خانه / ترجمه و تفسیر آیات قرآن / خواص آیه 65 سوره یس جهت رفع اسهال + تفسیر و شرح آیه

خواص آیه 65 سوره یس جهت رفع اسهال + تفسیر و شرح آیه

در این پست از سایت ذکر و دعاهای قرآنی دعاگو 2agoo.com خواص آیه 65 سوره یس جهت رفع اسهال + تفسیر و شرح آیه را برای شما عزیزان قرار دادیم . آیه 65 سوره مبارکه یس دارای خواص و فوائد زیادی می باشد . برای دفع بیماری اسهال و بند آمدن اسهال این آیه بسیار موثر است . در ادامه از سایت دعاگو همراه ما باشید با خواص و فوائد آیه 65 سوره یس + معنی و مفهوم و تفسیر و شرح آیه 65 سوره یس …

خواص آیه 65 سوره یس جهت رفع اسهال + تفسیر و شرح آیه

خواص آیه 65 سوره یس جهت رفع اسهال + تفسیر و شرح آیه,معنی و مفهوم آیه 65 سوره یس,ترجمه و تفسیر آیه 65 سوره یس,آیه مجرب برای رفع اسهال,شرح و تفسیر آیه 65 سوره یس

جهت اسهال بنویسد و بخورد

متن آیه با ترجمه :

الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَىٰ أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

امروز بر دهان آن کافران مهر خموشی نهیم و دستهایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه می‌کردند گواهی دهد.

معانی کلمات آیه :

«نَخْتِمُ …»: (نگا: بقره / انعام / ). «أَفْوَاهِهِمْ»: (نگا: آل‌عمران / و . «تَشْهَدُ»: گواهی اعضاء در قیامت مسلّم است (نگا: فصّلت / و ، نور / ).

نکته های آیه :

ذكر نام دست و پا از باب نمونه است، زيرا در آيات ديگر مى‌خوانيم كه گوش و چشم و دل نيز مورد سؤال قرار مى‌گيرند «1» و حتّى پوست گواهى مى‌دهد. «2» به هر حال هر عضوى به آن چه عمل كرده گواهى مى‌دهد.

پیام های آیه :

1- خداوند، سبب سوز و سبب ساز است. دهانى را كه وسيله سخن گفتن است مى‌بندد و دست و پا را وسيله‌ى سخن گفتن قرار مى‌دهد. نَخْتِمُ عَلى‌ أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ … أَرْجُلُهُمْ‌

2- معاد، جسمانى است. «تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ»

3- در قيامت اعضاى بدن، تابع اراده انسان نيست. «تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»

4- قوى‌ترين گواه در دادگاه، اقرار و اعتراف عامل جرم است. «تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»

5- اعضاى بدن داراى نوعى درك و شعورند كه مى‌توانند در قيامت شهادت دهند. «تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»

نکات ادبی آیه :

نَخْتِمُ

قبلا بیان شد که درباره ماده «ختم» دو معنای «پایان: خاتمه» و «مُهر: خاتَم» بسیار رایج است و اینکه کدام از این دو اصل معنای این ماده را تشکیل می‌دهد محل اختلاف است. اغلب، اصل این ماده را به معنای به نهایت و پایان کار رسیدن، و نقطه مقابل «افتتاح» دانسته‌اند؛ و «ختم» را بدین جهت به معنای «طَبع» (= مُهر زدن) به کار برده‌اند که وقتی کاری به انتها می‌رسد، آن را مهر و موم می‌کنند (معجم مقاييس اللغة، ج‏۲، ص۲۴۵؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏۳، ص۲۶)

اما برخی از اهل لغت ظاهراً اصل این را به معنای «مُهر» دانسته‌اند که گاه به معنای خود مُهر زدن و تاثیر مُهر بر چیزی ؛ و گاهی از جهت پایان یافتن و به نهایت کار رسیدنی که موجب شده بر آن چیز مهر بزنند. و معتقدند تعبیر ختم (و «طبع: مهر زدن») را در دو جهت به کار می‌برند:

یکی از جهت خود عمل اثر گذاشتن [= مهر زدن] ؛

و دیگری از جهت اثری که از نقش مهر برجای می‌ماند؛ آنگاه این حالت اخیر، به صورت مجازی در معانی متعددی به کار می‌رود مانند:

بستن و ممانعت از چیزی، از باب تشبیه به دری که بر آن مهر زده‌اند ویا نامه‌ای که مهر و موم شده باشد، دیگر کسی اجازه باز کردنش را ندارد (خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ‏؛ بقرة/۷)؛

و یا حاصل شدن اثری از چیزی به اعتبار نقشی که از آن مهر زدن حاصل می‌شود، که یکی از این نقش‌ها به انتهای کار رسیدن است، مثلا وقتی می‌گویند «قرآن را ختم کردم» یعنی آن را به انتها رساندم و تاثیر آن را بر قلب خویش گذاشتم؛ ویا «خاتَمَ النَّبِيِّينَ‏» از این جهت است که با آمدنش نبوت را به انتها رساند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۷۵)

ضمنا در تفاوت «ختم» و «طبع» (مهر زدن) گفته‌اند «طبع» (مهر زدن) آن گونه اثری است که حتما در شیء مورد نظر باقی می‌ماند (به همین جهت هم چاپ کردن را «طبع» و نشریات را «مطبوعات» می‌گویند) اما در ختم، مساله اصلی، به انتهای کار رسیدن است، نه لزوماً اثری که با این کار بر شیء مورد نظر باقی می‌ماند. (الفروق في اللغة، ص۶۴)

ماده «ختم» و مشتقات آن جمعاً ۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است.

تُكَلِّمُنا

قبلا بیان شد که ماده «کلم» در زبان عربی در دو معنا به کار رفته است، یکی سخنی که فهمیده شود؛ و دیگری جراحت و زخم زدن. برخی کوشیده‌اند این دو را به یک معنا برگردانند و گفته‌اند ماده «كلم» دلالت دارد بر تاثیری که به وسیله یکی از حواس در شخص ادراک کننده حاصل می‌شود، و «کلام» تاثیر ناشی از شنیدن است و «کَلْم» ادراک ناشی از بینایی است و «كَلَّم» به معنای جراحت زدنی است که تاثیرش آشکار شود. در مقابل، برخی بر این باورند که معنای جراحت و زخم زدن از زبان‌های عبری و آرامی وارد زبان عربی شده است، و اصل معنای این ماده همان «ابراز ما فی الضمیر» و آشکار کردن آنچه در باطن است، می‌باشد و به همین مناسبت است که هم در مورد سخن گفتن عادی و هم در مورد افعال تکوینی خداوند (که نوعی تجلی و آشکار کردن است)‌به کار می‌رود.

تَشْهَدُ

قبلا بیان شد که ماده «شهد» در اصل دلالت دارد بر حضور و آگاهی (علم) و آگاه کردن (اعلام)؛ به تعبیر دیگر، «شهادت» حضوری است که همراه با مشاهده (اعم از مشاهده با چشم یا با شهود قلبی) باشد و برخی افزوده‌اند که جایی که هم که استدلال و تفکر به نحو قطعی به مطلبی برشد، کلمه «شهادت» را می‌توان به کار برد و شاهد بر این مدعا هم آیه «شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَت‏ …» (یوسف/۲۶-۲۷) است.

بدین ترتیب، در شهادت دو عنصر «علم» و «حضور» با هم شرط است؛ لذا «شهادت» هم از «علم» اخص است و منحصر به مواردی است که علم به معلوم بدون هیچ واسطه‌ای حاصل شده باشد، و هم از «حضور» اخص است و جایی که حضور همراه با غفلت و بی‌توجهی باشد، شهادت صدق نمی‌کند و اصطلاح «شهادت» هم در جایی که واقعه رخ می‌دهد و شخص حاضر است و به واقعه توجه می‌کند به کار می‌رود (اصطلاحا: تحمل شهادت) و هم در جایی که از شخص تقاضا می‌شود واقعه‌ای را که در آن حاضر بوده، در مقابل دیگران گواهی دهد (اصطلاحا: ادای شهادت).

**************************************************

بازنشر : سایت دعاگو (بزرگترین منبع ذکر و دعاهای قرآنی)

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *