خانه / ختم های مجرب و معتبر / خواص ختم آیه 6 سوره یس برای دفع ترس از دشمن + معنی و تفسیر آیه 6 یاسین

خواص ختم آیه 6 سوره یس برای دفع ترس از دشمن + معنی و تفسیر آیه 6 یاسین

در این پست از سایت ذکر و دعاهای قرآنی دعاگو 2agoo.com خواص ختم آیه 6 سوره یس برای دفع ترس از دشمن + معنی و تفسیر آیه 6 یاسین را برای شما عزیزان قرار دادیم . ختم آیه شماره 6 سوره مبارکه یس برای دفع ترس از دشمن بسیار مجرب و موثر است . در ادامه از سایت دعاگو همراه ما باشید با ختم سریع الاجابه آیه ششم سوره یس به همراه ترجمه و تفسیر و معنی کلمات آیه 6 سوره یاسین …

خواص ختم آیه 6 سوره یس برای دفع ترس از دشمن + معنی و تفسیر آیه 6 یاسین
خواص ختم آیه 6 سوره یس برای دفع ترس از دشمن + معنی و تفسیر آیه 6 یاسین

ختم آیه ششم سوره یاسین,ختم مجرب آیه شماره 6 یس,ختم برای دفع ترس از دشمن,ختم های مجرب سوره یاسین,ختم کلیه آیات سوره یاسین,معنی کلماته آیه 6 سوره یس,ترجمه و تفسیر آیه 6 یس

ختم آیه 6 سوره یس

جهت خوف از دشمن بخواند و با خود دارد لتنذر قوماً ما انذر ابائهم فهم غافلون

لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ

تا قومی که پدرانشان به کتب آسمانی پیشین بیم داده (و وعظ و اندرز) شدند تو هم خود آنها را (به این قرآن) بیم دهی (و از قهر حق بترسانی) که ایشان سخت غافلند.

معانی کلمات آیه

«قَوْماً»: مراد کفّار مکّه در آغاز نبوّت پیغمبر اسلام است. «مَآ أُنذِرَ»: بیم داده نشده است (نگا: سجده / . «آبَاؤُهُمْ»: مراد پدران و نیاکان قریب قریش همعصر پیغمبر است، والاّ پدران و نیاکان بعید ایشان توسّط انبیاء، از جمله ابراهیم و اسماعیل بیم داده شده است (نگا: فاطر / و ).

تفسیر کامل آیه 6 سوره مبارکه یاسین :

تُنْذِرَ ؛ أُنْذِرَ

قبلا بیان شد که ماده «نذر» در اصل بر ترساندن ویا ترسیدن دلالت دارد؛ و به تعبیر دیگر، «انذار» به معنای ابلاغ و بیانی است که با ترساندن توأم باشد (در فارسی: هشدار دادن) چنانکه «تبشیر» هم خبری است که مشتمل بر امر مسرت‌بخش باشد.

البته عموما «انذار» (أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ؛ بقره/۶) را اخص از «ترساندن» (تخویف) دانسته‌اند؛ برخی گفته‌اند ترساندنی است از طریق سخن انجام می‌شود؛ وبرخی توضیح داده‌اند که ترساندنی است که موضع ترس، و چرایی ترسناک بودن را برای مخاطب آشکار می‌کند و ناشی از نوعی احسان و خیرخواهی از جانب انذاردهنده است و هرچه آن امری که سزاوار ترسیدن است عظیم‌تر باشد، این احسان بیشتر است.

همچنین در ماده «انذار» نوعی معنای توصیه کردن نهفته است با این تفاوت که «انذار» نسبت به خود به کار نمی‌رود اما کلمه «وصیت» نسبت به خود به کار می‌رود (اوصیتُ نفسی) و دیگر اینکه «انذار» برای برحذر داشتن از کار قبیح انجام می‌شود، اما «توصیه» می‌تواند هم برای برحذر داشتن از کار بد باشد و هم تشویق به کار خوب.

«ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ»

«ما» در این عبارت را، می‌توان آن را «ما»ی مصدری گرفت، که در نتیجه مفعول دوم برای «تنذر» می‌شود و حرف «فـ» در «فهم غافلون» برای تقطیع کلام است از جمله قبل (یعنی جمله قبل که می‌فرمود: تو از فرستاده‌شدگانی، تمام شد؛ و اکنون می‌فرماید: برای اینکه انذار دهی آنان را به چیزی که به پدرانشان انذار داده شد، چرا که آنان در غفلت بسر می‌برند)؛

و می‌توان «ما»ی نافیه گرفت، که در این صورت صفت می‌شود برای «قوماً» و آنگاه جمله «فهم غافلون» متعلق به نفی می‌شود (یعنی پدرانشان انذار داده نشدند و بدین جهت غافل بودند)؛

برخی علاوه بر این دو احتمال، احتمال سومی را هم مطرح کرده‌اند؛ و آن اینکه «ما» را «ما»ی تنکیر بدانیم و عبارت «قوماً ما» شبیه باشد به عباراتی نظیر «جماعةٌ ما»، (یعنی تا انذار دهی یک قومی را، که انذار داده شدند پدرانشان)

(أمالي المرتضى، ج‏۲، ص۳۲۴)

در میان دو قول اول، که رایج‌تر است، در قدما، قتاده آن را مای نافیه گرفته و عکرمه (و ابن عطیه) آن را مای مصدری (البحر المحيط، ج‏۹، ص۴۹)[۱]؛ همچنین برخی از بزرگان تفسیر مانند مرحوم طبرسی (مجمع البيان، ج‏۸، ص۶۴۹) و علامه طباطبایی (المیزان، ج۱۷، ص۶۳)، نافیه بودن را مناسب‌تر دانسته‌اند؛ ولی بزرگانی با توجه به برخی از احادیث (حدیث۱) موصوله بودن را ترجیح داده‌اند (شرح الكافي (للمولى صالح المازندراني)، ج‏۷، ص۱۰۷)؛ اما با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا ضرورتی به چنین ترجیح دادنی نیست و همه این معانی می‌تواند مستقلا مورد نظر بوده باشد چرا که همگی می‌توانند معانی درستی باشند.

حدیث

۱) ابوبصیر می‌گوید: از امام صادق ع سوال کردم درباره این سخن خداوند که می‌فرماید: «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ» (یس/۶)

فرمود: تا قومی را که تو در میان آنها هستی انذار دهی همان گونه که به پدرانشان انذار داده شد، چرا که آنان غافل‌اند از خدا و از رسول او و از وعید‌هایش [= وعده‌های عذابش] .

الكافي، ج‏۱، ص۴۳۲؛ تأويل الآيات الظاهرة، ص۴۷۶

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع … قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»

قَالَ لِتُنْذِرَ الْقَوْمَ الَّذِينَ أَنْتَ فِيهِمْ كَمَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنْ وَعِيدِهِ…

ادامه روایت ذیل آیه بعد خواهد آمد، ان‌شاءالله.

۲) از امام صادق ع روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند:

همانا خداوند تبارک و تعالی هنگامی که حضرت محمد ص را مبعوث فرمود، در ابتدای کارش به او دستور داد که تنها به دعوت کردن بسنده کند و بر او نازل فرمود: «ای پیامبر! بدرستی که ما فرستادیم تو را شاهد و بشارت‌بخش و انذاردهنده؛ و دعوت‌کننده‌ای به سوی خدا – البته به اذن او – و چراغی فروزان؛ و به مومنین بشارت بده که همانا برایشان از جانب خداوند فضل و رحمتی بزرگ است؛ و از کافران و منافقان اطاعت مکن و اذیت آنها را رها کن و بر خدا توکل نما و وکیل شدن خدا کافی است.» (احزاب/۴۵-۴۸) پس خداوند او را تنها به دعوت مامور کرد و به او دستور داد که به آنها آزاری نرساند [= با آنها به جنگ و مبارزه اقدام نکند]

اما همین که آنان تصمیم گرفتند که شبانه ایشان را به قتل رسانند، به او دستور هجرت داد و مبارزه را بر او واجب کرد، و فرمود «به کسانی که مورد قتل و کشتار قرار گرفتند اذن داده شد بدین سبب که مورد ظلم واقع شده بودند و همانا خداوند بر یاری آنها تواناست.» (حج/۳۹) …

۳) الف. از امام صادق ع روایت شده است:

همانا خداوند عز و جل با مردم بر اساس آنچه بدانها داده و به آنها شناسانده احتجاج می‌کند.

ب. و همچنین از ایشان ع روایت شده است:

در مورد آنچه که خداوند علمش را از بندگان پوشیده داشته، از آنان رفع تکلیف شده است.

تدبر

۱) «ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»

اگر افراد مورد انذار قرار نگیرند به غفلت دچار می‌شوند.

این مطلب بقدری اهمیت دارد که گاه پیامبر اکرم ص از جبرئیل درخواست می‌کرد که او را موعظه کند

(الخصال، ج‏۱، ص۷)

تبصره

درخواست وعظ توسط پیامبر، متناسب با مرتبه وجودی اوست؛ نه در حد رفع غفلتی که برای امثال ما مطرح است.

۲) «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»

مگر نه این است که خداوند می‌فرماید در هر امتی انذاردهنده ای فرستادیم (وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ؛ فاطر/۲۴)؟پس چرا در این آیه می‌فرماید که به پدران اینها انذاری داده نشد؟ و اگر مورد انذار قرار نگرفته‌اند چرا خداوند آنان را مواخذه می‌کند؟

پاسخ:

الف. فرستادن انذاردهنده در هر امت، به معنای فرستادن پیامبر برای تمامی افراد و در تمامی شهرها و روستاها نیست، چنانکه در آیه‌ای دیگر با لحن سوالی می‌فرماید «و به فرض اگر می‌خواستیم حتماً در هر مجتمعی انذاردهنده‌ای برمی‌انگیختیم» (فرقان/۵۱) که ظهورش در این است که در هر قریه‌ای انذاردهنده مبعوث نشده است

الف.۱ بین بعثت حضرت عیسی ع و پیامبر اسلام ص دوره «فترت» بوده و پیامبری مبعوث نشده است (قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى‏ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُل‏؛ مائده/۱۹) و این آیه هم اشاره دارد به همین دوره‌ای که فاصله افتاده بوده است؛ یعنی حضرت عیسی ع حجت بر تمام این امتهای تا قبل از ظهور پیامبر اکرم ص بوده است و از این رو، برای امت آنان هم انذاردهنده‌ای بوده است، اما پدران آنها در این فاصله‌ای که رخ داده، آن انذاردهنده را به فراموشی سپرده و دچار غفلت شده‌اند.

(قتاده، به نقل مجمع البيان، ج‏۸، ص۶۵۰؛ أمالي المرتضى، ج‏۲، ص۳۲۴)

الف.۲٫ اینکه کسی آنان را انذار نکرد به معنای این است که «کسی که از آنان باشد آنان را انذار نکرد» (حسن بصری، به نقل مجمع البيان، ج‏۸، ص۶۵۰) چنانکه در مورد پیامبر ص فرمود که وی از خود آنان است (لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ‏ أَنْفُسِكُمْ؛ توبة/۱۲۸).

(أمالي المرتضى، ج‏۲، ص۳۲۴)

الف.۳٫ با توجه به اینکه بر اساس برخی روایات قوم عرب هم پیامبرانی داشت مانند خالد بن سنان و قس بن ساعدة و این گونه نبود که انذاردهنده‌ای از میان خودشان نبوده باشد، منظور این است که پیامبری که صاحب کتاب آسمانی باشد برایشان فرستاده نشد

(عکرمه، به نقل مجمع البيان، ج‏۸، ص۶۵۰)

ب. چنانکه در نکات ادبی اشاره شد، «ما» می‌تواند مای موصوله باشد، نه «ما» نافیه؛ و معنای آیه این است که «تا انذار دهی قومی را که به پدرانشان انذار داده شد،» و چیزی که موید این دیدگاه است این است که در ادامه آنان را به خاطر غفلت‌شان مورد مواخذه قرار داد، و مواخذه زمانی معنا دارد که انذاردهنده‌ای در میانشان آمده باشد.

(أمالي المرتضى، ج‏۲، ص۳۲۴)

ج. چنانکه در نکات ادبی اشاره شد، «ما» می‌تواند «ما»ی تنکیر باشد نه نفی؛ که معنای آیه شبیه حالت قبل می‌شود.

(أمالي المرتضى، ج‏۲، ص۳۲۰-۳۲۴)

۳) «تَنْزيلَ الْعَزيزِ الرَّحيمِ؛ لِتُنْذِرَ …»

هدف اصلی نزول قرآن کریم انذار و هشدار دادن است.

۴) «تَنْزيلَ… الرَّحيمِ؛ لِتُنْذِرَ قَوْماً …»

حتّى هشدارهاى قرآن برخاسته از رحمت و مهر خداست. (تفسير نور، ج‏۹، ص۵۲۲)

۵) «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»

هدف اصلی انذار و نصیحت کردن، باید بیرون آوردن از غفلت باشد، نه سرزنش و سرکوفت زدن.

۶) «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»

پیامبر اکرم ص در حالی که رسالتش جهانی بوده، در عین حال در درجه اول موظف به انذار قوم خویش بوده است؛ و این دو با هم منافاتی ندارند.

نکته تخصصی دین‌شناسی

از طرفی می‌دانیم که هر پیامبری به زبان قومش مبعوث می‌شود (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُم‏؛ ابراهیم/۴) و از طرف دیگر پیامبر اکرم ص برای کل جهانیان مبعوث شده است

(وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين‏؛ انبیاء/۱۰۷).

این دو امر هریک در پیامی که پیامبر اسلام ص آورده اقتضائاتی را موجب می‌شود که عدم توجه به این دو حیثیت و خلط اینها زمینه‌ساز برخی از شبهات شده و دو جریان افراط و تفریط را در دینداری رقم زده است:

از آن جهت که وظیفه اولیه او انذار قوم خویش بود و به زبان قوم باید سخن می‌گفت،‌ قرآن به زبان عربی نازل شد و بسیاری از احکام اسلام متناسب با حال و هوای جامعه عرب آن زمان ارائه گردید؛ اما از آن جهت که خداوندی که عالم به همه زمانهاست او را برای همه زمانها و مکانها فرستاد، در تمامی این شریعت، اقتضائات جهان‌شمولی قرار داده شده است و آنچه موقت و نسخ‌شدنی بود نسخ شده؛ و آنچه از حلال و حرام و تکالیف در آن تثبیت گردیده، اموری است که با ملاحظات جهان‌شمول الهی ارائه شده و قالب تغییر نیست؛ چنانکه فرموده‌اند «حلال محمد ص حلال است همواره تا روز قیامت؛ و حرامش هم حرام است همواره تا روز قیامت؛ غیر از این نخواهد بود غیرش نخواهد آمد»

(کافی، ج۱، ص۵۸)

وجود امامانی بعد از پیامبر ص به مدت بیش از ۲۰۰ سال و مواجهه آنها با فراز و فرودهای مختلف زندگی، عملا راه و رسم تفکیک اقتضائات خاص آن زمان و امور جهان‌شمول را در اختیار قرار داد؛ و شاید یکی از عللی که این اندازه در احادیث نبوی بر ولایت امامان تاکید می‌شود و دینداری بدون اذعان به ولایت ایشان ناکارآمد معرفی می‌گردد این است که انسان نه دچار جمود و ظاهرگرایی و سلفی‌گری شود که بخواهد وضعیت زندگی امروز را صرفا مطابق با اقتضائات فرهنگی زمان پیامبر و اصحابش قرار دهد؛ و نه اینکه چنان در وادی روشنفکرمآبی بغلطد که همچون ابوحنیفه گمان کند که قرآن و سنت برای زندگی کافی نیست و باید از روش‌های غیرمعتبری همچون قیاس (حکم دادن صرفا بر اساس مشابهت ظاهری) و استحسان (گمانه‌زنی‌های بی‌پشتوانه شریعت) و … مدد جست.

۷) «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»

یک مبلغ برای انذار هر انسانی مسئولیت دارد؛ خواه پدران آنان مورد انذار قرار گرفته باشند و از غفلت بیرون نیامده باشند؛ یا اصلا مورد انذار قرار نگرفته باشند؛

به تعبیر دیگر، انذار یک نسل و عدم ایمان آوردن آنان، ساقط کننده وظیفه ما در قبال انذار نسل بعد آنها نیست.

**************************************************

بازنشر : سایت دعاگو (بزرگترین منبع ذکر و دعاهای قرآنی)

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *