داستان پندآموز و خواندنی بهلول و سوداگر بغدادی

در این پست از سایت ذکر و دعاهای قرآنی دعا سایت 2agoo.com داستان پندآموز و خواندنی بهلول و سوداگر بغدادی را برای شما عزیزان قرار دادیم . داستان و حکایت کوتاه و آموزنده خواندنی بهلول  و سوداگر . خلاصه داستان این است که شخصی پیش بهلول می رود و به او می گوید آقای شیخ بهلول چه چیزی بخرم تو سود زیادی بکنم ؟ بهلول به او می گوید آهن و پنبه بخر تا سود فراوان کنی . سوداگر بغدادی هم طبق دستور بهلول آهن و پنه می خرد و سود زیادی هم می کنید . بقیه داستان بهلول و سوداگر بغدادی را در ادامه مطلب بخوانید …

داستان پندآموز و خواندنی بهلول و سوداگر بغدادی,داستان های بهلول دانا,داستان پندآموز بهلول و سوداگر,حکایت زیبا و خواندنی بهلول,داستان کوتاه و آموزنده بهلول دانا,داستان پنبه و آهن خریدن بهلول,داستان های زیبا و پندآموز از بهلول

داستان پندآموز و خواندنی بهلول و سوداگر بغدادی

روزي سوداگري بغدادي از بهلول سوال نمود آقای شیخ ! من چه بخرم تا منافع زياد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداري آهن و پنبه خريد و انبار نمود اتفاقا” پس از چند ماهي فروخت و سود فراوان برد. باز روزي به بهلول بر خورد. اين دفعه گفت بهلول ديوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول اين دفعه گفت پياز بخر و هندوانه.

سوداگر اين دفعه رفت و سرمايه خود را تمام پياز خريد و هندوانه انبار نمود و پس از مدت كمي تمام پياز و هندوانه هاي او پوسيد و از بين رفت و ضرر فراوان نمود. فوري به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول كه از تو مشورت نموده، گفتي آهن بخر و پنبه، نفعي برده. ولي دفعه دوم اين چه پيشنهادي بود كردي؟

تمام سرمايه من از بين رفت. بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول كه مرا صدا زدي گفتي آقاي شيخ بهلول و چون مرا شخص عاقلي خطاب نمودي من هم از روي عقل به تو دستور دادم . ولي دفعه دوم مرا بهلول ديوانه صدا زدي، من هم از روي ديوانگي به تو دستور دادم . مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درك نمود.

**************************************************

بازنشر : سایت دعاگو (بزرگترین منبع ذکر و دعاهای قرآنی)