۲۰۱۶ موفق شود به مجسمهی طلایی برسد.
چون هم با داستانی زندگینامهای که به مزاق داوران آکادمی خوش میآید طرف هستیم و هم او با بازیگران خیلی خوبی مثل لورا دِرن، نیک آفرمن، جان کارول لینچ و پاتریک ویلسون همراه شده و هنکاک هم در مقام کارگردان قبلا با فیلم «نقطهی کور»، ساندرا بولاک را به اسکار رسانده بود.
همچنین از قرار معلوم با داستان زندگینامهای تاریکی در حالوهوای «شبکهی اجتماعی» طرف هستیم. باید دید آیا هنکاک میتواند در حد پتانسیلهای این داستان ظاهر شود یا نه.
۸۱-دیپواتر هورایزن (پیتر بِرگ)
در ۲۰ آپریل ۲۰۱۰ انفجاری در سکوی نفتی دیپواتر هورایزن سبب نشتِ نفت در خلیج مکزیک شد و این فاجعهی زیستمحیطی که باعث کشته شدن ۱۱ نفر هم شد، برای ۸۷ روز ادامه داشت. فیلم داستان تلاش بقای کسانی است که بر روی دیپواتر هورایزن کار میکردند و جلوی یکی از بزرگترین فاجعههای تاریخ بشر را گرفتند.
پیتر برگ هم اکشنهای خوشساختی مثل «تنها بازمانده» در کارنامهاش دارد و هم فاجعههایی مثل «کشتی جنگی». جدیدترین فیلمش نیز با وجود انرژی بالا و تعداد بالای صحنههای انفجاریاش، راست کار خود اوست.
اما فقط در صورتی که او بتواند یک اکشن درستوحسابی تحویلمان بدهد. یکی از نویسندگان «دیپواتر هورایزن» کارگردان «همهچیز از دست رفته»، جی.سی. چاندور (کسی که قبلا قصد کارگردانی فیلم را داشت) است. اما به نظر نمیرسد باید انتظار داستان پختهای را بکشیم، چون «دیپواتر» از اول به عنوان یک فیلم فاجعهای بازاریابی شده. فیلم در ۳۰ سپتامبر امسال اکران میشود.
**************************************
American Pastoral –۸۰ (ایوان مکگرگور)
براساس رمان فیلیپ راث، فیلم روایتگر داستان سیمور لِووو، تاجر موفق و ستارهی سابق تیم ورزش دبیرستانش است که مرد سختکوشی اهل خانه و خانواده است و کارخانهی دستکشسازی پدرش هم به تازگی به او به ارث رسیده است.
اما یک روز در سال ۱۹۶۸ خوششانسی امریکایی سیمور او را بیخبر رها میکند. از این کتاب که برندهی جایزهی پولیتزر هم است به عنوان یکی از داستانهای خیالی بزرگ امریکایی یاد میشود. فیلم اما بیش از یک دهه است که از این دست به آن دست میشود. تا اینکه بالاخره خبر رسید ایوان مکگرگور علاوهبر بازی در نقش اصلی، اولین فیلمش را هم کارگردانی خواهد کرد.
در اینجا با داستان حماسی اما حساسی طرف هستیم که به دست کسی سپرده شده که قبلا تواناییهایش را در پشت دوربین ثابت نکرده است. بنابراین با یک قمارِ بزرگ روبهرویم. اما خب، ممکن است شانس با ما یار باشد. پس، بیایید فقط نگران این باشیم که آیا مکگرگور میتواند لهجهی امریکاییاش را به خوبی دربیاورد یا نه؟!
۷۹- بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت (زک اسنایدر)
Batman V. Superman: Dawn Of Justice
«بتمن علیه سوپرمن» که میخواهد دنیای اشتراکی و متصلِ دیسی را راهاندازی کند، هم نفسگیر به نظر میرسد و هم نگرانکننده. اولین تریلر فیلم خیلی از کسانی که دل خوشی از فیلمهای مارول نداشتند (یا داشتند!) را با خود همراه کرد، اما تریلر دوم که پرده از ضدقهرمان اصلی داستان برمیداشت و خبر از جلوههای کامپیوتری وسیع فیلم میداد، کمی از آتش انتظار کاست.
اما خب، هر اتفاقی هم بیافتد، چیزی نمیتواند جلوی هایپ دیوانهوار رویارویی مشتها و ایدئولوژیهای دوتا از بزرگترین و پرطرفدارترین ابرقهرمانان دنیای کمیکبوکها را بگیرد.
حتی اگر بدانیم دعوای آنها قبل از به پایان رسیدن فیلم، به آشتی و همکاری میانجامد. «بتمن علیه سوپرمن» در زمانی که اقتباسهای کمیکبوکی به تکرار افتادهاند، این پتانسیل را دارد تا به فیلم کمی متفاوتتری تبدیل شود.
۷۸- ایکسمن: آپوکالیپس (برایان سینگر)
X-Men: Apocalypse
فیلمهای «ایکسمن» یکی از معدود مجموعههای موفق کمیکبوکی چند سال اخیر بوده است که با هر قسمت پیشرفت کرده است.
مخصوصا با وجود برایان سینگر در مقام کارگردان و بازیگرانِ بینظیری که در این قسمت اسکار آیزاک در صدرشان قرار گرفته، «آپوکالیس» هیچ بهانهای برای پشت سر گذاشتن قسمت قبلی ندارد. «روزهای گذشتهی آینده»، یکی از بهترین و جذابترین فیلمهای ابرقهرمانی سینما است که باری دیگر هیجان و اهمیت فروخفتهی فیلمهای «ایکسمن» را به اوج رساند.
در این قسمت، جهشیافتهی پرقدرت و نامیرایی به اسم آپوکالیپس از خواب بیدار میشود و از دیدن دنیای مُدرن سال ۱۹۸۳ قاطی میکند! و فقط افراد ایکس هستند که میتوانند جلوی کسی ایستادگی کنند که اسمش یادآور پایان دنیاست.
۷۷-بلجیکا (فلیکس ون)
Belgica
این درام بلژیکی دربارهی دو برادر است که مدیریت کلابی به اسم «بلجیکا» را برعهده دارند و فیلم روایتگر داستان صعود آنها، درگیریشان با پولهای هنگفتی که درمیآورند و درنهایت سقوطشان است. «بلجیکا» فقط از سر صدقهسری فیلم قبلی فلیکس ون، «فروپاشی حلقهی شکسته» (The Broken Circle Breakdown) در فهرست موردانتظارترینهای سینماروها قرار دارد.
فیلم تاثیرگذاری که جایزهی پانورامای جشنوارهی برلین، بهترین فیلمنامهی جشنوارهی تریبیکا و جایزهی بهترین فیلم خارجیزبان اسکار ۲۰۱۴ را برنده شد؛ آن فیلم در رابطه با رابطهی عاشقانهی یک دارندهی مغازهی خالکوبی و یک نوازندهی گروه موسیقی بود و منتقدان آن را در آن واحد تجربهای دردناک و لذتبخش خواندند و حس واقعگرایانه و عمیق فیلم را ستایش کردند.
اگر ون بتواند تمام اینها را به فیلم جدیدش هم منتقل کند، مطمئنا شاهد یکی از بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۶ خواهیم بود.
۷۶-هفت دلاور (آنتوان فوکوآ)
The Magnificent Seven
«هفت دلاور» بازسازی فیلمی وسترن/جنایی به همین نام است که در سال ۱۹۶۰ ساخته شده بود که آن فیلم هم بازسازی «هفت سامورایی» آکیرا کوروساواست. داستان دربارهی یک زن بیوهی جوان است که هفت تیرانداز را برای گرفتن انتقام شوهرِ به قتل رسیدهاش، استخدام میکند تا مسبب این کار و باندش را از بین ببرند.
اگرچه آنتوان فوکوآ اسمی نیست که با تجربههای اریجینال گره نخورده باشد، اما او ثابت کرده ژانر اکشن و هیجانانگیزسازی خطهای داستانی ساده را میداند و بلد است چگونه از بازیگرانش، بهترین بازیها را بیرون بکشد (جیک جیلنهال بهترین ویژگی «چپدست» بود و دنزل واشنگتون برای «روز تمرین» برندهی اسکار شد).
حالا او در «هفت دلاور» با کسانی مثل دنزل واشنگتون، ایتن هاوک، کریس پرات و تعدادی بازیگر ناشناخته همراه شده که نوید یک اکشنِ دیدنی را از او میدهد.
۷۵-کشف (چارلی مکدانول)
The Discovery
آیا «کشف» تبدیل به یکی از بهترین رومانسهای ۲۰۱۶ میشود؟ یک سال از وقتی که بهطور علمی وجود زندگی بعد از مرگ ثابت شده میگذرد و داستان عاشقانهی «کشف» در چنین فضایی رخ میدهد.
با وجود یک سوژهی درگیرکننده و هوشمندانه و بازیگران داغی مثل رونی مارا و نیکولاس هالت، «کشف» بدون اینکه بدانیم توسط مکدانول ساخته میشود، توجهمان را جلب میکرد. اما حالا که میدانیم سازندهی فیلم «کسی که دوستش دارم»، پشت دوربین فیلم قرار دارد، همهچیز جالبتر میشود.
«کسی که دوستش دارم» نیز داستان عاشقانهی بسیار اریجینالی با مقدار کمی عناصر فانتزی بود و اینبار هم به نظر میرسد با برداشت تاملبرانگیزی از آشنایی تکراری یک دختر و پسر طرف هستیم: وقتی میدانیم ما قرار است بعد از مرگ به زندگی ادامه دهیم، این موضوع چقدر روی رابطهمان تاثیر میگذارد؟
۷۴-همخانه (توماس وینتربرگ)
The Commune
در دانمارک دههی ۱۹۷۰، خانوادهای به خانهای بزرگ و جادار نقل مکان میکنند. آنها برای پُر کردن خانه و تنها نبودن، همخانههای مختلفی را جذب میکنند. اگرچه زندگی گروهی لذتها و آزادیهای خودش را دارد، اما بدون فشار و استرسهای غیرمنتظره هم نیست.
آخرین فیلم وینتربرگ، «به دور از اجتماع خشمگین» که اولین فیلم انگلیسیزبان این کارگردان دانمارکی بود، چندان مخاطب پیدا نکرد. شاید به خاطر اینکه او از حوزهی کاریای که استاد آن است، فاصله گرفته بود. اما او حالا به کشورش بازگشته تا فیلمنامهی توبیاس لیندهولم که از همکاران همیشگیاش است را جلوی دوربین ببرد.
وینتربرگ قبلا در فیلم خیرهکنندهی «شکار» نشان داده بود که چه نگاه عمیقی به چرخدندههای یک جامعه دارد و از روی تریلر این یکی هم به نظر میرسد باید شاهد فورانهای احساسی فلجکنندهی «شکار» باشیم.
۷۳-نِــرودا (پابلو لارین)
Neruda
داستان دربارهی کاراگاهی در شیلی دههی ۱۹۴۰ است که باید پابلو نرودا، شاعر برندهی جایزهی نوبل که به خاطر وابستگیهای کمونیستیاش پنهان شده را پیدا کند. این تنها فیلمی نیست که از پابلو لارین در سال ۲۰۱۶ اکران میشود.
علاوهبر اکران اولیهی این فیلم و «جکی» (Jackie)، بالاخره نوبت اکران امریکایی «باشگاه» (The Club) نیز رسیده است و با این تفاسیر امسال قرار است سال بینظیری برای طرفداران پابلو لارین باشد. این درحالی است که لارین در این فیلم نیز با بازیگران قدیمیاش از جمله آلفردو کاسترو، بازیگرِ سهگانهی «پینوشه» و «باشگاه» همراه شده است.
۷۲-جنگ با همه (جان مایکل مکدونا)
War on Everyone
این کمدی دربارهی دو پلیس بهشدت فاسد مکزیکی است که وقتی یک خلافکار خطرناک را تهدید میکنند دچار دردسر بزرگی میشوند. وقتی کارگردانی در یک حالوهوا و استایل کاری بهخصوص خودش را ثابت میکند، به سختی میتوان از تماشای حضور آنها در دنیاهای دیگر دلنگران نشد.
دو فیلم قبلی مکدونا، کمدی خندهدارِ «نگهبان» و درام هوشمندانه و دیدنی «کالواری» هر دو در مناطق روستایی ایرلند اتفاق میافتادند.
اما در «جنگ با همه» که یک کمدی پلیسی در بیابانهای نیومکزیکو است، او از منطقهی آرامشاش خارج شده است. اما با وجود بازیگرانی مثل مایکل پنیا که سال پیش «انتمن» را از بقیه دزدیده بود، ما ایمان داریم که او میتواند از پس این کار برآید.
۷۱- سلاحها و رفقا (تاد فیلیپس)
Arms and the Dudes
در این فیلم کمدی/جنایی دو دلال اسلحهی دولت امریکا قراردادی ۳۰۰ میلیون دلاری را با همپیمانان امریکا در افغانستان ردیف میکنند. اما خیلی زود در مناطق خطرناک جنگی گرفتار میشوند.
تاد فیلیپس از سال ۲۰۰۹ به جز یک کمدی رفاقتی متوسط به نام «زمان تسویه»، در دنیای فیلمهای «خماری» زندگی میکند. بنابراین، این حقیقت که او قرار است در «سلاحها و رفقا» از حالوهوای کمدی همیشگیاش بیرون بیاید، هیجانانگیز است.
بهعلاوه، او با حضور جونا هیل و مایلز تلر، دوتا از داغترین کمدینهای هالیوود را هم در زرادخانهاش دارد و سوژهی فیلم هم میتواند دارای اشارههایی به اتفاقات سیاسی دنیای خودمان داشته باشد. بیایید امیدوار باشیم «سلاحها و رفقا» تبدیل به «هیت» جدید این کارگردان شود.
۷۰- جان ویک ۲ (چاد استالسکی) و ۶۹-سردترین شهر (دیوید لیچ)
John Wick 2 and The Coldest City
«جان ویک» یکی از فیلمهایی بود که خیلیها از جمله خودِ من را در سال ۲۰۱۴ غافلگیر کرد. کیانو ریوز در قالب یک آدمکش سابق خوفناک به خاطر کشته شدن یک سگ لعنتی سلاح به دست میگیرد و پایههای یک مافیای عظیم را نابود میکند. فیلم اول دیوید لیچ و چاد استالسکی تبدیل به یکی از بهترین اکشنهای حقیقی قرن بیست و یکم شد.
حالا خیلی خوشحالکننده است که شاهد بازگشت جان ویک و تبدیل ماجراهایش به یک فرنچایز هستیم. از نویسنده و کارگردان و بازیگر اصلی، همه برای این دنباله بازگشتهاند و چه کسی است که در میان انفجارهای کامپیوتری هالیوود، برای یک اکشنِ خونین و واقعگرایانه لحظهشماری نکند؟
اما خوشبختانه همهچیز به «جان ویک» خلاصه نمیشود. دیوید لیچ هم قرار است فیلم خودش را کارگردانی کند. «سردترین شهر» در جریان دوران جنگ سرد و در برلین جریان دارد و دنبالکنندهی مامور زنی (شارلیز ترون) است که برای بررسی قتل یک مامورِ MI6 و جاسوسان دوجانبهای که با او کار میکردند، به آنجا فرستاده شده است.
فیلم که توسط کرت جانستند («۳۰۰») نوشته شده، براساس رُمان گرافیکیای به همین نام است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده بود. اگرچه اطلاعات چندانی در دست نیست، اما ترکیب شارلیز ترون، دیوید لیچ و جنگ سرد برای هیجانزده شدن زیاد هم است و باید دید این کارگردان به تنهایی به چیزی دست خواهد یافت!
۶۸- کریستین (آنتونیو کمپوس)
Christine
داستان واقعی کریستین چاباک، گویندهی اخبار فلوریدا که روی آنتن زندهی تلویزیون خودکشی کرد. دار و دستهی کمپانی فیلمسازی «بوردرلاین فیلمز» که شامل شان دورکین (کارگردان «مارتا مارسی می مارلین»)، جاش ماند (کارگردان «جیمز وایت») و کمپوس کارگردان همین فیلم میشوند، همه از کسانی هستند که فیلمهای یکدیگر را تهیه میکنند و این یکی از جالبترین و مهمترین اتفاقاتی است که در حوزهی فیلمهای مستقل امریکایی رخ داده است؛ فیلمهایی که تمامیشان تاثیر بهیادماندنی و محکمی از خود به جا میگذارند.
آخرین محصول بوردرلاین فیلمز، «کریستین» پتانسیل لازم برای پیوستن به دیگر ساختههای تاملبرانگیز آنها را دارد. «کریستین» اما با حضور ربکا هال (در نقش اصلی) و مایکل سیهال (در نقش همکار و معشوقهاش) از سریال «دکستر»، تاکنون لقب بزرگترین گروه بازیگران کمپوس را هم ثبت میکند.
۶۷- کاپیتان امریکا: جنگ داخلی (جو و آنتونی روسو)
Captain America: Civil War
از «جنگ داخلی» به عنوان یک «اونجرز» دیگر یاد میشود. شاید عنوان اصلی فیلم به یک ابرقهرمان دنیای سینمایی مارول اشاره میکند، اما زیرعنوان فیلم خبر از جنگی میدهد که اکثر کاراکترهای اصلی و فرعی و قدیمی و تازهوارد مارول را درگیر خودش میکند.
بعد از اینکه «دوران اولتران» موفق نشد طرفداران را راضی کند و بعد از اینکه «کاپیتان امریکا: سرباز زمستان» تبدیل به یکی از بهترین آثار مارول شد، حالا طرفداران منتظرند تا برادران روسو استانداردهای مارول را یک پله بالاتر ببرند.
این درحالی است که مارول با این فیلم باید هرچه در چنته دارد را رو کند. در زمانی که دیسی پیشقراولهایش را راهی سینما میکند و «جنگ ستارگان» آتشبازی راه انداخته، «جنگ داخلی» باید از جبههی مارول دفاع کند. با توجه به تریلر اول فیلم و اولین حضور پلنگسیاه و اسپایدرمن در دنیای مارول، به نظر میرسد آنها حواسشان جمعِ جمع است.
۶۶- استار ترک: ماورا (جاستین لین)
Star Trek Beyond
خدمهی فضاپیمای یو.اس.اس اینترپرایز در یکی دیگر از گشتوگذارهایشان در فضای بیکران، در سیارهی دورافتادهای گرفتار میشوند و توسط دشمن ترسناک جدیدی مورد حمله قرار میگیرند.
درحالی که جی.جی آبرامز بارش را به سوی فرنچایز دیگری که آن هم با «استار» شروع میشود، بسته است، کرک، اسپاک و بقیه کاپیتان جدیدی برای هدایت دارند و آن کسی نیست جز کارگردان دو قسمت از بهترینهای مجموعهی «سریع و خشمگین». این درحالی است که سایمون پگ علاوهبر بازی، در نوشتن فیلمنامه هم دست دارد.
دو قسمت قبلی «استار ترک» حالت مُدرنتری به خود گرفته بود، اما سازندگان نوید بازگشت مجموعه به حالوهوای سری اصلی و سیارههای ناشناخته را دادهاند و تریلرها هم بر این وعدهوعیدها صحه گذاشتهاند. آیا «استار ترک» با این قسمت میتواند شانه به شانهی رقیب قویترش قرار بگیرد؟
۶۵- ایالت آزادِ جونز (گری راس)
Free State Of Jones
فیلم روایت واقعی گروهی به اسم «دار و دستهی نایت» (Knight Company) و رهبرشان، نیوتون نایت است. او که از درون یکی از نبردهای جنگ داخلی امریکا زنده بیرون میآید، به همراه کشاورزان و بردهها شورشی را علیه ایالات موتلفه امریکا راه میاندازد و در این بین با بردهی سیاهپوستی هم ازدواج میکند و جامعهای بیننژادی را به وجود میآورد که در دوران بعد از جنگ سابقه نداشته است.
گری راس بعد از روشن کردن موتور یک فرنچایز چند میلیارد دلاری با «بازیهای گرسنگی» در سال ۲۰۱۲، تمام این سالها به دنبال این بود تا برای این فیلم که از پروژههای مودعلاقهاش است، چراغسبز بگیرد.
این وسط، با حضور متیو مککانهی در نقش محوری قصه که مدتی است خبری از او نیست، باید دید راس میتواند احساسی متفاوت از این داستان نهچندان بدیع بیرون بکشد یا خیر.
۶۴- مردان کوچک (ایرا ساکس)
Little Men
پسر حساس و هنرمندی با بچهی برونگرایی در مراسم خاکسپاری پدربزرگش آشنا میشود. اگرچه آنها خیلی زود با هم جوش میخورند، اما دوستیشان توسط مشاجرهی والدینشان سر اجاره خانه مورد امتحان قرار میگیرد.
ایرا ساکس به مرور زمان به خاطر فیلمهای تند و تیز و ظریفش مخاطبهای رو به افزایشی به دست آورد؛ از موفقیت غیرمنتظرهی «چراغها را روشن بذار» گرفته تا «عشق عجیب است» که نام او را رسما سر زبانها انداخت. اکنون به نظر میرسد او دوباره میخواهد با فیلمی که به همان اندازه تکاندهنده و سرشار از احساس است، باز گردد.
۶۳- در جستجوی دوری (اندرو استنتون)
Finding Dory
شش ماه بعد از اینکه نمو پیدا شده، دوری چیزی دربارهی خانوادهی گمشدهاش به یاد میآورد و با دوستانش راهی جادههای دریا میشود تا آنها را پیدا کند.
دنبالهی انیمیشن «در جستجوی نمو» یکی از موردانتظارترین فیلمهای پیکسار است. چون اگرچه همیشه احتمال ساختش صددرصد مثبت بود و رد خور نداشت، اما خبری نمیشد. این روزها بعد از بزرگترین موفقیت پیکسار با «پشتورو» نزد منتقدان و در گیشه و «دایناسور خوب» که اولین شکست تجاریشان را ثبت کرد، «در جستجوی دوری» سیزده سال بعد از قسمت اول با وجود اندرو استاتون («وال-ای») در مقام کارگردان مهمترین پروژهی این روزهای پیکسار است و خوشحال میشویم اگر فیلم با تکرار فرمول لذتبخش قسمت اول و معرفی چندین کاراکتر جدید، به دنبالهای در حد و اندازهی «داستان اسباببازی۳» تبدیل شود تا «دانشگاه هیولاها» و «ماشینها ۲»!
۶۲- فیلم فوق محرمانه بدون نامِ لونلی آیلند (آکیوا شفر و جورما تاکون)
Top Secret Untitled Lonely Island Movie
«لونلی آیلند» یک گروه کمدی سه نفرهی متشکل از آیکوا شفر، جورما تاکنون و اندی سمبرگ است و آنها در این فیلم که طبق شایعات اسم نهاییاش Conner4Real خواهد بود، سراغ مسخره کردن مستندهای موزیکالی مثل «جاستین بیبر: هرگز نگو هرگز» و کتی پری رفتهاند.
داستان دربارهی رپری است که آخرین آلبومش با شکست روبهرو میشود و تصمیم میگیرد تا گروه موسیقی دوران جوانیاش را گرد هم بیاورد.
اندی سمبرگ اگرچه با سریال «بروکلین ناینناین» به موفقیت رسیده، اما فیلمهای لونلی آیلند به توفیقی نرسیدهاند. ولی گردهمایی آنها در این فیلم به تهیهکنندگی جاد اپاتو میتواند متفاوت باشد. فیلم بهترین زمان اکران تابستان را دارد و شاید به یکی از بامزهترین کمدیهای سال تبدیل شود.
۶۱- وعده (تری جورج)
The Promise
«وعده» داستان مثلث عشقی یک ژورنالیست امریکایی، یک زن فرانسوی و یک دانشجوی پزشکی در زمان آخرین روزهای امپراطوری عثمانی و واقعهی نسلکشی ارمنیها در سال ۱۹۱۵ است.
آدمهای کمی مثل اسکار آیزاک، در فاصلهی کوتاهی اینقدر رشد میکنند؛ از «درون لوین دیویس» و «خشونتبارترین سال» گرفته تا «اکس ماکینا» و سریال «قهرمان شو» و البته «جنگ ستارگان». به جز فیلم بلاکباستری بعدیاش، «ایکسمن: اپوکالیپس»، او یک رومانس تاریخی هم در قالب «وعده» دارد که سراغ بخشی از تاریخ میرود که فیلمهای خیلی زیادی به آن نپرداختهاند؛ نسلکشی بیش از یک و نیم میلیون ارمنی بهدست امپراطوری عثمانی. تری جورج با مثلث جذابِ اسکار ایزاک، کریستین بیل و شارلوت لبون، فرصت خوبی برای پُر کردن این جای خالی دارد.
*********************************************
Gold
۵۹-کومانچریا (دیوید مکنزی)
Comancheria
۵۸-هنرمند فاجعه (جیمز فرانکو)
The Disaster Artist
۵۷-جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها (دیوید یتس)
Fantastic Beasts And Where To Find Them
۵۶-پروژهی بدونعنوانِ جنگ جهانی دومِ رابرت زمهکیس (رابرت زمهکیس)
Untitled Robert Zemeckis World War 2 Project
۵۵-کوبو و دو تار (تراویس نایت)
Kubo And The Two Strings
۵۴-دختری در قطار (تِیت تیلور)
The Girl On The Train
۵۳-اژدهای پیت (دیوید لاوئری)
Pete’s Dragon
۵۲-اونــا (بندیکت اندروز)
Una
۵۱-HHHH (سدریک جیمِنز)
۵۰-کیانو (پیتر آتنسیو)
Keanu
۴۹-جوخهی انتحاری (دیوید آیر)
Suicide Squad
۴۸-مهمانی سوسیسی (گرگ تیرنان)
Sausage Party
۴۷-لاوینگ (جف نیکولاس)
Loving
۴۶-سهتا ۹ (جان هیلکات)
Triple 9
۴۵-نمک و آتش (ورنر هرتسوک)
Salt And Fire
۴۴-هیولایی صدا میزند (جی.اِی بایونا)
A Monster Calls
۴۳-اتفاقات آینده (میا هانسن-لووه)
Things to Come
۴۲-غولآسا (ناچو ویگالوندو)
Colossal
۴۱-پروژهی بدونعنوان هاوارد هیوز (وارن بیتی)
Untitled Howard Hughes Project
Billy Lynn’s Long Halftime Walk-۴۰ (انگ لی)
این درام/کمدی روایتگر اعضای بازماندهی یک جوخهی جنگی در عراق است که به عنوان قهرمانان ملی به کشور برمیگردند و دولت آنها را وارد یک تور تبلیغاتی در تگزاس میکند. در همین حین، ما تجربهها و خاطرات آنها در عراق را میبینیم.
انگ لی در طول این سالها تقریبا دستی در همهی ژانرها داشته و تمامیشان (به جز «هالک») به نتایج درخشانی ختم شده است و اینکه او قرار است با «بیلی لین» یک کمدی هجوآمیز جنگی هم به کارنامهاش اضافه کند، هیجانانگیز است.
او برای این کار بازیگران خیلی خوبی را هم دور هم جمع کرده تا به او در اقتباس از کتاب بسیار تحسینشدهی بیلی فانتین، کمک کنند. از مهمترین آنها باید به کریستین استوارت اشاره کرد که بعد از موفقیتش با «ابرهای سلیس ماریا» و بهعلاوهی بازی در فیلم دیگری از آن کارگردان، فرصتهای زیادی برای نمایش قابلیتهای واقعیاش دارد.
انگ لی اما بعد از برنده شدن جایزههای مختلف دستاورد تکنیکی برای «زندگی پای»، این فیلم را هم قرار است سهبعدی و با آهنگ ۱۲۰ فریم بر ثانیه فیلمبرداری کند و همین کافی است تا انتظار تجربهی تصویری جالبی را بکشیم.
۳۹-بیافجی یا غول بزرگ مهربان (استیون اسپلیبرگ)
The BFG
دختر کوچکی با غولی از دنیای مخفی این موجودات آشنا میشود که به خاطر امتناعش از خوردن بچهها، طرد شده است. بعد از کارگردانی یک کار جدی و بزرگسالانه با «پل جاسوسها»، اسپیلبرگ قصد دارد با «بیافجی» به قلمروی دیگرش برگردد.
فیلم برداشتی از روی کتابی نوشتهی رولد دال است که به عنوان یکی از بهترین کتابهای کودکانِ تاریخ شناخته میشود و خبر ساخته شدن فیلمی از روی آن آدم را خوشحال میکند که بالاخره میتواند شاهد یک فیلم فانتزی کودکانهی تاثیرگذار و حقیقی باشد.
چون بالاخره به جای یک بلاکباستر بیمغزِ پرانفجار، اسپیلبرگی پشت دوربین قرار دارد که معنای واقعی اینجور داستانها را میفهمد. بهعلاوه، فیلمنامه توسط ملیسا متیسون، نویسندهی «ای.تی» به نگارش درآمده (کسی که متاسفانه درست بعد از اتمام فیلمبرداری فوت شد).
این درحالی است که با تصورِ مارک رایلنس در نقش غولِ مهربان قصه که تواناییاش را در «پل جاسوسها» دیدهایم، باید خیالمان را هم در این زمینه راحت کنیم. ما که امیدواریم «بیافجی» به کلاسیک دیگری برای کودکان نسلهای آینده تبدیل شود.
۳۸-خریدار شخصی (الویه آسایاس)
Personal Shopper
در حال حاضر جزییات زیادی دربارهی داستان فیلم مشخص نیست، اما ظاهرا با یک داستان ارواحمحور طرف هستیم که در دنیای زیرزمینی مُد و فشن پاریس اتفاق میافتد. پارسال دو فیلم مهم دربارهی روانشناسی بازیگران و هنر داشتیم. اولی «بردمن» بود که بین منتقدان و مردم به یک اندازه صدا کرد و دومی «ابرهای سلیس ماریا» بود که بیشتر در محافل نقد و بررسی و جوایز سروصدا کرد.
یکی از ویژگیهای آن فیلم کریستین استوارت بود که طبق نظر بسیاری از سینمادوستان، بهترین بازیاش را ارائه کرد و حتی برای آن برندهی جایزهی سزار هم شد؛ استوارتی که در «خریدار شخصی» هم حضور خواهد داشت. فیلم که در دنیای فشن پاریس جریان دارد، به نظر مقصد خوبی برای آسایاس است تا علاوهبر خلق تجربهای اتمسفریک و مورمورکننده، یک نقش فوقالعادهی دیگر هم برای استوارت دست و پا کند.
۳۷-جکی (پابلو لارین)
Jackie
این درام زندگینامهای دنبالکنندهی جکی کندی، همسر جان اف. کندی در اولین روزهای پس از ترور سی و پنجمین رییسجمهور امریکاست. بعضیها گفتهاند که احتمالا خبری از آخرین فیلم لارین تا سال ۲۰۱۷ نخواهد بود.
اما راستش، با وجود دوتا از فیلمهای او که امسال روی پرده میروند و اینکه کار ساخت فیلم همین الان به پایان رسیده و جشنوارههای متعددی که در ماههای پیشرو داریم، برخی فکر میکنند که شاید او بتواند در ۱۲ ماه آینده کار را تمام کند. «جکی» اولین فیلم انگلیسیزبان و امریکایی لارین از روی فیلمنامهای نوشتهی نوآ اوپنهایم («دوندهی هزارتو») است که مدتها بود که در لیست سیاه هالیوود به سر میبرد.
فیلم گروه بازیگران فوقالعادهای به رهبری ناتالی پورتمن دارد که احتمالا در نقش جکی کندی ظاهر خواهد شد. هر اتفاقی ممکن است برای چنین فیلمهای تاریخی/زندگینامهای براساس اشخاص زیبا، معروف و تراژیک بیافتد و امیدواریم که این یکی تبدیل به نگاهی عمیق به زندگی یکی از مرموزترین اشخاص تاریخ امریکا شود.
۳۶-منچستر در کنار دریا (کنت لونرگان)
Manchester By The Sea
مردی به اسم لی چندلر بعد از مرگ ناگهانی برادر بزرگش به نگهدار قانونی پسرش تبدیل شده است. فیلمهای کمی به اندازهی «مارگارت» کنت لونرگان چنین پروسهی تولید شکنجهواری را تجربه کردهاند؛ فیلمی که بیش از پنج سال طول کشید تا از مرحلهی پسا-تولیدش خلاص شود و حتی وقتی عرضه شد، خیلی زود فراموش شد.
فیلم اگرچه بیعیب و نقص نبود، اما مطالعهی شخصیتی تکاندهنده و کمیابی بود که به مرور زمان به فهرست بهترین فیلمهای منتقدان راه پیدا کرد. خوشبختانه، حالا لونرگان در ساخت فیلم جدیدش با مسیر صافتری طرف است و به نظر میرسد این خلاصهی داستانی میتواند به یکی دیگر از درامهای پُرمغز و عمیقا انسانی او تبدیل شود که روابط خانوادگی و والدینِ جایگزین را بررسی میکند.
۳۵-چگونه در مهمانی با دخترها حرف بزنیم (جان کامرون میچل)
How to Talk to Girls At Parties
در لندن دههی ۱۹۷۰، پسر خجالتی و بدشانسی به اسم اِن در یک مهمانی به دختری علاقهمند میشود. اما به محض جمع کردن تمام شجاعتش برای باز کردن سر صحبت، خیلی زود متوجه میشود او و دوستانش بیگانههایی هستند که فرستاده شدهاند تا مقدمات یک مراسم بینسیارهای اسرارآمیز را آماده کنند.
بعد از دو فیلم بیپروا دربارهی جنسیت یعنی Hedwig و Shortbus، دیوید کامرون میچل با دور برگردانی که همراه با نیکول کیدمن با «لانهی خرگوش» زد، همه را شگفتزده کرد. حالا کیدمن قرار است در این کمدی علمی-تخیلی که براساس داستان کوتاهِ تحسینشدهای از نیل گیمن ساخته میشود، برگردد.
از قرار معلوم با یک کمدی رومانتیکِ عجیب با المانهای علمیتخیلیوار طرف هستیم که براساس خردهفرهنگ پانکها است و به همین دلیل باید انتظار ساندترکهای گوشخراشی را بکشیم. با وجود اِل فانینگ که در مسیر ستارهشدن قرار گرفته، روث ویلسون که همین الانش ترکانده است و کیدمن، نمیتوان منتظر این فیلم نبود.
۳۴-حیواناتِ شبرو (تام فورد)
Nocturnal Animals
از زنی درخواست میشود تا نسخهی اولیهی رمانی نوشتهی شوهر سابقش را بخواند. اما او به مرور زمان بهطرز عمیقی در داستان کتاب فرو میرود؛ داستان کتاب دربارهی تعطیلاتِ خانوادهای است که به خشونت میانجامد. بعد از اولین فیلمش، «یک مرد مجرد»، تام فورد آماده است تا دومین اثرش که تریلرِ جاهطلبانهای به نظر میرسد را کارگردانی کند. فیلم براساس کتابی به اسم «تونی و سوزان» از آستین رایت است و خودِ فورد برداشت سینمایی آن را نوشته است.
با وجود بازیگران خوشرنگولعابی که از جیک جیلنهال شروع میشوند و تا امی آدامز و مایکل شنون ادامه دارند، و بودجهی ۲۰ میلیونی فیلم که یکی از گرانترین فیلمهای جشنوارهی کن حساب میشود و از آنجایی که کمپانی تهیهکننده کنترل کامل فیلم را به فورد سپرده است، باید منتظر یکی از پیشتازانِ احتمالی فصل جوایز باشیم.
۳۳-پترسون (جیم جارموش)
Paterson
فیلم که در شهر پترسونِ نیوجرسی جریان دارد، روایتگر داستان یک رانندهی اتوبوس و یک شاعر است. آدام درایور شخصیت اصلی فیلم جدید جارموش را شاید از «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» به یاد بیاورد. آنتاگونیستی که هم نقش فوقالعادهای درخور نمایش استعدادهای این بازیگر جوان بود و هم او را یک شبه ستاره کرد.
بنابراین، بدونشک درایور یکی از ویژگیهای مرکزی «پترسون» است که ما را برای دیدن آن هیجانزده کرده است. اما وقتی بیشتر هیجانزده میشویم که بدانیم او قرار است با یکی از موردعلاقهترین کارگردانهای حال حاضر سینما همکاری کند.
جیم جارموش بعد از قصهی خونآشامی اتمسفریکش، «فقط عشاق زنده میمانند»، میخواهد به زمان حال برگردد. اما جزییات داستانی «پترسون» آنقدر کم است که حتی نمیدانیم آیا آن راننده اتوبوس و شاعر یک نفر هستند یا دو فرد جدا. هرچند از طرفی دیگر، شاید همین که چیزی از فیلم نمیدانیم، احتمال سورپرایز شدنمان را بالاتر هم ببرد.
۳۲-سگِ وینر (تاد سولوندز)
Wiener-Dog
فیلم دنبالکنندهی سگ پاکوتاهی است که در گشتوگذارش در سرتاسر کشور، زندگی انسانها را تغییر میدهد و سبب آرامش و خوشحالیشان میشود. مگان الیسونِ تهیهکننده و موسس کمپانی «آناپورنا پیکچرز» یکی از کسانی است که به نجات کار و تلاشِ فیلمسازهای بسیاری شتافته است؛ آن هم پروژههایی که همیشه در باکس آفیس جریاناصلی موفق نیستند.
الیسون فیلمهای کسانی مثل پی.تی اندرسون، دیوید اُ.راسل، اندرو دومینیک، اسپایک جونز و بنت میلر را تهیه کرده است و حالا میتوانید نام تاد سولوندز را هم به این لیست اضافه کنید. چراکه در اواسط ۲۰۱۵ بود که جدیدترین فیلم او توسط الیسون و کمپانیاش چراغسبز گرفت. «سگ وینر» دنبالهی نصفهونیمهی اولین فیلمش، «به خانهی عروسکی خوش آمدید» محسوب میشود که زندگی برخی از کاراکترهای آن را در بخش دیگری از زندگیشان دنبال میکند.
سولوندز به خاطر کمدیهای تاملبرانگیز، هجوآمیز، اجتماعی و سیاهش معروف است و از آنجایی که «به خانهی عروسکی خوش آمدید» یک غافلگیری و موفقیت تمامعیار بود، باید انتظار داشت که دنبالهی آن باز نام سولوندز را بعد از سالها سرزبانها بیاندازد.
The Circle–۳۱ (جیمز پونسولت)
حلقه
این درام علمی-تخیلی دربارهی زن جوانی است که در یک شرکت غولپیکر اینترنتی گوگلوارِ شغلی بهدست میآورد. در ابتدا همهچیز عالی پیش میرود، اما به مرور زمان او متوجهی اتفاقات مرموزی میشود و همهچیز آرامآرام شروع به فروپاشی میکند.
فیلم توسط خودِ پونسولت براساس کتابی به همین نام از دیو اِگرز به نگارش درآمده. پارسال پونسولت فیلم بسیار درخشانِ «پایان تور» را عرضه کرد و به نظر میرسد «حلقه» هرچه نباشد، حداقل به خاطر گروه بازیگری کلاس بالایش، مورد توجه قرار خواهد گرفت؛ از جان بویگا که تازه «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» را پشت سر گذاشته تا اِما واتسون و اولین فیلم مهم الار کولترین («پسرانگی») که شاید حتی بتواند بازی تام هنکس را هم زیر سایهی خودش قرار دهد.
البته حتی بدون چنین نامهایی، خودِ پونسولت بعد از سه فیلم نشان داده که کارگردان باهوش و باسوادی است که میتواند این رمان را به بهترین شکل ممکن به پردهی نقرهای منتقل کند.
۳۰-زنان خاص (کلی رایشارد)
The Certain Women
فیلم داستان سه زن در مونتانای عصر حاضر است که در زندگیشان دچار گرفتاریهایی میشوند. کلی رایشارد با آخرین فیلمش تریلر پارانوئیدی «حرکات شبانه» از استایل کاری همیشگیاش دور شد. اگرچه فیلم مورد قبول منتقدان واقع شد، اما رایشارد قرار است به قلمرویای که با آن آشناتر است، برگردد.
«زنان خاص» اقتباسی از مجموعه داستانهای کوتاهی از مِیل ملوی است. لورا دِرن نقش وکیلی را بازی میکند که در یک وضعیت آدمربایی گرفتار میشود. میشل ویلیامز زن متاهلی است که قصد دارد یک خانهی تابستانی درست کند، اما همسایهاش اجازهی استفاده از شن و ماسههایی که در حیاطش است را نمیدهد و کریستین استوارت هم وکیلی است که به بزرگسالان درس میدهد.
رایشارد نگاه دقیقش در روایت داستانهای زنانه را ثابت کرده و حضور تاد هینز به عنوان تهیهکننده که به تازگی از «کارول» فارق شده، ما را قویتر از گذشته به کیفیت «زنان خاص» امیدوار میکند.
۲۹-مسافران (مورتن تیلدام)
The Passengers
این فیلم عاشقانهی علمی-تخیلی روایتگر سفر فضاپیمایی به سوی یک سیارهی کلونیشدهی دوردست است. در بین هزاران نفر مسافر فضاپیما، سیستم خواب مصنوعی یکی از آنها با مشکل روبهرو میشود. در نتیجه یکی از مسافرها ۶۰ سال زودتر از موعد مقرر بیدار میشود. او که میداند برخلاف بقیه از پیری و در تنهایی خواهد مرد، تصمیم میگیرد مسافر دوم را بیدار کند.
بهشخصه چندان طرفدار آخرین اثر اسکاری تیلدام، «بازی تقلید» نبودم، اما این باعث نمیشود تا برای هیجانزده شدن برای سوژهی کنجکاویبرانگیز فیلم جدیدش نیاز به دوست داشتن فیلم قبلیاش داشته باشید. راستش را بخواهید این جور علمی-تخیلیهای شخصیتمحور مورد علاقهام است. مخصوصا اگر نویسندهی فیلم کسی باشد که روی «پرومتئوس» کار کرده و از نویسندگان «دکتر استرنج» مارول هم است.
تازه، «مسافران» این فرصت را بهمان میدهد تا دوتا از بزرگترین ستارههای این روزهای سینما (کریس پرت و جنیفر لارنس) را در یک داستان عاشقانه ببینیم. اگر فیلم در همان کلاس «پرومتئوس» باشد و مشکلات آن را هم برطرف کرده باشد، دیگر همهچیز «اوکی» خواهد بود!
۲۸-خدمتکار (پارک چان-ووک)
The Handmaid
فیلم برداشتی تازه از روی رُمان Fingersmith نوشتهی سارا واترز است که در آن داستان همجنسگرایی، خدمتکاری و جیبزنی از انگلستان دورانِ ویکتوریا به کرهی تحت اشغال دههی ۱۹۳۰ منتقل شده است.
نام پارک چان-ووک و تمهای خیانت، وفاداری، تمایلات و فریبکاری رمان که قرار است در حالوهوا، فرهنگ و زمانی جدید به دست این کارگردان بازگویی شود، بدون هیچ بهانهی اضافهای نفسمان را برای «خدمتکار» در سینه حبس میکند.
«استوکر»، اولین اثر انگلیسیزبان چان-ووک چندان بهطور جهانی مورد استقبال قرار نگرفت، اما این کارگردان صاحبسبک به خانهی اولش برگشته و داستان هم که خبر از حالوهوای سهگانهی معروفِ «انتقام»اش میدهد.
۲۷-دار و دستهی بد (آنا لیلی امیرپور)
The Bad Batch
در نسخهی خشک و خالی و پسا-آخرالزمانی تگزاس، فیلم روایتگر داستان عاشقانهای در جامعهی آدمخوارهاست. مدیون هستید اگر بتوانید خلاصهی داستانی دیوانهوارتری پیدا کنید! این کارگردان ایرانی-امریکایی چند وقت پیش با فیلم مینیمالیستی «دختری تنها در شب به خانه میرود» که آن هم ترکیب عجیبی از وحشت و وسترن بود، با قدرت وارد صحنهی سینمای مستقل شد و کاری کرد که حالا اینقدر برای فیلم جدیدش هیجانزده باشیم. در معرفی جدیدترین فیلم جیم جارموش گفتم که مگان الیسون چه تهیهکنندهی ماهی است و حالا او برای سرمایهگذاری روی فیلم امیرپور نیز پا پیش گذاشته است.
فیلمی که علاوهبر پیچش جذابی که در فرمول داستانهای عاشقانه میدهد، شامل گروه بازیگران خوشنامی نیز است. از جیم کری که از دیدن او در چیزی چالشبرانگیزتر از دنبالههای کمدیاش استقبال میشود تا جیسون موموآ (کال دروگو) و همچنین کیانو ریوز که به نظر میرسد بعد از «جان ویک» دارد وارد فاز جدیدی از دوران کاریاش میشود.
۲۶-دکتر استرنج (اسکات دریکسون)
Doctor Strange
دستهای دکتر استیفن وینسنت استرنج در یک حادثهی رانندگی آسیب میبینند. اما او جراح مغروری است که به این سادگیها نمیتواند با دستانِ آسیبدیدهاش زندگی کند و از همین سو، برای یافتنِ درمان دنیا را جستجو میکند. تا اینکه با کسی به اسم «فرد کهن» (Ancient One) و دنیایی از جادو و ابعاد جایگزین و موازی آشنا میشود. فیلمهای مارول این اواخر کمکم دارد به تکراریبودن و کسلآوری متهم میشوند.
به همین دلیل، استودیو برای جلوگیری از تبدیل شدن دنیای سینماییاش به اپیزودهایی از یک سریالِ گرانقیمت مجبور است تا همهچیز را تر و تازه نگه دارد. با خاطرهی دلانگیزی که از «نگهبانان کهکشان» داریم میدانیم که مارول وقتی به اوج فوران پتانسیلهایش میرسد که کاپیتان امریکا و تونی استارک را فراموش میکند و سراغ کاراکترهای جالبترش میرود.
پس، «دکتر استرنج» هم قرار است ما را با قسمت کاملا متفاوتی از دنیای گستردهی مارول آشنا کند و شامل گروه بازیگران طراز اولی از جمله بندیکت کامبربچ، چیوتل اجیفور، تیلدا سوئینتون، ریچل آدامز و مدز میکلسون میشود. فیلم میتواند همان تجربهی داستانی و تصویری خارقالعادهای باشد که ایمانمان را به مارول مستحکم میکند.
۲۵-فرقهی اساسین (جاستین کروزل)
Assassin’s Creed
کالوم لینچ نوه و نتیجهی یک فرقهی کهن و مرموز معروف به «اساسین»ها است. او باید با استفاده از ماشینی که اجازهی زندگی کردن خاطراتِ نیاکانش را میدهد به اسپانیای قرن پانزدهم سفر کند و از مهارتهای مبارزه و آدمکشیاش در جنگ علیه تمپلارها استفاده کند. بله، فیلمهای که از روی بازیهای ویدیویی اقتباس شدهاند تاکنون هیچ افتخاری کسب نکردهاند.
اما چرا «فرقهی اساسین» در چنین جایگاه بالایی در فهرست ما قرار دارد؟ شاید به این دلیل که خیلیها فکر میکنند مایکل فاسبندر و ماریون کوتیار انتخاب بد نمیکنند و «فرقهی اساسین» میتواند حتی جلوتر از «وارکرفت» همان فیلمی باشد که این طلسم سرسخت را میشکند. جاستین کروزل نیز پارسال با اکران «مکبث» نشان داد که چه مهارتی در به تصویر کشیدن داستانی تاریخی و خشونتبار با جلوههای تصویری خیرهکننده دارد. پروردگارا آیا امکان دارد؟!
۲۴-عزیز امریکایی (اندریا آرنولد)
American Honey
این فیلم جادهای دربارهی دختر فراری نوجوانی است که در سراسر کشور اشتراک مجله میفروشد و در همین حین، درگیر پارتی رفتن، قانونشکنی و عاشقی میشود. اندریا آرنولد بریتانیایی با «آکواریوم ماهی» که برندهی جایزهی ویژهی هیات داوران جشنوارهی کن ۲۰۰۹ شد، تواناییاش در به تصویر کشیدنِ احساساتبرانگیز زندگی نوجوانان را ثابت کرد.
حالا پنج سال بعد از آخرین فیلمش «بلندیهای بادگیر» که به اندازهی کار قبلیاش با توجهی بینظیر منتقدان مواجه نشد، خیلی وقت است که منتظر اولین فیلم امریکایی این کارگردان بودیم. سوژهی فیلم نیز اشارهای به پدیدهی بحثبرانگیزی معروف به «کارگران مجله» دارد که از بچههای جوان که برای کسب درآمد رو به اشتراکفروشی مجله میآورند، سوءاستفاده میکنند.
۲۳-ویژهی نیمهشب (جف نیکولاس)
Midnight Special
این اکشنِ علمی-تخیلی دربارهی پدری است که بهطرز از جان گذشتهای باید از پسرش مراقبت کند. چراکه او دارای قدرتهای ماوراطبیعه است و از همین رو، نیروهای ویژهی دولتی و اعضای یک گروه افراطی مذهبی دربهدر در تعقیبشان هستند. جف نیکولاس امسال دو فیلم دارد که اولین فیلم واقعی استودیوییاش، «ویژهی نیمهشب» اول اکران میشود و راستش، بیشتر از فیلم زندگینامهای جدیدش، «لاوینگ»، هیجانانگیز به نظر میرسد.
جیف نیکولاس که تاکنون سرش گرم ساخت درامهای مستقل بوده، از آخرین کسانی بود که فکر میکردیم تن به ساخت یک پروژهی پرخرج بدهد، اما حالا این اتفاق افتاده است. اگرچه فیلم در سال ۲۰۱۴ فیلمبرداری شد، اما کمپانی برادران وانر مدام زمان اکران آن را عقب میانداخت.
شاید این چیز نگرانکنندهای باشد، اما وارنر چند وقتی است که حالش خوب نیست و با توجه به نامهایی از جمله مایکل شنون، کریستن دانست، جوئل اجرتون و آدام درایور در فهرست بازیگرانش نمیتوان منتظر این فیلم نبود.
۲۲-همه کمی میخواهند (ریچارد لینکلیتر)
Everybody Wants Some
فیلم دنبالکنندهی همراهی یک دانشجوی ترم اول با گروهی از بازیکنان بزرگتر تیم بیسبال است. چه کسی است که عاشق به نظاره نشستنِ جریان بیپرده و پرجزییات زندگی در واقعگرایانهترین و ملموسترین شکل ممکنش باشد و منتظر فیلم جدید لینکلیتر نباشد.
این فیلم که درست بعد از غوغای «پسرانگی» میآید، دنبالهی معنوی «گیج و منگ»، دومین فیلم لینکلیتر است؛ فیلمی در سبک دوران بلوغ که هنوز تکاندهنده و دیدنی است و روی دستش نیامده.
از همین رو، باید انتظار همان حس رهایی و انرژی دیوانهوار جوانان آن فیلم را در این دنباله نیز داشته باشیم. اینها را بهعلاوهی اتمسفر لذتبخش دههی ۷۰ و ۸۰، مونولوگهای طولانی دربارهی فرهنگعامه و یک سری قطعات ایندی راک کُشنده کنید تا هیجانمان به اوج خودش برسد.
۲۱-جولیتا (پدرو آلمودوار)
Julieta
فیلم روایت زندگی زنی در دو دورهی زمانی ۲۰۱۵ و ۱۹۸۵ است. بیستمین فیلم این کارگردان صاحبسبک اسپانیایی قرار است بازگشتی برای او باشد. بعد از یک دهه موفقیتهای متوالی در محافل نقد، آخرین فیلم آلمودوار که کمدیای به اسم «من خیلی هیجانزدهام» بود، طرفداران این کارگردان را به دو گروه جدا تقسیم کرد.
خیلیها آن را یک کمدی تاریخمصرفگذشتهی خشک و خالی توصیف کردند. اما او پس از کنار گذاشتن کمدیهای سیاسی، به ساخت درام زنانهای رو آورده که در آن تبحر دارد. به جز اینکه فیلم دربارهی مشکلات روانی زنی است که بر اثر «سکوت» ایجاد شده، چیز دیگری از جزییات داستانی «جولیتا» نمیدانیم.
۲۰- زن ناشناس (ژان پیر و لوک داردن)
The Unknown Girl
این روزها همین که بدانیم فیلمی ساختهی برادران داردن است، برای قرار گرفتنش در فهرست موردانتظارهایمان کفایت میکند. استایلِ طبیعیگرایانه و انسانی این دو برادر آنقدر دقیق و باظرافت است که فیلمهایشان بدون اینکه در دام ملودرامهای آموزنده بیافتند، تماشاگران را در عمق زندگی کاراکترهایشان رها میکنند. حتی عنوانهای سادهی دو فیلم اخیرشان، «دو روز و یک شب» و «بچهای با یک دوچرخه» نیز خبر از داستانهای غیرجاهطلبانه اما عمیقا احساسی میدادند.
آنها اگرچه با آخرین فیلمشان سومین جایزهی نخل طلایشان را برنده نشدند، اما کماکان باید «دو روز و یک شب» را با توجه به نقدهای درخشان، فروش خوب و یک نامزدی اسکار برای ماریون کوتیار یکی از موفقترین کارهایشان به حساب آورد. اگرچه اسم فیلم جدیدشان معماییتر از قبلیها است، اما به نظر میرسد آنها روش کاریشان را موبهمو در این یکی هم اجرا خواهند کرد.
۱۹-این فقط پایان دنیاست (زاویه دولان)
It’s Only The End Of The World
فیلم دربارهی نویسندهای است که برای اعلام رازی مهم به جمع خانوادهاش برمیگردد؛ او به زودی خواهد مُرد. زاویه دولانِ کانادایی با ساخت «مامی» در سال ۲۰۱۴، از یک «استعداد نو و امیدوارکننده» یک مرحله بالاتر رفت و به جمع یکی از «مهمترین کارگردانان» حال حاضر سینما پیوست.
بهطوری که همه برای کار کردن با او صف کشیدند. از اَدل که کلیپِ «سلام»اش را دولان کارگردانی کرده گرفته تا جسیکا چستین که قرار است در اولین فیلم انگلیسیزبان او، «زندگی و مرگ جان اف.داناوان» بازی کند.
اما زمان تولید این فیلم کمی عقب افتاد و دولان از این فرصت استفاده کرد تا سرش را با پروژهی دیگری گرم کند. او برای این فیلم فرانسویزبان، برخی از بهترین بازیگران فرانسوی را دور هم جمع کرده و باید دید دولان میتواند بعد از موفقیت «مامی» این سیر صعودی را ادامه دهد یا نه.
۱۸-شلیک آزاد (بن ویتلی)
Free Fire
این اکشنِ گانگستری به افراد یک باند خلافکاری ایرلندی میپردازد که تلاششان برای معاملهی اسلحه با یک باند بوستونی به بیراهه کشیده میشود و به خون و خونریزی و شلیک گلوله میانجامد.
تاکنون جزییاتی که از جدیدترین فیلم بن ویتلی شنیدهایم، خیلی امیدوارکننده بوده است. بگذارید از مارتین اسکورسیزی شروع کنیم که نامش را به عنوان تهیهکنندهی اجرایی به فیلم قرض داده است. این یعنی فیلمنامه اینقدر خوب بوده که از یکی از استادانِ ژانر جنایی «اوکی» گرفته است.
از سویی دیگر، بـری لارسن را در نقش مهمی داریم که این روزها به خاطر «اتاق» چپ و راست نامزد میشود و جایزه میگیرد. خودِ ویتلی هم قول یک فیلم جنایی آرامسوزِ زیبا را داده است و خلاصهی داستانی فیلم هم که حالوهوایی «سگهای انباری»وار دارد. دیگر چه میخواهید؟
۱۷-آدمهای خوب (شین بلک)
The Nice Guys
این کمدی جنایی که در لس آنجلسِ دههی ۱۹۷۰ جریان دارد، دربارهی کاراگاه خصوصی بدشانسی به اسم هولند مارچ و بادیگاردش جکسون هیلی است که باید برای حل کردن پروندهی یک دختر گمشده با هم کار کنند.
وقتی تریلر «آدمهای خوب» منتشر شد، چیزهای زیادی برای هیجانزده شدن پیدا کردیم. اول از همه گروه بازیگران فیلم به رهبری راسل کرو و رایان گاسلینگ در سر و ظاهر پروتاگونیستهای قلدرِ دههی هفتادی عالی است.
نکتهی دیگر این است که فیلم توسط شین بلکی نوشته و کارگردانیشده که از زمان «بوس بوس بنگ بنگ» بیش از یک دهه است که هیچ فیلم اریژینالی عرضه نکرده است. شین بلک با انتخاب غیرمنتظرهاش در کارگردانی «مرد آهنی۳» یکی از لذتبخشترین و متفاوتترین آثار مارول را ساخت که به یک انفجار میلیاردی در باکس آفیس ختم شد.
اما همهی ما میدانیم که بلک وقتی در اوج تواناییشان قرار دارد که به خانهی اولش برگردد، آزادی خلاقانه داشته باشد و درجهبندی سنی مارولی هم دست و بالش را نبندد و اجازه داشته باشد تا بگذارد کاراکترهای دیوانهاش فحش بدهند و بکشند!
۱۶-شکارچیان ارواح (پاول فیگ)
Ghostbusters
وقتی ارواح به منهتن حمله میکنند، چهار زن برای مبارزه با آنها وارد عمل میشوند. ساخت قسمت جدیدی از «شکارچیان ارواح» به معنای واقعی کلمه برای دههها است که جریان دارد، اما وقتی بالاخره خبر ساخت فیلم جدید اعلام شد، طرفداران حسابی خشمگین شدند. چرا؟
چون در بازخوانی مجموعه تمام گروه مردانهی فیلم اول جای خودشان را به یک گروه زنانه دادهاند. چنین تصمیمی شاید در زمان دیگری، نگرانکننده و از ثانیهی اول اشتباه به نظر میرسید.
اما درحال حاضر نباید فراموش کنیم که پاول فیگ کارگردان این فیلم است؛ کسی که با «ساقدوشها»، «حرارت» و «جاسوس» خودش را به عنوان سازندهی کمدیهای خندهدار و موفق متعددی ثابت کرده است؛ کمدیهایی که شخصیتهای اصلیشان را زنها تشکیل میدهند.
آیا بازخوانی «شکارچیان ارواح» به معنی این است که هالیوود از ایده تهی شده؟ یا برعکس برای خنده گرفتن رو به ایدهها و روشهای جدید میآورد؟ باید صبر کرد و دید.
۱۵-نور بین اقیانوسها (دِرک سیانفرنس)
The Light Between Oceans
تام شربورن یک نگهدارِ چراغ دریایی است که همراه با همسرش ایزابل در سواحل غربی استرالیا زندگی میکنند. یک روز وقتی آنها دختر نوزادی را در یک قایق نجات پیدا میکنند، تصمیم میگیرند او را به فرزندی قبول کنند. دردک سیانفرنس واقعا گرایش و استعدادی در به تصویر کشیدن تراژدی و ملودرام دارد.
«ولنتاین غمگین» که برای اولینبار او را به همگان معرفی کرد، نمایش عجیبی از ازدواجی در حال تجزیهشدن بود و «مکانی آنسوی کاجها» هم نمایش غیرمنتظرهی انتخابها و عواقبی بود که تا نسلها ادامه پیدا میکنند و زندگیها را تحت تاثیر قرار میدهند.
«نور بین اقیانوسها» میتواند تبدیل به تغییر جالبی برای این کارگردان باشد. فیلم که یک اثر تاریخی محسوب میشود در سالهای بعد از جنگ جهانی اول جریان دارد. با حضور مایکل فاسبندر و آلیشیا ویکاندر باید انتظار تجربهی تاملبرانگیز و قدرتمندی را داشته باشیم.
۱۴-زندگی عالی (کلر دنیس)
High Life
این فیلم علمی-تخیلی دربارهی گروهی خلافکار است باید در جریان یک ماموریت خودکشیوار به امید یافتنِ منابع انرژی جایگزین به فضا سفر کنند و در تحقیقاتی که در تولیدمثل بشر انجام میگیرد، شرکت کنند.
شاید هیچوقت فکر نمیکردیم کارگردان هنریای مثل کلر دنیس بعد از این همه آثارِ جشنوارهپسند سراغ ساختِ اولین فیلم انگلیسیزبانش در ژانر علمی-تخیلی با وجود یکعالمه جلوههای کامپیوتری برود.
اما همیشه از حضور کسانی که روش داستانگوییهای هنرمندانهشان را در بازار فیلمهای جریان اصلی به کار میگیرند، استقبال میشود. حداقل اینطوری شاید فیلمهای علمی-تخیلی عمیقتری تحویل بگیریم.
از بازیگران «زندگی عالی» باید به رابرت پتینسون و پاتریشیا آرکت که همین اواخر برای «پسرانگی» اسکار گرفت، اشاره کرد. «زندگی عالی» فقط به این دلیل در ردهی بالاتری قرار نگرفته که با توجه به مقدار بسیار زیاد جلوههای ویژه، احتمال دارد برای اکران ۲۰۱۶ آماده نشود.
۱۳-لا لا لند (دمیین شزل)
La La Land
آخرین باری که در حد بلاکباسترها و تریلرهای خشونتبار برای یک فیلم موزیکال هیجانزده بودید، کی بود؟ شاید هیچوقت. اما این موضوع سال پیش با پیدا شدن سروکلهی غافلگیرکنندهی «ویپلش» تغییر کرد.
دمینین شزل جوان طوری ضربات چوب بر سطح درام را به تصویر کشید و طوری کاراکترهایش را در نبردی خونبار به جان هم انداخت که در آخر فیلم از شدت هیجان گرگیجه گرفته بودیم. حالا شزل قصد دارد در همان ژانری که خوب چموخمش را میشناسد باقی بماند و یک موزیکال دیگر در قالب «لا لا لند» تحویلمان دهد.
جاستین هورویتس که آهنگساز «ویپلش» بود بازگشته و شزل هم بعد از معروفشدنش، توانسته دو بازیگر درجهیک، یعنی رایان گاسلینگ و اما استون را جذب کند. این احتمال وجود دارد که «لا لا لند» به فاجعهای مشهور تبدیل شود، اما شزل کاری با «ویپلش» کرد که این موضوع خیلی خیلی بعید به نظر میرسد. اگر «لا لا لند» نیز بترکاند، شزل رسما به یک اسطوره تبدیل خواهد شد.
۱۲-جیسون بورن (پاول گرینگرس)
Jason Bourne
برخلاف تلاشهای بسیار جیمزباند و ایتن هانت، وقتی حرف از اکشنهای جاسوسی قرن بیست و یکمی به وسط باز میشود، جیسون بورن در ردهی اول قرار دارد. بعد از اینکه تونی گیلروی و جرمی رنر کنترل قسمت چهارم «بورن» را در دست گرفتند، نتیجه به چیزی در حد و اندازهی سهگانهی اصلی نرسید.
اگرچه در ابتدا اینطور به نظر میرسید که شاید دیگر خبری از یک بورن کلاسیک نباشد، اما خبر رسید که مت دیمون با پاول گرینگرس همراه شده تا این مجموعه را دوباره به روزهای اوجش بازگرداند و جای خالیاش را در میان قسمتهای جدید «۰۰۷» و «ماموریت غیرممکن» پُر کند.
فعلا چیز زیادی دربارهی داستان «جیسون بورن» نمیدانیم، اما مت دیمون که در کنار گرینگرس و کریستوفر رز (از نویسندگان قدیمی مجموعه) در نوشتن فیلمنامه دست داشته، گفته که تم اصلی ماجرا حول و حوش نگرانیهای دنیای معاصر، بحرانهای مالی سرتاسر دنیا و ادوارد اسنودن میگردد.
۱۱-زنان قرن بیستمی (مایکل میلز)
20th Century Women
مایکل میلز تمام ویژگیهایی که فیلم اولش، Thumbsucker را به چیزی جذاب تبدیل میکرد را برداشت و با کمدی رومانتیکِ فراموشنشدنیاش «تازهکارها» بر آنها افزود و گسترش داد.
اگرچه «تازهکارها» به مذاق همه خوش نیامد، اما به قول برخی منتقدان اگر بتوانید چشمتان را روی کلیشههای آگاهانهی بسیارش ببندید، با روایت جالبی دربارهی فراموش کردن از دست رفتهها و به آغوش کشیدنِ هویت، روبهرو میشوید. از قرار معلوم مگان الیسون و کمپانیاش که از طرفداران میلز هستند، روی پروژهی بعدی او سرمایهگذاری کردهاند.
«زنان قرن بیستمی» داستان سه نسل از زنان بسیار متفاوتی است که در سانتا باربارای دههی ۱۹۷۰ زندگی میکنند. به نظر میرسد در «زنان قرن بیستمی» هم به سبک کارهای قبلی میلز با یک سری کاراکترهای رنگارنگ و آرمانهای بلندمتربهشان سروکار داریم.
۱۰-شهر گمشدهی زِد (جیمز گری)
The Lost City of Z
این اکشن ماجراجویی زندگینامهای دربارهی گروهی از کاشفانِ بریتانیایی است که در جریان جستجویشان برای یافتنِ شهر گمشدهای در آمازون، یکی از همراهانشان ناپدید میشود. در میان شش فیلمی که جیمز گری ساخته است، چهارتایشان تریلرهای جنایی هستند.
اما با اکران درام تاریخی «مهاجر» در سال ۲۰۱۳ بود که گری باز دوباره نامش به عنوان یکی از کارگردانان طراز اول سینما به دنیا یادآوری شد. اگرچه «مهاجر» نصف لیاقتش، نه فروخت و نه مورد توجه قرار گرفت، اما خوشبختانه جیمز گری برای ساخت اقتباسی از روی رمان «شهر گمشدهی زد» نوشتهی دیوید گرن بازگشته است.
این کتاب روایتگر رویدادهای واقعی ماجراجوییهای پرسی فاوسِت است؛ کسی که در دههی ۱۹۲۰ آمازون را برای کشف شهر اسرارآمیزی زیر پا گذاشت و داستانِ وقایعی که بر او گذشته سرشار از موانع و مشکلات خطرناک بسیاری است. گشتوگذاری که در نهایت به ناپدید شدن او انجامید. از آنجایی که گری قبلا تواناییاش را ضبط تراژدی ثابت کرده باید دید با این فیلم چه کار میکند.
۹-داستان زندگی تو (دنیس ویلنوو)
The Story Of Your Life
بعد از سقوطِ چندین فضاپیمای بیگانه بر سطح زمین، یک متخصص زبانشناسی برای کشف هدف سفر این موجودات وارد کار میشود. از زمان نامزد شدن «ویرانشده» در اسکار، ویلنوو به کارگردان موردعلاقهی جدید خیلی از سینمادوستان تبدیل شده است.
بعد از ادامهی موفقیتهایش با «محبوسان»، «دشمن» و «سیکاریو»، او برای ساخت دنبالهی بهشدت موردانتظار «بلید رانر» انتخاب شده است. اما قبل از آن، ویلنوو برای گرم کردن موتورهای علمی-تخیلیاش، سراغ اقتباس از روی رمانی از تد چیانگ رفته است.
در تئوری، این هم یکی دیگر از صدها داستان حملهی موجودات فضایی به زمین است و اگر کارگردان دیگری به جز او، ساخت آن را برعهده داشت، شاید فیلم اینقدر در فهرست ما بالا نمیآمد. اما حساب ویلنوو جداست. او بارها ما را غافلگیر کرده و از همین رو باید انتظار داشته باشیم تا او عناصر و تمهای شگفتانگیزی را از دل این سوژهی کلیشهای بیرون بکشد.
۸-جنگ ستارگان: سرکش (گرت ادوادز)
Star Wars: Rogue One
فیلم که پیشدرآمدی بر اتفاقات «جنگ ستارگان: امیدی تازه» است، دربارهی گروهی از مبارزانِ شورشی امپراطوری است که قصد دارند طی عملیاتِ دشواری نقشههای ساخت دث استار را سرقت کنند و جلوی پیشرفت امپراطور پالپاتین در جنگ را بگیرند. «جنگ ستارگان» همینطوری از موردانتظارترین فیلمهای سال است.
چه برسد به وقتی که قسمت جدیدش بعد از سالها هم نامش را در کتابهای رکورد ثبت کرد و هم هیجان طرفداران را بروزرسانی کرد و هایپشان را به سقف چسباند.
اگرچه هنوز آتشبازی «نیرو برمیخیزد» به پایان نرسیده، اما دیزنی قصد دارد به محض فرو کش کردن گرد و خاک اپیزود هفتم، با یک قسمت فرعی باز دوباره آتش بازی خود را شروع کند! این درحالی است که به نظر میرسد با حضور گرت ادوارز که «گودزیلا»اش یکی از زیباترین بلاکباسترهای سال بود، قرار است با سیاهترین «جنگ ستارگان» روبهرو شویم!
۷-شیطان نئونی (نیکولاس ویندینگ رفن)
The Neon Demon
این تریلر ترسناک دربارهی مُدلی به اسم جسی است که به لسآنجلس نقلمکان میکند تا وارد دنیای مُد و فشن شود. اما سروکلهی زنان شروری پیدا میشود که میخواهند از سادهلوحی، جوانی و زیبایی جسی برای بهدست آوردن خواستههای خودشان سوءاستفاده کنند.
آخرین فیلم نیکولاس ویندینگ رفنِ دیوانه، «فقط خدا میبخشد» بود که چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفت و همین باعث شد تا از هیاهویی که این کارگردان با فیلم خارقالعادهی قبلیاش، «رانندگی» راه انداخته بود، کاسته شود.
اما با «شیطان نئونی» به نظر میرسد ویندینگ رفن باز دوباره میخواهد ما را به بخش دیگری از دنیای فرا-خشونتبار، سورئال و الکترونیکِ ذهنیاش که با لامپهای اغواکنندهی نئون تزیین شده، دعوت کند.
و برای این فیلم سراغ گروه فوقالعادهای از بازیگران که شامل اِل فانینگ، جنا مالون، بلا هیتکوت، کریستینا هندریکس و کیانو ریوز است رفته تا این داستان سیاه را به زیباترین شکل ممکن به تصویر بکشد.
۶-فروشنده (اصغر فرهادی)
The Salesman
فیلم به زن و شوهری میپردازد که درحال بازی در نمایش «مرگ فروشنده» نوشتهی آرتور میلر هستند. اصغر فرهادی یکی از هیجانانگیزترین کارگردانانی است که در این دهه کشف شده است.
اگرچه فرهادی مدتی در سکوت به سر میبرد، اما اکران «دربارهی الی» برای اولینبار در امریکا باعث شد تا نام او باز دوباره سرزبانها بیافتد. بهطوری که حتی نویسندهی سایت ورایتی پیشنهاد داده بود که «دربارهی الی» در جوایز اسکار ۲۰۱۶ حضور داشته باشد.
خلاصه بعد از غوغای «یک جدایی» و «گذشته»، فرهادی درحال سروسامان دادن به پروژههایش بود که فهمیدیم او قبل از جلوی دوربین بردن فیلم بعدیاش در اسپانیا، قرار است «فروشنده» را در ایران بسازد.
جزییات بیشتری از داستان و حالوهوای فیلم به بیرون درز نکرده است اما از نظر ما مهم نیست که با یک درام اجتماعی دیگر طرف هستیم یا چیزی تجربیتر چون ما در هرصورت بیصبرانه منتظریم.
۵-درود بر سزار! (جوئل و ایتن کوئن)
Hail, Caesar!h
فیلم دربارهی شخصی معروف به «درستکننده» در هالیوود دههی ۱۹۵۰ است که مشکلات ریز و درشت استودیوها و کمپانیها را با چک و لگد یا تاکتیکهای دیگر حل و فصل میکند. تا اینکه ستارهای که در یک فیلم گلادیاتوری بازی میکند، توسط سازمانی به نام «آینده» دزدیده میشود.
همین الان که درحال خواندن این مطلب هستید، جدیدترین فیلم برادران کوئن اکرانش را آغاز کرده است. اما ما که هنوز فیلم را ندیدهایم. پس، «درود بر سزار!» کماکان جز موردانتظارترین فیلمهای ۲۰۱۶ باقی میماند.
کوئنها همیشه عادت داشتهاند بعد از کارهای جدیشان، با ساخت کمدیهای دیوانهوار و مسخرهشان تعادل را حفظ کنند و «درود بر سراز!» درست بعد از «درون لویین دیویس» میآید. طبق معمول با یک کمدی معمولی طرف نیستیم. بلکه این خلاصهی داستانی دروازهی به درون اتفاقات عجیب و غریب و پیچیدهای است که فقط در سینمای برادران کوئن یافت میشود.
۴-ماشین جنگی (دیوید میشِد)
War Machine
نتفلیکس علاوهبر ارائهی برخی از بهترین برنامههای تلویزیونی، به سرمایهگذاری روی فیلمهای گرانقیمت و محتوای بحثبرانگیز هم علاقه نشان داده است.
کمدی «ماشین جنگی» نیز قرار است قدم در ردپای «جانوران بدونِ کشور» بگذارد که یکی از بهترین فیلمهای ۲۰۱۵ بود. «ماشین جنگی» روایت واقعی زندگینامهی استنلی مککریستال، ژنرال معروف امریکایی است که از سوی باراک اوباما به عنوان مسئول جنگ افغانستان انتخاب شد.
اما به مرور زمان مککریستال به انتقاد از سیاستهای جنگی امریکا و رؤسایش پرداخت و پرده از برخی رازهای پشتپردهی جنگ برداشت. برد پیت بازیگر اصلی فیلم است و دیوید میشد که این اواخر فیلم پسا-آخرالزمانی و بینژانری «ولگرد» (The Rover) را ساخته بود، کارگردانی فیلم را برعهده دارد.
با توجه به ۶۰ میلیون دلاری که نتفیلکس برای خرید فیلم خرج کرده، «ماشین جنگی» فیلم ریسکیای به نظر میرسد، اما اگر موفق شود، یک دلیل دیگر برای قبول نتفلیکس به عنوان غولِ تولید محتوا داریم.
۲-بیوزنی و ۳-سفرِ زمان (ترنس مالیک)
Weightless and Voyage of Time
درحالی که «شوالیهی جامها» (Knight of Cups) بالاخره اواخر ۲۰۱۵ اکرانش را آغاز کرد، ما قبل از پایان سال ۲۰۱۶ شاهد چهار فیلم جدید از ترنس مالیک خواهیم بود.
مهمترینشان درام عاشقانهای به نام «بیوزنی» است که در آستین تگزاس جریان دارد و دربارهی صنعت موسیقی است و شامل گروه بازیگران دیوانهواری از جمله رایان گاسلینگ، ناتالی پورتمن، رونی مارا، مایکل فاسبندر، کریستین بیل، کیت بلانشت و بنسیو دلتورو میشود و نوید تجربهی هیجانانگیز و متفاوتی را از سوی مالیک میدهد.
سپس، به فیلمی به اسم «سفر زمان» میرسیم که موسیقی متنش توسط انیو موریکونه نوشته شده و در حقیقت شامل دو فیلم میشود.
اولی نسخهای ۴۰ دقیقهای در فرمت آیمکس است که گویندگیاش برعهدهی برت پیت است و نسخهی طولانیترش توسط کیت بلانشت روایت میشود و از قرار معلوم، قرار است در ستایش تولید زمین تا سقوط نهاییاش باشد و مطمئنا بدجوری به مذاق طرفداران «درخت زندگی» خوش خواهد آمد.
از آنجایی که اکران ۲۰۱۶ همهی اینها بارها مورد تایید قرار گرفته، امسال سال درخشانی برای مالیک خواهد بود.
۱-سکوت (مارتین اسکورسیزی)
Silence
دو پیرو دین مسیحیت وقتی برای یافتنِ مرشدشان و تبلیغ مسیحیت به ژاپن قرن هفدهم سفر میکنند، مورد آزار و اذیت و شکنجهی ساکنان آنجا قرار میگیرند. سال پیش در فهرست معرفی موردانتظارترین فیلمهای ۲۰۱۵ زومجی، «سکوت» در ردهی اول قرار داشت. اما فیلم به نوامبر ۲۰۱۵ که از سوی پارامونت اعلام شده بود نرسید.
چون به دلیل کنارهگیری کن واتابه از پروژه و اجبار گروه برای فیلمبرداری دوبارهی صحنههای او، کار فیلمبرداری تا ماه می ۲۰۱۵ طول کشید. اگرچه دنیل دیلوییس به عنوان بازیگر شخصیت اصلی فیلم جایش را به لیام نیسن داد، اما خیالی نیست.
نیسن این فرصت را دارد تا ثابت کند کارهای بیشتری به جز کتک زدن مردم از او برمیآید. این درحالی است که از «سکوت» به عنوان پروژهی آرزوهای اسکورسیزی یاد میشود که پروسهی تولیدش از سال ۱۹۹۱ شروع شده بود.
همچنین «سکوت» را باید در ردهی کارهای مذهبی اسکورسیزی مثل «آخرین وسوسهی مسیح» قرار دارد که شاید باکس آفیس را منفجر نکند، اما در فصل جوایز غوغا خواهد کرد.