در این پست از سایت ذکر و دعاهای قرآنی دعاگو 2agoo.com فقر و ثروت از ديدگاه خداوند و ائمه اطهار (ع) – تاکید اهل بیت (ع) بر انفاق کردن ثروت را برای شما عزیزان قرار دادیم .
فقر و ثروت از ديدگاه خداوند و ائمه اطهار (ع) – تاکید اهل بیت (ع) بر انفاق کردن ثروت,انفاق کردن مال و ثروت در راه خدا,فقر از دیدگاه اهل بیت (ع),ثروت و مال فراوان از دیدگاه خدای متعال,روزی فقیران در دارایی ثروتمندان,امتحان الهی با فقر و ثروت,گشایش خداوند به برکت گردنبند
فقر و ثروت از ديدگاه خداوند و ائمه اطهار (ع) – تاکید اهل بیت (ع) بر انفاق کردن ثروت
بسم الله الرحمن الرحيم
فقر و ثروت از ديدگاه خدا و أهل بيت عليهم السلام
خداوند سبحان در قرآن كريم ميفرمايد: اَلمالُ وَ الْبَنوُنَ زينَةُ الحَيوةِ الدُّنيا وَ الْباقياتُ الصَّالحاتُ خَيرٌ عِنْدَ رَبـِّكَ ثَوابَاً وَ خَيْرٌ أمَلاً « سوره كهف ، آيه 46 » مال و فرزندان زيب و زينت حيات مادي دنياست ( وليكن ) اعمال صالح و شايسته تا قيامت باقي است ( مانند: نماز، تهجد ذكر خدا و صدقات جاريه چون بناي مسجد و مدرسه و موقوفات و خيرات در راه خدا ) نزد پروردگار بسي بهتر و عاقبت آن نيكوتر است.
و در جاي ديگر خدا ميفرمايد: « وَ الَّذيْنَ يَكْنِزوُنَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَ لايُنْفِقوُنَها في سَبيْلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَليْمٌ »« سوره توبه ، آيه 34 » كساني كه طلا و نقره را ذخيره و گنجينه ميكنند و در راه خدا انفاق نميكنند آنها را به عذاب دردناك بشارت بده .
دعاي پيامبر براي شتر چران و گوسفند چران
رسول خدا صلي الله عليه و آله با ياران خويش به شتر چراني گذر كردند ، شخصي را فرستادند تا از او شير بخواهد ، شتربان گفت: آنچه در پستان شتران است صبحانه قبيله است و آنچه در ظرفهاست شام ايشانست ، آن شخص نزد حضرت دست خالي بازگشت ، رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: خدايا مال و فرزندانش را زياد كُن .
سپس به گوسفند چراني گذركردند و شخصي را فرستادند تا از او شير بگيرد ، چوپان گوسفندها را دوشيد و هر چه در ظرف داشت در ظرف پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ريخت و گوسفندي هم براي حضرت فرستاد و گفت: همين اندازه نزد ما بود و اگر بيشتر هم بخواهيد براي شما تهيه ميكنيم رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: خدايا او را بقدركفاف روزي بده ، يكي از اصحاب عرض كرد ؛ يا رسول الله! براي كسيكه ردت كرد ، دعائي فرمودي كه همة ما آنرا دوست داريم و براي كسي كه حاجت شما را روا كرد ، دعائي فرمودي كه همه ما آنرا ناخوش داريم .
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: آنچه كم باشد وكفايت كند ، بهتر از زيادي است كه دل را مشغول كند ، بار خدايا به محمد و آل محمد بقدر كفاف روزي عنايت بفرما « إنَّ ما قَلَّ وَ كَفي خَيًرْ مٍمِا كَثُر وَ ألْهي: أللّهْم ارْزُقْ مْحمد وَ آلَ مْحمد اَلْكَفافَ »« اصول كافي ، جلد 210/3 »
خدايا به محمد و آل محمد به قدر كفايت روزي عنايت فرما
رسول خدا صلي الله عليه و آله با ياران خويش به شتر چراني گذركردند و شخصي را فرستادند تا از او شير بخواهد شتربان گفت: آنچه در پستان شتران است صبحانة قبيله است و آنچه در ظرفهاست شام ايشانست ، آن شخص نزد حضرت دست خالي بازگشت ، رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: خدايا مال و فرزندانش را زياد كن سپس بگوسفند چراني گذركردند و شخصي را فرستادند تا از او شير بگيرد ، چوپان گوسفندها را دوشيد و هر چه در ظرف داشت در ظرف پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ريخت و گوسفندي هم براي حضرت فرستاد و گفت: همين اندازه نزد ما بود اگر بيشتر هم بخواهيد براي شما تهيه ميكنيم رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: خدايا او را بقدركفاف روزي بده ، يكياز اصحاب عرض كرد؛ يا رسول الله! براي كسي كه ردت كرد ، دعائي فرمودي كه همه ما آن را دوست داريم و براي كسي كه حاجت شما را روا كرد دعائي فرمودي كه همه ما ناخوش داريم ، رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: آنچه كم باشد و كفايت كند ، بهتر است از زيادي كه دل را مشغول كند ، بار خدايا به محمد و آل محمد به قدر كفايت روزي عنايت فرما « إنَّ ما قَلَّ وَ كَفي خَيًرْ مٍمِا كَثُر وَ ألْهي: أللّهْم ارْزُقْ مْحمد وَ آلَ مْحمد الْكَفافَ »
« اصول كافي ، جلد 210/3 »
فقر ممدوح و فقر مذموم
از عارفي پرسيدند: چگونه ميتوان جمع كرد بين گفتار رسول اكرم صليالله عليه وآله كه فرمودند: « الفقر فخري » يعني فقر افتخار من است و بين گفتار اوصياء گرامش كه ميفرمايند: « الفقر سواد الوجهين » يعني فقر روسياهي آدمي است در دو جهان و گاهي ميفرمايند: « كاد الفقر أن يكونكفراً » يعني زود است كه فقر آدمي را به كفر و انكار بكشاند، عارف در جواب گفت: معناي فقر در لغت احتياج و نياز است و احتياج بر سه قسم است :
1ـ احتياج به خدا فقط
2ـ احتياج به خلق فقط
3ـ احتياج به خدا و خلق .
حديث اول : فقر افتخار من است، اشاره بقسم اول است « احتياج به خدا فقط »
حديث دوم : فقر روسياهي آدميست در دو جهان ، اشاره بقسم دوم است« احتياج به خلق فقط» حديث سوم: زود است كه فقر آدمي را به كفر و انكار خدا بكشاند ، اشاره بقسم سوم است « احتياج به خدا و خلق » به اين ترتيب منافاتي بينشان مشاهده نميشود. « رنگارنگ ، جلد 1/32 »
دوستان خدا
پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله فرمودند: خدا با من تكلم كرد و فرمود: اي محمد ، من هرگاه بندهاي را دوست داشته باشم سه چيز به او عطا ميكنم:
1ـ دل او را محزون ميكنم ( دلي كه محزون و غمگين است بيشتر بياد خدا و قيامت و شب اول قبر است و دل محزون زودتر ميشكند و خداوند سبحان ميفرمايد من در دلهاي شكستهام « انا عند قلوب المنكسره » و در اين هنگام است كه دعا مستجاب ميشود )
2ـ و بدن او را بيمار ميكنم ( انسان وقتي مريض ميشه ، همش ميگه خدا شفام بده و خدا دوست دارد كه بنده او را صدا كند و حوائجش را از خدا بخواهد نه از مردم عامي و شامي )
3ـ و دست او را از مال دنيا خالي ميكنم ( اگر مال زيادي داشته باشد به آنها مشغول شده و از ياد خدا و قيامت و مرگ غافل گشته و به سرگرميهاي دنيا مشغول ميشود )
اگر بر بنده مؤمنم وسعت دهم
آقا امام صادق عليه السلام فرمودند: خدايعزّوجلّ ميفرمايد: اگر بر بنده مؤمنم تنگ گيرم غمگين شود در صورتي كه اين تنگي او را به من نزديكتر سازد و اگر بر بنده مؤمنم وسعت دهم شادمان گردد در صورتي كه آن وسعت او را از من دورتر كند.
« اصول كافي ، جلد 211/3 »
فلسفه فقر
شخصي آمد نزد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و گفت: يا رسول الله اموراتم به سختي ميگذرد ، عنايتي بفرمائيد ، رسول خدا فرمودند: اي مرد برو و راضي باش به رضاي خدا ، روز دوم آمد و همان مطلب ديروز را تكرار كرد ، پيامبر اكرم همان جواب ديروز را به او فرمودند روز سوم كه آمد ، حضرت از خدا خواست كه به اين شخص عنايتي شود ، خداوند سبحان دو درهم توسط جبرئيل براي پيامبر فرستاد كه به آن شخص فقير بدهد.
اين شخص فقير بسيار آدم ملتزم و متدين بود و هميشه پشت سر رسول خدا نماز جماعت ميخواند ، دو درهم را از رسول خدا گرفت و رفت ، به بركت اين دو درهم وضع فقير خوب شد و صاحب گلههاي گوسفند و املاك زيادي شد كه براي رسيدگي به دارائيش فرصت نميكرد در نماز جماعت حاضر شود ، بعد از مدتي رسول خدا با تعجب از ياران سؤال فرمودند: كه اين دوست ما كجاست مشكلي برايش پيش آمده چرا در نماز جماعت حاضر نميشود؟ ياران گفتند: يا رسول الله فلاني خيلي گرفتار است وقت نميكند به نماز جماعت بيايد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: عجب!! به فلاني بگوئيد پيش من بيايد با او كار دارم ، شخص فقير كه حالا غني و پولدار شده بود نزد حضرت آمد ، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند: خوب الحمد الله ميبينم كه وضعت خوب شده آن شخص گفت: بله يا رسول الله آن دو درهم شما خيلي بركت داشت و به بركت آن دو درهم روز به روز وضعم بهتر ميشود ، رسول خدا فرمودند: خوب چرا نماز جماعت نميآيي تو كه خيلي مقيد بودي و نماز جماعتت ترك نميشد ، گفت: بله يا رسول الله شرمنده هستم گرفتاريم زياد شده رو اين جهت نميرسم كه به مسجد بيايم رسول خدا ديدند اين شخص غرق مسائل دنيوي شده و زرق و برق دنيا او را به خود مشغول كرده است و اگر چنين پيش برود ممكن است بي دين از دنيا برود ، فرمودند: فلاني اگر ممكن است آن دو درهمي را كه به تو دادم به من برگردان ، فقير غني شده گفت: دو درهم چيه شما بفرمائيد بنده چندين برابر آنرا به شما ميدهم ، شما در حق من خيلي لطف فرموديد.
پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله فرمودند: خيلي ممنون شما لطف بفرمائيد همان دو درهمي كه من به شما دادم به من برگردانيد ، آن شخص آن دو درهم را به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله برگرداند ، كمكم خير و بركت از مال و دارائيش رفت و يك دفعه ورشكست شد و وضعش دوباره مثل اول شد يك روز پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله براي خواندن نماز جماعت به مسجد آمدند و ديدند همان شخص با همان وضع سابق در صف اول نماز نشسته است ، به او نزديك شدند و حال او را پرسيدند ، آن شخص گفت: ورشكست شدم و همه چيزم را از دست دادم و حال و روزم مثل اول شد.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند: حالا حكمت الهي را فهميدي خداوند تو را براي بهشت آفريده خدا كه بخيل نيست تمام هستي مال خداست و خدا ميتوانست كه اين دارائي را تا آخر عمر در نزدت بماند ولي آخرتت از دست ميرفت ، انسان بايد راضي به رضاي خدا باشد ، چرا كه او آگاه و عالم به امور بشر است ، خداوند سبحان در حديث قدسي ميفرمايد: امر گروهي از بندگان من جز با فقر اصلاح نميشود به نحوي كه اگر آنها را بينياز ميگرداندم ، دينشان تباه ميشد و امر گروهي ديگري از بندگانم جز بوسيله مرض اصلاح پذير نيست به گونهاي كه اگر چنين بندهاي برخوردار از صحت و سلامت بود دينش را از دست ميداد و من بر بندگان خود از همه كس مهربانترم و چونان چوپاني كه گوسفندان خود را از خطرات نگاه ميدارد ، بندگان خويش را از مهالك و خطرات حفظ ميكنم.
« نشان از بينشانهها ، ص 151 »
دشمنان خدا
و هرگاه بندهاي را دشمن داشته باشم سه چيز به او ميدهم:
1ـ دل او را شاد و مسرور ميكنم ( دلي كه شاد است همش بفكر دنياست بفكر خوشگذراني و خورد و خوراك و لباس و مد و تفريح است و ديگر جائي براي ياد خدا در آن دل نميماند )
2ـ و بدنش را صحيح و سالم ميگردانم ( بدنيكه سالم است كمتر به ياد خداست و كمتر ميگويد خدا و هر كه در اين بزم مقربتر است ـ جام بلا بيشترش ميدهند )
3ـ و دست او را از اموال دنيا پر ميكنم ( پولدارش ميكنم ) « بحارالانوار ، جلد 48/72 » وقتي انسان پولدار شد زرق و برق دنيا او را بخود مشغول ميكند و از آخرت باز ميماند هر روز يك مدل ماشين يك مدل لباس و يك مدل خانة مجلل ، ويلا و باغ آنچناني و …
سؤال ـ آيا اگر انسان مؤمن باشد و درآمدش هم از راه حلال باشد ، آيا ميتواند خانهاي بزرگ و پرتجمل و بيش از حد نيازش بسازد و يا بخرد؟ جواب را از لبان گُهربار آقا رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بشنويد كه ميفرمايند: هركس خانهاي را براي خودنمائي و شهرت بنا كند ، روز قيامت آنرا بصورت آتشي شعلهور از زمين هفتم بردارد ، آنگاه همچون طوقي درگردنش آويخته و در آتش افكنده شود سؤال شد اي رسول خدا چطور براي خودنمائي و شهرت بنا كند؟ حضرت فرمودند: خانه را بيشتر از نيازش ميسازد، تا بر همسايگان و فاميل خويش تكبر ورزد و بر برادرانش فخر فروشد.
« بحارالانوار ، جلد 149/76 »
حالا گيرم مجوز شرعي هم داشت ، انسان چگونه وجدانش راضي ميشودكه در خانه و ويلاي چند هزار متري زندگي كند و اكثر مردم مستأجر باشند و براي كراية خانة خود ماندهاند و با اين تورم دخل و خرجشان با هم نميخواند چون اغلب مردم يا كارمندند و يا كارگرند و آنهائي كه زن و بچه دارند و بيكارند و مستأجر هم هستند خدا ميداند وضعشان چگونه است. ( خدايا به آبروي محمد و آل محمد به ما رحم كن ) سعدي چه زيبا ميگويد:
بنـي آدم اعضـاي يك ديگـرند
كـه در آفرينش زيك گوهرند
چـه عضـوي بـدرد آورد روزگار
دگـر عضـوها را نمـاند قــرار
تو كه از محنت ديگران بي غمي
نشـايد كـه نامت نهـند آدمـي
شما چگونه ميتوانيد ادعا كنيد كه شيعه علي عليه السلام هستيد؟ آخر مگر ميشود كه انسان زندگيش خورد و خوراكش ، وضع لباسش ، تجملات خانهاش را همانند يزيد و معاويه و دشمنان اسلام درست كند و بعد بگويد من پيرو علي عليه السلام هستم زندگي و خوراك علي عليه السلام را نگاه كنيد و زندگي خودتان را هم نگاه كنيد و زندگي يزيد را هم نگاه كنيد ، اگر ديديد زندگي شما شبيه زندگي اهل بيت است پيرو و شيعة علي عليه السلام هستيد ولي اگر ديديد زندگي شما شبيه زندگي يزيد و معاويه است شما پيرو يزيد و شيعة او هستيد.
دوستان و دشمنان خدا
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند: خدا به من فرمود: كه اي پيامبر هرگاه بندهاي را دوست داشته باشم سه چيز به او عطا ميكنم: دلش را محزون و بدنش را بيمار و دستش را خالي ميكنم و هرگاه بندهاي را دشمن داشته باشم سه چيز به او ميدهم: دلش را شاد و بدنش را سالم و دستش را از مال دنيا پر ميكنم. « بحار الأنوار ، جلد 48/72 »
رفع شبهه اوّل
در قسمت اول اين بحث آيات و روايات متعددي در اين باره نقل شد و روايت فوق هم به تفصيل بيان شد ، ولي براي بعضي اين شبهه بوجود آمد كه آقا اين چه حرفيه كه خداوند هر كه را دشمن ميدارد به او ثروت ميدهد ، پس بنابراين بايد گفت همة پولداران دشمنان خدا هستند!! و حضرت خديجه سلام الله عليها و خيلي ديگر از خوبان عالم كه ثروتمند بودهاند پس آنها هم دشمنان خدا هستند؟! نخير اينطور نيست ، پولداراني كه دنيائي آباد و آخرتي خراب دارند و خمس و سهم و زكات مال خود را نميدهند و به فقرا كمك نميكنند و از حق الله و حق الناس غافلند اينان دشمنان خدا هستند و عذابي دردناك در انتظار اين گروه است ، آقا اميرالمؤمنين علي عليه السلام ميفرمايند: مال صاحب خود را در دنيا بالا ميبرد ولي در آخرت پائين ميآورد. « غررالحكم » چرا؟ چون براي بعضي پول در آوردن هدف شده است و از چه راهي باشد مهم نيست ، اما براي بعضي ديگر از پول براي رسيدن به مقصد استفاده ميكنند و پول براي آنها وسيله است نه هدف ، شما صدر اسلام را ببينيد حضرت خديجه سلام الله عليها اولين زني است كه به دين اسلام ايمان آورده است و از ثروتمندترين زنان عرب بوده كه پس از ازدواج ، تمام ثروتش را در اختيار پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم قرار ميدهد و حضرت همه آنرا در راه خدا انفاق ميكنند و براي ترويج دين مبين اسلام و جهاني كردن آن از ثروت حضرت خديجه استفادة شاياني نمودند و با جرأت ميتوان گفت ثروت حضرت خديجه سلام الله عليها در ترويج دين مبين اسلام نقش بسيار مهم و با ارزشي را ايفا نموده است.
انفاق رسول خدا صلي الله عليه و آله
روزي فقيري بر در خانة پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ميآيد و از حضرت لباسي درخواست ميكند ، حضرت هر چه در خانه ميگردد چيزي پيدا نميكند ، يك دانه عبا بيشتر نداشت كه آنرا به فقير ميدهد ، ببينيد پيامبري كه با ثروتمندترين زنان مكه ازدواج ميكند براي خود هيچ چيز نميگذارد ، آن همه ثروت و دارائي كجا رفت ؟ همة اموال را در راه خدا انفاق ميكند و همه را صرف محرومان و ستم ديدهها و فقرا و ايتام و مستضعفين ميكند ، آيا ثروتمندان مسلمان كه ادعاي مسلماني ميكنند حاضرند درصدي از ثروت خود را در راه انفاق كنند؟!
كاشت چهار هزار نخل خرما
حضرت علي عليه السلام با دستان مبارك چهار هزار نخل خرما كاشتند و آنها را به ثمر رساندند و چندين حلقه چاه را با دست مبارك حفر نمودند و همه را در راه خدا وقف نمودند در صورتي كه اگر آنها را وقف نمينمودند ميلياردر ميشدند اما فكر مولا كجا و فكر قاصر ما كجا اعتقاد مولا اين آيه بود كه: « ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللهِ باقٍ »« سوره نحل ، آيه 94 » هرآنچه در نزد شماست ( از مال و جاه دنيا ) فنا ميپذيرد و نابود خواهد شد و هرآنچه پيش خدا ميفرستيد و نزد اوست باقي ميماند ، لباس نو كهنه ميشود كفش است كه پاره ميشود خانه است روزي خراب ميشود پس اگر اينچنين است چه لزومي دارد انسان اين همه حرص بزند و اين همه هم و غم تهية وسائلي را دارد كه فنا پذير است انسان عاقل چنين نميكند ادعا ميكنيم كه شيعة علي عليه السلام هستيم ، ولي زندگي ما هيچگونه وجه تشابهي با زندگي مولا ندارد و زندگي ما بيشتر شبيه زندگي دشمنان اسلام همچون يزيد و معاويه و جباران و ظالماني چون فرعون و نمرود و قارون و شداد ميباشد ، به اين روايت زيادي توجه كنيد.
در محل كوچ و گذرگاه ساختمان مجهز نميسازند
سبط بن جوزي در كتاب مرآت الزمان با اسناد خود از سويد بن غفله نقل كرده است كه گفت: من به خانة علي عليه السلام وارد شدم در خانه بجز حصير كهنه كه بر روي آن حضرت نشسته بود چيزي نديدم ، گفتم: يا اميرالمؤمنين شما حاكم و پادشاه مسلمانان و صاحب بيت المال ايشان هستي و مردم به خدمت شما ميآيند و در خانة شما بيش از حصير كهنه چيز ديگري نميبينم آقا اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمودند: اي سويد در محل كوچ و عبورگاه ، ساختمان مجهز نميسازند ، زيرا منزل بقا و ابدي در پيش است و ما لوازم و متاع خود را به آنجا فرستاديم و ما نيز بزودي بسوي آن خواهيم رفت. « احقاق الحق ، جلد 8/ 215 »
رفع شبهه دوّم
خداوند متعال ميفرمايد: من هرگاه بندهاي را دوست داشته باشم دستش را از مال دنيا خالي ميكنم براي بعضي اين شبهه بوجود آمده است كه خوب ما ديگه كار نكنيم يا كمتر كار كنيم تا دستمون از مال دنيا خالي بشه تا خدا ما را دوست داشته باشد ـ اگر اين طرز تفكر درست بود علم به اينجا نميرسيد و پيشرفتي كه عايد بشر شده هيچوقت تحقق پيدا نميكرد ، انسان تا جان در بدن دارد بايد تلاش كند كار كند ، به اندازة ضرورت از دست رنج خود استفاده كند و خرج زن و فرزند كند و خوراك و پوشاك و مسكن و مايحتاج آنها را تأمين نمايد و زيادي مال خود را در راه خدا انفاق كند و براي آخرت پسانداز كند ، چرا كه پيامبر گرامي اسلام ميفرمايند: الدنيا مزرعة الآخره ، دنيا كشتزار آخرت است ، ببينيد حضرت علي عليه السلام چرا 4000 هزار نخل خرما را به ثمر رساندند ؟ و چندين حلقه چاه را حفر نمودند ؟ حضرت همة اين كارها را براي خدا انجام دادند و همه را در راه خدا وقف نمودند ، در اين دنيا كاشتند تا در آخرت برداشت كنند و ما كه شيعة حضرت هستيم ، بايد چنين باشيم و روايت داريم كه انسان مؤمن خود را در زحمت مياندازد تا ديگران راحت باشند ، آقا خونه نداره ،كار نداره ، پيش خود بگه ولش كُن بابا اگر ميخواي خدا دوستت داشته باشه بايد دست خالي باشي ، اين برداشت از حديث غلط است خداوند دوست دارد بندهاش فعاليت كند و به دنبال روزي برود و سربار ديگران نباشد و يا بعضي تنبلي خود را براي خود فضيلت ميشمارند و تلاش نميكنند و دستشان هم خالي است پيش خود بگويند حتماً خدا مرا دوست دارد كه دستم را خالي كرده است ، خداوند كسي را دوست دارد كه كار كند و درآمد داشته باشد و زيادي مالش را در راه خدا انفاق كند و آنوقت دستش خالي شود نه اينكه تنبلي كند و كار نكند و روايت داريم كه كار كردن عبادت است.
براي چه مال دنيا را ميخواهي؟
شخصي از آقا امام صادق عليه السلام پرسيد: آقا ما طلب دنيا ميكنيم و دوست ميداريم كه مال دنيا به ما روكند حضرت فرمودند: براي چه مال دنيا را ميخواهي؟ آن شخص گفت: براي خرج خود و عيال خود بكنم و صله رحم كنم و تصدق كنم و در راه خدا انفاق كنم و حج و عمره بجاي آورم ، حضرت فرمودند: مال را براي اينها كسب كردن طلب دنيا نيست ، بلكه طلب آخرت است .
ثروت في حد ذاته خوب است و در قرآن تعبير از مال بخير شده است « إنْ تَرَكَ خَيْراً »« سوره بقره ، آيه 180 » ولي ظرفها آلوده است كه ثروت را تباه ميكند اگر ظرفي كثيف باشد و شير در آن بريزند آن شير آلوده و كثيف ميشود ولي اگر انسان متدين و معتقد به مباني دين و همانند ظرف تميز و پاك باشد و ثروت در دست او قرار بگيرد اين ثروت باعث نجات او از تباهي و گرفتاريهاي دو دنيا ميشود در غير اينصورت ثروت باعث تباه شدن او ميشود ، متأسفانه بيشتر ثروتمندان اينقدر حب و علاقه به زينتهاي دنيا در دل دارند كه جايي براي انفاق در راه خدا نمانده و اهل اين حرفها نيستند ، آقا ميلياردر و مستطيع شده اصلاً خيال رفتن به خانه خدا را ندارد ، خدا وكيلي چند درصد پولداران حقوق شرعيه ( خمس و سهم و زكات ) را پرداخت ميكنند؟ چقدر به فقرا و ايتام كمك ميكنند؟ چند درصد از پولداران زندگي ساده و بدور از تجملات و مسرفات دارند؟ چند درصد از پولداران ماشين سوپر دولكس و گران قيمت ندارند؟ چند درصد از پولداران خانههاي مجلل و ويلاهاي آنچناني ندارند؟ متأسفانه بيشتر پولداران حقوق خدا را نميدهند و اهل اسراف و تبذيرند و اعتقادات بسيار ضعيفي دارند و فقط به فكر دنيا هستند و دنيائي آباد ولي آخرتي خراب دارند و اسم اسلام را يدك ميكشند و درصد كمي از پولداران كارشون درست است ، از آنچه خداوند متعال به آنها روزي عنايت فرموده بيشترش را در راه خدا انفاق ميكنند و اندكي را براي امرار معاش ميگذارند ، ولي اهل دنيا با انفاق بيگانهاند و اصلاً انفاق نميدانند چيست و با بريز و بپاش و اسراف و تبذير مشغول سياه كردن پرونده خود هستند و روي اين جهت است كه بيشتر پولداران دشمنان خدا هستند .
روزي فقرا در دارائي ثروتمندان
آقا امير المؤمنين علي عليه السلام فرمودند: خداوند منزه در دارائيهاي ثروتمندان روزيهاي فقيران را قرار داده است ، بنابراين نيازمندي گرسنه نماند مگر در اثر امساك و ندادن ثروتمندان و خداوند متعال آنها را از اين كار بازخواست خواهد كرد. « إنَّ اللهَ سُبْحانَهُ فَرَضَ في أمْوالِ الأغْنِياءِ أقْواتَ الْفُقَراءِ فَما جاعَ فَقيْرٌ إّلا بِما مَنَعَ غَنِيٌّ وَاللهُ تَعالي جَدُّهُ سائَلَهُمْ عَنْ ذلِكَ »« نهج البلاغه »
فقر و غنا براي امتحان است
آقا امام موسي بن جعفر عليه السلام ميفرمايند: خداي تعالي ميفرمايد كه من غني را غني نكردم به جهت كرامتي كه به من داشت و فقير را فقير نكردم به سبب خواري كه نزد من داشت ، بلكه غنا و فقر چيزي است كه به آن اغنياء و فقرا را امتحان ميكنم و اگر فقرا نبودند اغنياء مستوجب بهشت نميگشتند. « اصول كافي ، جلد 265/2 »
خداوند والا مرتبه در قرآن كريم ميفرمايد: هرگز به فضيلت و مقام نيكوكاران نخواهيد رسيد مگر از آنچه كه دوست داريد در راه خدا انفاق كنيد و هر چه انفاق كنيد ، خدا بر آن آگاه است.
« سوره آل ، عمران آيه 92 »
فدك
فدك نام سرزمين آباد و حاصل خيزي است كه در 140 كيلومتري مدينه در نزديكي خيبر واقع شده است و پيامبر به دستور خدا آنرا به حضرت زهرا سلام الله عليها بخشيدند كه به مدت سه سال در دست بيبي دو عالم بود و پس از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله توسط غاصبان خلافت غصب گرديد « الا لعنت الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون »
فدك درآمد سرشاري داشت در تواريخ درآمد ساليانهاش را هفتاد هزار دينار نوشتهاند و ممكن است از اين مبلغ هم به مراتب بيشتر باشد و به مدت سه سال فدك در دست بيبي دو عالم بود و كاركنان فدك درآمد آنرا نزد بيبي ميآوردند و حضرت زهرا سلام الله عليها آنرا بين فقراي مدينه تقسيم ميكرد ، اما خودش از آن استفاده نميكرد آري زهد اين است .
سلمان گفت: چادر حضرت زهرا را ديدم كه دوازده جاي آن وصله داشت كه گريهام گرفت با آن درآمد فدك كه ميتوانست مرفهترين زندگيها را داشته باشد ولي خودش را با فقيرترين زنان مدينه يكنواخت ميكند كه هيچ فقيري ناراحت نباشد بلكه وضع دختر پيغمبر را از خودش بدتر يا مانند خودش ببيند ، فرش خانهاش را شنيدهايد كه به سلمان فرمود گوسفندي كشتيم و پوستش را شبها زير بدن امام حسن و امام حسين عليهم السلام مياندازم خودش گندم را با دستاس آرد ميكند و خودش نان ميپزد .
وقتي فدك را غاصبان غصب كردند و از دست حضرت درآوردند ، بيبي خيلي تلاش كرد كه آنرا از دست ظالمين دربياورد ، ولي متأسفانه تلاش بيبي دو عالم بينتيجه ماند ، حضرت زهرا سلام الله عليها فدك را ميخواهد ، چون مهم است اما نه براي خودش بلكه براي اينكه درآمد آنرا در راه خدا صرف كند و بيبي وظيفة خود ميدانست كه از حق فقرا و ايتام و ظعيفان دفاع كند و چطور مالي را دست افرادي بگذارد كه تمام آنرا در راه هوا و هوس و منافع شخصي خود استفاده كنند و بيبي دو عالم حجت را بر آنها تمام كرد .
خانه حضرت زهرا سلام الله عليها اميد محرومان
گردنبند با بركت: خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها اميد محرومان و بينوايان بود هيچوقت كسي نا اميد از در خانة او برنميگردد ، در روايت است كه فقرا وقتي از همه جا مأيوس و نا اميد ميشدند رو به خانة حضرت فاطمه سلام الله عليها ميآوردند ، روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله نماز عصر را بجا آوردند و بعد از نماز صحابه پروانهوار اطراف آن مشعل هدايت را گرفته بودند كه در اين حال پيرمردي از عرب با جامههاي كهنه و مندرس كه از شدت فقر و فاقه از خانة خود بسختي طي منازل كرده بود تا خود را به مدينه رسانيده بود ، چون بخدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيد ، ديدند كه از شدت پيري وكبر سن و ضعف و ناتواني و گرسنگي خود را نميتواند نگاه دارد اطرافيان نگران او شدند ، رسول خدا صلي الله عليه و آله از حال او سؤال فرمودند ، عرض كرد يا رسول الله من پيرمرد پريشان حالي هستم گرسنهام مرا طعام بده ، برهنهام مرا بپوشان ، فقير و بيچاره هستم گرهي از كار من بگشا .
حضرت فرمودند: من فعلاً چيزي در دست ندارم كه چارة كار تو بكند ولي دلالت كننده بر خير همانند فاعل خير است برو به منزل كسي كه خدا و رسول او را دوست ميدارند و او هم خدا و رسول را دوست ميدارد ، سپس بلال را فرمان داد تا آن شيخ را به سراي حضرت فاطمه سلام الله عليها راهنمائي كند ، چون به در سراي رسيد با صداي بلند ندا داد كه سلام بر شما اي خاندان پيغمبر حضرت فاطمه سلام الله عليها در پاسخ فرمودند : بر تو باد سلام تو كيستي ؟ عرض كرد من مردي از عرب به خدمت پدرت سيد بشر آمدم و از گرسنگي و برهنگي و بيماري خود شكايت كردم مرا به خانة شما دلالت فرمود ، اكنون بر من رحم كُن خدايت رحم كند .
پوست گوسفند تنها دارائي
در اين هنگام بود كه علي مرتضي و فاطمة زهرا و حسن و حسين عليهم السلام سه روز بود كه طعامي بدست نياورده بودند و رسول خدا صلي الله عليه و آله از حال ايشان با خبر بود حضرت زهرا سلام الله عليها چون چيزي در منزل نبود پوست گوسفندي را كه دباغي كرده بود و امام حسن و امام حسين عليهم السلام بر روي آن ميخوابيدند را برداشت و به مرد عرب فقير داد و فرمود : اميد است كه خدا براي تو گشايشي كرامت فرمايد ، فعلاً غير از اين پوست چيزي در دست ندارم ، اعرابي گفت: اي دختر رسول خدا من از گرسنگي شكايت به حضرت تو آوردم ، پوست گوسفند را چه كنم و آتش گرسنگي را چگونه به آن فرو نشانم؟ بيبي دو عالم وقتي اين سخن را شنيد گردنبدي طلا در گردن داشت كه دختر حمزه فرزند عبد المطلب به او هديه كرده بود ، آنرا از گردن باز كرد و به اعرابي داد و فرمود : آنرا بفروش اميد است كه خداي تعالي بهتر از آنرا بتو عنايت فرمايد .
گشايش خدا به بركت گردنبند
اعرابي گردنبند را گرفت و به مسجد آمد رسول خدا صلي الله عليه و آله را در ميان اصحاب نشسته ديد عرض كرد يا رسول الله فاطمه سلام الله عليها اين گردنبند را به من احسان فرمود و به من گفت: كه آنرا بفروشم اميد كه به آن مرا گشايشي حاصل شود ، پيامبر گريه كرد و فرمود : چگونه خداي بر تو گشايشي حاصل نكند و حال آنكه دختر پيامبر سيده زنان اولين و آخرين اين گردنبند را بتو داده است ، عمار ياسر از جا برخاست و عرض كرد يا رسول الله اجازه ميدهي كه من اين گردنبند را بخرم؟ حضرت فرمودند : هر كس خريدارش باشد خدا او را عذاب ننمايد ، سپس عمار ياسر از اعرابي پرسيد: اين گردنبند را به چند ميفروشي؟ پيرمرد گفت : به غذايي كه سيرم كند و پارچهاي كه تنم را بپوشاند و پولي كه مرا به منزل برساند .
عمار گفت : گردنبند را از تو خريدم ، به غذايي از نان و گوشت و لباسي از پارچههاي يمن و شتري كه تو را به منزل برساند ، به علاوة هشت سكّة طلا و دويست سكّة نقره ، سپس عمار پيرمرد را به خانه برد و قيمت گردنبند را پرداخت نمود ، پيرمرد غذا را خورد ، لباس را پوشيد و سير و خوشحال راه افتاد ، سپس عمار گردنبند را معطّر كرد و در پارچهاي پيچيد و به غلام داد و گفت : پيش رسول خدا برو ، من تو و اين گردنبند را به رسول خدا بخشيدم .
غلام خدمت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله رسيد و پيغام عمار را رسانيد ، حضرت رسول نگاهي به گردنبند انداخت و فرمود : من هم گردنبند و تو را به دخترم بخشيدم ، غلام خدمت حضرت فاطمه سلام الله عليها رسيد سخن رسول خدا را به او گفت و گردنبند را تقديم كرد ، حضرت فاطمه سلام الله عليها تشكّر كرد و گفت : من هم تو را در راه خدا آزاد كردم ، غلام خيلي خوشحال شد و با شادي و تعجب گفت : چه گردنبند با بركتي ! گرسنهاي را سير كرد و برهنهاي را پوشانيد ، بينوايي را نوا بخشيد و پيادهاي را سوار كرد و بندهاي را آزاد كرد و در آخر نزد صاحبش بازگشت .
محبوبترين بندگان نزد خدا
آقا امام صادق عليه السلام فرمودند : محبوبترين بندگان نزد خدا كسي است كه مؤمن فقيري را در امر دنيا و معاشش ياري دهد و به مؤمنين كمك كند و سود بخشد و ناملايمات را از آنها بگرداند.
« تحف العقول ، ص 601 »
از مكافات عمل غافل مشو
مردي با زن خود بر سر سفره نشسته بود ، ميان سفره مرغي بريان نهاده بودند ، سائلي به در خانه آنها آمد و درخواست كمك كرد ، صاحب خانه از جاي بلند شد و به در خانه رفت و با عصبانيت فقير را دور نمود ، مدتي گذشت آن مرد فقير شد و بواسطة تنگدستي زنش را طلاق داد ، زن شوهر ديگري اختيار نمود ، اتفاقاً آن زن روزي با شوهر جديدش بر سر سفره نشسته بودند و مرغ برياني هم وجود داشت .
فقيري بر در خانه آمد ، شوهر زن گفت : خوب است همين مرغ را به فقير بدهي ، زن قبول كرد و مرغ را برداشت و به درب خانه رفت و به فقير داد ، وقتي كه بازگشت شوهر متوجه شد كه زن گريه ميكند ، سبب گريه را پرسيد ،گفت : آن فقير شوهر سابقم بود ، حكايت آزُردن و كمك نكردن به سائل را برايش شرح داد ، شوهرش گفت : به خدا سوگند من همان سائلم كه به در خانة شما آمده بودم ، آن مرد مرا رنجانيد. « پند تاريخ ، جلد 130/4 »
به من پندي بياموزيد
مردي خدمت آقا امام صادق عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد پدر و مادرم به فدايت يابن رسول الله به من پندي آموز حضرت فرمودند :
1ـ اگر خداي تبارك و تعالي كفيل روزي است اندوه تو براي چيست ؟
2ـ و اگر روزي قسمت شده است حرص تو براي چيست ؟
3ـ و اگر حساب و كتاب حق است جمع مال براي چه ؟
4ـ و اگر ثواب از خداي عزوجل است پس تنبلي براي چه ؟
5ـ و اگر عوض از خدا ميرسد بْخل براي چه ؟
6ـ و اگر كيفر از خداي عزوجل دوزخ است نافرماني براي چه ؟
7ـ و اگر مرگ حق است خوشحالي براي چه ؟
8ـ و اگر عرضه بر خدا درست است حيله و نيرنگ براي چه ؟
9ـ و اگر دشمن شيطان است غفلت براي چه ؟
10ـ و اگر گذشت بر صراط حق است عْجب و خودبيني براي چه ؟
11ـ و اگر هر چيز بقضا و قدر خداست غم خوردن براي چه ؟
12ـ و اگر دنيا فاني است اعتماد به آن براي چه ؟
« امالي شيخ صدوق ، ص 7 »
« و سلام حق بر آنهائي كه راه هدايت را در پيش بگيرند »