در این پست از سایت ذکر و دعاهای قرآنی دعاگو 2agoo.com چهل حدیث زیبا درباره شرم و حیا در اسلام و اثار و نتایج حجب و حیا را برای شما عزیزان قرار دادیم .
چهل حدیث زیبا درباره شرم و حیا در اسلام و اثار و نتایج حجب و حیا,احادیث درباره حجب و حیا,حدیث درمورد شرم و حیا,حدیث های زیبا درباره داشتن حجب و حیا و شرم
چهل حدیث زیبا درباره شرم و حیا در اسلام و اثار و نتایج حجب و حیا
1ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
اِنَّ الحَياءَ زينَةُ الاِسلام.
حُجب و حيا زينت و زيور اسلام است. (سفينه، ج 1 ص 362)
2ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
اَلحَياءُ شُعْبَةٌ مِنَ الايمانِ.
شرم و حيا خود شعبهاي از ايمان است. (مستدرک، ج 8، ص 466)
3ـ «امام موسيكاظم(عليهالسلام)»:
الحياءُ مِنَ الايمانِ وَالايمانُ فيالجَنَّهِ.
شرم و حيا نشانة ايمان است و جاي ايمان در بهشت است. (بحار، ج 78، ص 409)
4ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
لاايمانَ لِمَن لاحَياءَ لَهُ.
كسي كه حيا ندارد ايمان ندارد! (اصول كافي، ج 3، ص 164)
5ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
عَلي قَدرِ الحياءِ تكونُ العِفَّةُ.
عفت و پاكدامني اشخاص به اندازة شرم و حياي آنهاست. (فهرست غرر، ص 87)
6ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
اَفضلُ الحياءِ اِستحياؤكَ مِنَ اللهِ.
اعلا مراتب شرم و حيا، شرم کردن تو از خداست. (فهرست غرر، ص 87)
7ـ «امام رضا(عليهالسلام)»:
الحياءُ والدّينُ مَعَ العَقلِ حَيثُ كانَ.
عقل هر کجا باشد حيا و دين نيز به همراه اويند. (مواعظ عددّيه، ص 53)
8ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
اَلحياءُ جَوهرٌ يُزيلُهُ الطَّمَعُ.
حيا يک گوهري است که حرص و طمع آن را از انسان سلب ميکند. (آدم طمعکار ديگر حُجب و حيا ندارد) (زبدةالاحاديث، ج 1، ص 167)
9ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
حياءُ الرَّجُلِ مِن نَفسِهِ ثَمَرةُ الايمانِ.
آن کس که از خود (حتي در خلوت) شرم و حيا ميکند نتيجة دين و ايمان او است. (فهرست غرر، ص 87)
10ـ «امام محمدباقر(عليهالسلام)»:
اِنّ اللهَ يُحبُّ الحَيِيَّ الحَليمَ العَفيفَ المُتَعفِّف.
خداوند، آدم حيادارِ خويشتندارِ پاکدامن و بامناعت را دوست ميدارد. (اصول کافي، ج 3، ص 174)
11ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
إنَّ لِكُلِّ دينٍ خُلقاً و خُلقُ الاِسلامِ اَلحَياءُ.
هر دين و آئيني خُلق و خويي دارد، خوي دين اسلام حُجب و حيا است. (مستدرک، ج 8، ص 465)
12ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
اَلحَياءُ سَببٌ الي كُلِّ جَميلٍ.
حيا و حشمت وسيلة هرگونه جمال و خوبيها است. (بحار، ج 77، ص 211)
13ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
الحياءُ يَصُدُّ عَن فِعلِ القَبيح.
حُجب و حيا، انسان را از كارهاي زشت و ناروا باز ميدارد. (فهرست غرر، ص 87)
14ـ امام موسيبن جعفر(ع):
اِستَحيوُا مِناللهِ في سَرائِرِكُم كما تَستَحيوُنَ مِنَ النّاسِ في عَلاِنَيِتكم.
همان گونه که در ظاهر از مردم حُجب و حيا ميکنيد در خلوت و نهان نيز از خدا شرم داشته باشيد. (بحار، ج 78، ص 309)
15ـ «امام رضا(عليهالسلام)»:
مَن اَلقي جِلبابَ الحَياءِ فلا غيِبةَ لَهُ.
كسي كه جامة شرم و حيا را از تن به دور كرد ديگر غيبت كردن او جايز و بلامانع است. (مُسند الاِمام الرضا عليهالسلام، ج 1، ص 280)
16ـ «امام محمدباقر(عليهالسلام)»:
اَلحَياءُ وَ الايمانُ مَقرونانِ في قَرَنٍ واحدٍ فَاذا ذَهَبَ اَحَدُهُما تَبِعَهُ صاحِبُه.
حيا و ايمان هر دو به يک ريسمان بستهاند، يکي از آن دو چون برود ديگري نيز به دنبال آن خواهد رفت. (مستدرک، ج 8، ص 461)
17ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
مَن كَساهُ الحياءُ ثَوبَهُ لَم يَرَ الناسُ عَيبَهُ.
کسي که جامة حيا بهتن کرد عيبهاي او از ديد مردم پوشيده ميماند. (نهجالبلاغه، کلمة 214)
18ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
اِلاسلامُ عُريانٌ وَ لباسُهُ الحَياءُ.
اسلام برهنه و عريان است و شرم و حيا پوشاك آن است. (سفينه، ج 1، ص 361)
19ـ «امام رضا(عليهالسلام)»:
اذا لَم تَستَحي فَافعَلْ ما شِئتَ!
اگر هيچ شرم و حيا نداري، ديگر هر چه دلت خواست عمل كن! (مستدرك، ج 8، ص 466)
20ـ «امام محمدباقر(عليهالسلام)»:
إن كُنتَ لا مِمَّن في السَّماء تخافُ و لامِمّن فيالاَرضِ تَستَحي، تَعُدُّ نَفسَكَ فيالبَهائِم!
اگر (گستاخي تو به حدي است كه) نه از حكومت آسماني ميترسي و نه از مردم روي زمين شرم داري، خود را در عداد حيوانات بشمار! (كتابالحديث، ج 2، ص 214)
21ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
الحياءُ حياءانِ: حياءُ عَقلٍ وَ حياءُ حُمْقٍ، فَحياءُ العَقلِ هُو العِلمُ وَ حياءُ الحُمْقِ هُوَ الجَهلُ.
حيا دو نوع است:حياي عقلي و حياي حِماقتي، حياي عقلي فهم و دانايي است و حياي حماقتي جهل و ناداني است. (اصول کافي، ج 3، ص 166)
22ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
مَنِ استحَي مِن قَولِ الحَقِّ فَهُوَ أحمق.
کسي که از گفتن قول حق حيا ميکند دليل بر حماقت و اَبلهي او است. (فهرست غرر، ص 88)
23ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
لايَستَحي جاهِلٌ أَن يَسأَلَ عمّا لايَعلَم.
کسي که چيزي را که نميداند نبايد از فراگرفتن آن حُجب و حيا داشته باشد. (مواعظ عدديّه، ص 158)
24ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
من رَقَّ وَجهُهُ رَقَّ عِلمُه!
کسي که در پرسيدن مسائل کمرو و خجالتي باشد به همان اندازه دانش و معلومات او نيز اندک خواهد بود! (مشکلات نوين و علمياش حل نميشود و اين همان مصداق حياي بد و مذمّت شده است) (اصول کافي، ج 3، ص 165)
25ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
اذا رَأَيتَ مِن اَخيكَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارْجُه: الحياءُ وَ الأَمانَةُ وَالصِّدقُ و اذا لَم تَرَها فَلا تَرجُهْ.
اگر برادر دينيات سه خصلت حيا و امانت و صداقت را داشت به او اميد داشته باش واِلّا از او قطع اميد کن. (نهجالفصاحه، ج 1، ص 39)
26ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
شَرُّالأَشرارِ مَن لا يَستَحي مِنَ النّاسِ ولايَخافُ اللهَ سُبحانَه.
بدترين مردم آن کسي است که نه از ديگران شرم و حشمت دارد و نه از خداي سبحان خوف و هراسي دارد. (فهرست غرر، ص 87)
27ـ «امام زينالعابدين(عليهالسلام)»:
خَفِ الله تَعالي لِقُدرتِهِ عَلَيكَ وَ استحَي مِنُه لِقُربِه مِنكَ.
از خداي متعال بترس که او قاهر و قادر بر تو است و از او شرم داشته باش که او با تو و همراه تو است. (بحار، ج 71، ص 336)
28ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
لايَستَحِيَنَّ احدٌ مِنكُم اذا سُئِل عمّا لايَعلمُ أَن يَقولَ لاأَعلَم.
اگر از يکي از شما چيزي سؤال کنند که آن را نميداند نبايد حيا کند از اينکه بگويد: من نميدانم. (نهجالبلاغه، کلمة 79)
29ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
قِلّةٌ الحَياءِ كُفرٌ.
بيحيايي (در حد) کفر و بيديني است! (مستدرک، ج 8، ص 466)
30ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
الحياءُ علي وَجهَين: فَمِنِهُ ضَعفٌ و مِنُه قُوَّةٌ و اسلام.
منشأ حيا دوگونه است: يکي از روي ضعف و زبوني و ديگري در اثر نيروي اسلام و قوّت ايماني است. (بحار، ج 78، ص 242)
31ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
اِستحي مِنَ اللهِ كَما تَستحي مِنَ الرَّجُلِ الصّالِح مِنَ قَومِك!
همانگونه که از يک انسان صالح و متقي قوم خودت ملاحظه ميکني از خداي بزرگ «الله» هم حيا و رودرواسي داشته باش! (مستدرک، ج 8، ص 466)
32ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
ثلاثٌ مَن لَم تَكُن فيهِ فَلا يُرجي خَيرُهُ اَبداً: مَن لَم يَخشَ اللهَ فيالغَيبِ وَ لَم يَرْعَ فيالشَّيبِ وَ لَم يَستَحِ مِن اَلعَيبِ.
اين سه چيز در هر کس نباشد ديگر هرگز خير و اميدي به او نيست: کسي که در خلوت و نهان از خدا نميترسد و در سنين پيري متنبه و بيدار نميشود و از عيوب و زشتيهاي خود شرم و حيا نميکند. (وسائل، ج 11، ص 382)
33ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
مَن لَم يَستَحِ مِن الله في العلانِيَةِ لَم يَستَحِ مِنَ اللهِ فيالسِّرِّ.
کسي که آشکارا و در انظار مردم از خدا حيا نميکند (مسلّماً) در تنهايي و خلوت هم از خدا شرم نخواهد داشت. (ميزانالحکمة، ج 2، ص 566)
34ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
مَن قَلَّ حياؤُهُ قَلَّ وَرَعُه.
به هر مقدار که حُجب و حياي انسان کم ميشود به همان ميزان تقوا و پرهيزکاري او (نيز) کمرنگتر ميگردد. (نهجالبلاغه، کلمة 341)
35ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
الحياءٌ خيرٌ، كُلُّه الحياءٌ لاَيأتي اِلاّ بِخَير.
حيا، سراسر خير و خوبي است. (آري) حيا جز خير و خوبي حاصلي ندارد. (مجموعة وراّم، ج 2، ص 33)
36ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
الحياءُ يَمحو كثيراً مِنَ الخَطايا.
شرم و حيا بسياري از گناهان را پاک ميکند. (ميزانالحکمه، ج 2، ص 566)
37ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
صاحبُ الحياءِ خيرٌ كلُّه وَ مَن حَرُمَ الحَياءَ شرٌ كلُّه وَ إن تعبَّد وَ تَوَرَّع.
آدم حيادار سراسر وجودش خير و سعادت است و آن کس که از نعمت حيا ناکام مانده سراسر وجودش شرّ و نگونبختي است هر چند عبادت کند و متقي و پرهيزکار هم باشد. (مستدرک، ج 8، ص 463)
38ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
الحياءُ مِنَ اللهِ سُبحانَهُ يَقي عَذابَ النّارِ.
حيا کردن از خداوند سبحان، انسان را از عذاب دوزخ ايمن ميدارد. (فهرست غرر، ص 87)
39ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
إنَّ مِنَ النّاسِ لولاَ الحياءُ لَم يَرْعَ حَقَّ والدَيهِ وَ لَم يَصِلْ ذارَحِمٍ وَ لَم يُؤَدِّ اَمانةً وَ لَم يَعِفَّ عَن فاحِشةٍ!
برخي از مردم به راستي اگر حيا و حشمت نبود نه حق پدر و مادر را رعايت ميکردند و نه صلة ارحام به جا ميآوردند، هيچ امانتي را به صاحبانش رد نميکردند و از هيچ عمل ناروا و بيعفتي رو گردان نبودند! (سفينه، ج 1، ص 362)
40ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
الحياءُ قرينُ العَفافِ.
شرم و حيا همدم ملازم و لاينفكّ عفّت و پاكدامني است. (فهرست غرر، ص 86)
منبع: شکوفه های حکمت