خانه / دعا / دعای برگرداندن شر دشمن به خودش و دور کردن نیرنگ و حیله دشمن

دعای برگرداندن شر دشمن به خودش و دور کردن نیرنگ و حیله دشمن

در این پست از سایت ذکر و دعاهای قرآنی دعاگو 2agoo.com دعای برگرداندن شر دشمن به خودش و دور کردن نیرنگ و حیله دشمن را قرار دادیم . دعای قوی و مجرب از حضرت امام سجاد (ع) برای دفع شر و حیله و مکر و فریب دشمن و برگرداندن شر دشمن به سمت خودش در سایت دعاگو …

,دعای شر دشمن,دعا شر دشمن,دعای برگرداندن شر دشمن به خودش,دعای از شر دشمن,دعا از شر دشمن,دعا برای شر دشمن,دعای خلاصی از شر دشمن,دعای محافظت از شر دشمن,دعای ایمنی از شر دشمن,دعای امان از شر دشمن,دعا دفع شر دشمنان,دعا حفظ از شر دشمن,دعا نجات از شر دشمن,دعا برای از شر دشمن,دعا براي رفع شر دشمن,دعا برای نجات از شر دشمن,دعا برای رهایی از شر دشمن,دعای برگرداندن شر دشمن به خودش نی نی سایت,دعای نجات از شر دشمنان,دعاي حفظ از شر دشمن,دعای دوری از شر دشمنان,دعای سلامتی از شر دشمن,دعای شر دشمنان,دعا برای دوری از شر دشمن,دعا برای کم شدن شر دشمن,دعا برای دور شدن شر دشمن,دعا برای محافظت از شر دشمن,دعا برای خلاصی از شر دشمن نی نی سایت,دعای رهایی از شر ظالم نی نی سایت,دعا برای خلاصی از شر ظالم,بهترین دعا برای خلاصی از شر دشمن,دعا برای حفاظت از شر دشمن,دعا برای ایمنی از شر دشمن,دعاي در امان ماندن از شر دشمنان,دعای در امان ماندن از شر دشمنان

دعای برگرداندن شر دشمن به خودش و دور کردن نیرنگ و حیله دشمن

دعای دفع شر دشمن,دعای دور کردن شر دشمن,دعای برگرداندن شر دشمن به خودش,دعای دور کردن نیرنگ و حیله دشمن,دعای رهایی و خلاصی از شر دشمن,دعای دفع نیرنگ و مکر و فریب دشمن

دعای برگرداندن شر دشمن به خودش و دور کردن نیرنگ و حیله دشمن

دعای دور کردن نیرنگ دشمنان و بازگرداندن غلبه آنان

از دعاهاى امام علیه السلام است در دور ساختن مکر و فریب دشمنان و بازگرداندن قهر و غلبه آنان

إِلَهِی هَدَیْتَنِی فَلَهَوْتُ وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ وَ أَبْلَیْتَ الْجَمِیلَ فَعَصَیْتُ‏
اى خداى من، تو مرا هدایت کردى و من به لهو و غفلت روى آوردم. پندم دادى و من سخت دلى نمودم. نعمتهاى نیکویم دادى و من نافرمانى کردم.

ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِیهِ فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ فَلَکَ – إِلَهِی – اَلْحَمْدُ
آنگاه آنچه مرا از آن منع کرده بودى به من شناسانیدى و من شناختم و آمرزش طلبیدم و تو گناه من بخشیدى. زان سپس من بار دیگر به گناه بازگشتم و تو اغماض کردى. پس حمد باد تو را اى خداوند من.

تَقَحَّمْتُ أَوْدِیَهَ الْهَلاَکِ وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ تَعَرَّضْتُ فِیهَا لِسَطَوَاتِکَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِکَ‏
خود را در وادیهاى هلاکت در افکندم و به دره ‏هاى تلف در آمدم و در آن احوال، با سطوت و قهر تو، با عذابها و عقوبتهاى تو رویاروى شدم.

وَ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ التَّوْحِیدُ وَ ذَرِیعَتِی أَنِّی لَمْ أُشْرِکْ بِکَ شَیْئًا وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَکَ إِلَهاً
بار خدایا، ره توشه من براى رسیدن به تو، اعتقاد من به یکتایى توست و دستاویز من اینکه هیچ چیز در خدایى با تو شریک نساخته‏ ام و کسى را جز تو به خدایى نگرفته‏ ام‏

وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَیْکَ بِنَفْسِی وَ إِلَیْکَ مَفَرُّ الْمُسی‏ءِ وَ مَفْزَعُ الْمُضَیِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِی‏
و اینک خود در تو گریخته‏ ام، زیرا خطاکاران را جز تو فرارگاهى نیست و براى پناهنده ‏اى که بهره خویش تباه کرده است جز تو پناهگاهى نیست.

فَکَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَیَّ سَیْفَ عَدَاوَتِهِ وَ شَحَذَ لِی ظُبَهَ مُدْیَتِهِ وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدِّهِ وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ‏
بار خدایا، چه بسا دشمنى که شمشیر عداوت آخت و بر من تاخت و براى کشتن من خنجر خویش تیز کرد و با دم برنده آن آهنگ جان من نمود و زهر کشنده به آب من بیامیخت‏

وَ سَدَّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّی عَیْنُ حِرَاسَتِهِ وَ أَضْمَرَ أَنْ یَسُومَنِی الْمَکْرُوهَ وَ یُجَرِّعَنِی زُعَاقَ مَرَارَتِهِ‏
و خدنگ جان شکار خویش در کمان نهاد و مرا نشانه گرفت و چون پاسبانان همواره بیدار، دیده از من بر نمى‏گرفت و در دل داشت که مرا گزندى سخت رساند و شرنگ کینه خویش به کامم ریزد.

فَنَظَرْتَ – یَا إِلَهِی – إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ وَ عَجْزِی عَنِ الاِنْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ‏
آنگاه اى خداوند من، دیدى که چسان از تحمل رنجها ناتوانم و چسان از انتقام کسى که با منش آهنگ قتال است عاجزم‏

وَ وَحْدَتِی فِی کَثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی وَ أَرْصَدَ لِی بِالْبَلاَءِ فِیمَا لَمْ أُعْمِلْ فِیهِ فِکْرِی‏
و در میان آن همه دشمنان چسان تنهایم و دشمن چسان در کمین نشسته تا از طریقى که اندیشه مرا بدان راه نیست گرفتار گرداند.

فَابْتَدَأْتَنِی بِنَصْرِکَ وَ شَدَدْتَ أَزْرِی بِقُوَّتِکَ ثُمَّ فَلَلْتَ لِی حَدَّهُ وَ صَیَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِیدٍ وَحْدَهُ وَ أَعْلَیْتَ کَعْبِی عَلَیْهِ‏
بار خدایا، در چنین حالتى تو به یاریم آغاز کردى و به نیروى خود پشت مرا محکم ساختى و شمشیر قهرش را کند نمودى و با آن همه یاران که او را بودند تنهایش گذاشتى و مرا بر او غلبه دادى‏

وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَیْهِ فَرَدَدْتَهُ لَمْ یَشْفِ غَیْظَهُ وَ لَمْ یَسْکُنْ غَلِیلُهُ قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَایَاهُ‏
و آن تیر که به قصد هلاک من در کمان نهاده بود بر او باز گردانیدى. پس بى آنکه آتش خشمش فرو نشسته باشد یا عطش انتقامش تسکین یافته باشد، هزیمتش دادى و او از سر خشم سر انگشتان خویش مى‏ گزید و مى‏ گریخت، بى ‏آنکه یارانش وعده‏ هایى را که داده بودند به جاى آرند.

وَ کَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِی بِمَکَایِدِهِ وَ نَصَبَ لِی شَرَکَ مَصَایِدِهِ وَ وَکَّلَ بِی تَفَقُّدَ رِعَایَتِهِ‏
اى خداوند من، چه بسا دشمن ستمگر که با مکاید خویش مرا بیازرد و دامهاى خود بر سر راه من تعبیه کرد و مرا زیر نظر خود گرفت‏

وَ أَضْبَأَ إِلَیَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِیدَتِهِ انْتِظَاراً لاِنْتِهَازِ الْفُرْصَهِ لِفَرِیسَتِهِ وَ هُوَ یُظْهِرُ لِی بَشَاشَهَ الْمَلَقِ وَ یَنْظُرُنِی عَلَى شِدَّهِ الْحَنَقِ‏
و چونان درنده‏اى که در کمین شکار گریخته خود بنشیند در کمین من نشست تا مگر فرصت حمله‏اش به دست افتد و در همان حال که با گشاده رویى چاپلوسى مى‏ کرد با نگاه خشم آلودش در من. مى ‏نگریست.

فَلَمَّا رَأَیْتَ – یَا إِلَهِی تَبَارکْتَ وَ تَعَالَیْتَ – دَغَلَ سَرِیرَتِهِ وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَیهِ أَرْکَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِی زُبْیَتِهِ‏
اى خداوند که متبارک و متعالى هستى، چون خبث باطنش و قبح نهانش را دیدى، او را در همان گودال که براى در دام افکندن من کنده بود به سر در انداختى‏

وَ رَدَدْتَهُ فِی مَهْوَى حُفْرَتِهِ فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِیلاً فِی رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِی کَانَ یُقَدِّرُ أَنْ یَرَانِی فِیهَا
و در عمق گودالش سرنگون ساختى و او پس از آن همه سرکشى، ذلیل و سرکوفته گردید و در همان دامى گرفتار آمد که مرا گرفتار آن مى‏ خواست.

وَ قَدْ کَادَ أَنْ یَحُلَّ بِی لَوْ لاَ رَحْمَتُکَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ‏
اگر نه رحمت تو بود، نزدیک بود که هر چه او را بر سر آمد مرا بر سر آید.

وَ کَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِی بِغُصَّتِهِ وَ شَجِیَ مِنِّی بِغَیْظِهِ وَ سَلَقَنِی بِحَدِّ لِسَانِهِ وَ وَحَرَنِی بِقَرْفِ عُیُوبِهِ‏
اى خداى من، بسا حسود مردى که بر نعمت من رشک برد و غصه راه گلویش بگرفت و خشم چون استخوانى حلقومش بیازرد و با نیش زبان خود مرا آزار داد و به هر عیب که در خود داشت مرا تهمت بر نهاد

وَ جَعَلَ عِرْضِی غَرَضاً لِمَرَامِیهِ وَ قَلَّدَنِی خِلاَلاً لَمْ تَزَلْ فِیهِ وَ وَحَرَنِی بِکَیْدِهِ وَ قَصَدَنِی بِمَکِیدَتِهِ‏
و آبروى مرا آماج تیرهاى بهتان خود ساخت و صفاتى را که خود بدان موصوف بود بر من بست و به کید و نیرنگ خویش مرا خشمگین ساخت و با حربه مکر خود بر من حمله کرد.

فَنَادَیْتُکَ – یَا إِلَهِی – مُسْتَغِیثاً بِکَ وَاثِقاً بِسُرْعَهِ إِجَابَتِکَ‏
پس اى پروردگار من، تو را ندا دادم و به درگاه تو استغاثه کردم. امیدم چنان بود که دعاى مرا به زودى اجابت کنى‏

عَالِماً أَنَّهُ لاَ یُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ کَنَفِکَ وَ لاَ یَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِکَ فَحَصَّنْتَنِی مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِکَ‏
و نیک مى‏دانستم که آن کس که در سایه امن تو پناه جوید هرگز ستم نبیند و آن که به پناهگاه نصرت تو در آید از کس نهراسد. پس تو مرا به قدرت خویش از آسیب او نگه داشتى.

وَ کَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَکْرُوهٍ جَلَّیْتَهَا عَنِّی وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَیَ‏
اى خداوند، چه بسیار ابرهاى بلا که بر سر من خیمه زده بود و تو آنها را پراکنده ساختى و چه بسا ابرهاى آبستن از نعمت خود بر سر من فرستادى تا بر من ببارند

وَ جَدَاوِلِ رَحْمَهٍ نَشَرْتَهَا وَ عَافِیَهٍ أَلْبَسْتَهَا وَ أَعْیُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا وَ غَوَاشِی کُرُبَاتٍ کَشَفْتَهَا
و چه بسا جویباران رحمت که براى سیراب کردن من جارى کردى و چه بسا جامه ‏هاى عافیت که بر تن من پوشیدى و چه بسا چشمان حوادث را که بر دوختى و چه بسا حجابهاى غم و اندوه که به یک سو زدى‏

وَ کَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ وَ صَرْعَهٍ أَنْعَشْتَ وَ مَسْکَنَهٍ حَوَّلْتَ‏
و حسن ظن مرا صورت حقیقت دادى. چه بسا به جاى فقر و نیازمندى، توانگرى و بى‏نیازى بخشیدى. چه بسا به سر در افتاده بودم و تو مرا بر پاى داشتى و چه بسا مسکنت و بیچارگى که به یکبارگى از میان برداشتى.

کُلُّ ذَلِکَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلاً مِنْکَ وَ فِی جَمِیعِهِ انْهِمَاکاً مِنِّی عَلَى مَعَاصِیکَ لَمْ تَمْنَعْکَ إِسَاءَتِی عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِکَ‏
بار خدایا، همه این‏ها انعام و احسان تو بود و حال آنکه من همچنان در نافرمانى تو غوطه‏ور بودم، ولى نه بدکرداریهاى من تو را از احسان خویش بازداشت‏

وَ لاَ حَجَرَنِی ذَلِکَ عَنِ ارْتِکَابِ مَسَاخِطِکَ لاَ تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ‏
و نه احسان و تفضل تو مرا از ارتکاب اعمالى که تو را به خشم آورد. آرى، تو هر چه کنى کس را یاراى بازخواست تو نیست.

وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَیْتَ وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ وَ اسْتُمِیحَ فَضْلُکَ فَمَا أَکْدَیْتَ‏
اى خداوند، از تو خواسته شد، عطا کردى. بى‏درخواست، دهش آغاز کردى. چون خواستار فضل و احسانت شدند، در بخشش سخاوت ورزیدى.

أَبَیْتَ – یَا مَوْلاَیَ – إِلاَّ إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلاً وَ إِنْعَاماً وَ أَبَیْتُ إِلاَّ تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِکَ وَ تَعَدِّیاً لِحُدُودِکَ وَ غَفْلَهً عَنْ وَعِیدِکَ‏
زیرا اى مولاى من، جز احسان و تفضل و نیکى و انعام را بر خود نپسندیدى و من جز ارتکاب محرمات و تجاوز از حدود تو و غفلت از هشدارهاى تو به جاى نیاوردم.

فَلَکَ الْحَمْدُ – إِلَهِی – مِنْ مُقْتَدِرٍ لاَ یُغْلَبُ وَ ذِی أَنَاهٍ لاَ یَعْجَلُ‏
پس حمد باد تو را اى خداوند من، که تو آن مقتدرى هستى که مغلوب نمى ‏گردى و بنده‏ ات را مهلت مى ‏دهى و در کیفر او شتاب نمى‏کنى.

هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِیرِ وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْیِیعِ‏
بار خدایا، در اینجا کسى ایستاده که به فراوانى نعمتت اعتراف مى ‏کند ولى نعمتهاى تو را با خطا و تقصیر خود پاسخ مى ‏گوید. جاى کسى است که خود به تباهى خود گواهى مى‏ دهد.

اَللَّهُمَّ فَإِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِالْمُحَمَّدِیَّهِ الرَّفِیعَهِ وَ الْعَلَوِیَّهِ الْبَیْضَاءِ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِهِمَا أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ شَرِّ کَذَا وَ کَذَا
اى خداوند من، به تو تقرب مى ‏جویم به مقام رفیع محمد و طریقت درخشان على و به وسیله آن دو به تو روى مى‏آورم که مرا از شر آنچه از آن به تو پناه آورده‏ ام پناه دهى،

فَإِنَّ ذَلِکَ لاَ یَضِیقُ عَلَیْکَ فِی وُجْدِکَ وَ لاَ یَتَکَأَّدُکَ فِی قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ
که بر آوردن این نیاز با وجود توانگریت تو را به تنگنا نیفکند و با وجود قدرتت به رنج نیندازد، که تو بر هر کارى توانایى.

فَهَبْ لِی – یَا إِلَهِی – مِنْ رَحْمَتِکَ وَ دَوَامِ تَوْفِیقِکَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِکَ وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‏
اى خداوند من، به من ارزانى دار رحمت و دوام توفیق خود را تا آن را چون نردبامى گیرم و به مقام خشنودیت عروج کنم و از عذاب تو ایمنى گزینم. یا ارحم الراحمین.

برگرفته از دعا سایت

**************************************************

بازنشر : سایت دعاگو (بزرگترین منبع ذکر و دعاهای قرآنی)

درباره ی سیّد محمد سیدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *