داستان فوق العاده زیبا درمورد زود قضاوت نکردن درباره دیگران

در این بخش از سایت ذکر و دعاهای قرآنی دعاگو 2agoo.com داستان فوق العاده زیبا درمورد زود قضاوت نکردن درباره دیگران را برای شما عزیزان قرار دادیم . داستان و حکایت بسیار بسیار زیبا و خواندنی درباره قضاوت عجولانه درباره دیگران . پیشنهاد می کنم این داستان آموزنده درباره قضاوت را حتما بخوانید …

داستان فوق العاده زیبا درمورد زود قضاوت نکردن درباره دیگران,داستان زیبا درباره زود قضاوت کردن,داستان آموزنده زود قضاوت نکنیم,قضاوت زود درباره دیگران,قضاوت اشتباه درباره دیگران,حکایت زیبا درباره قضاوت,داستان آموزنده زیبا درباره قضاوت,داستان پندآموز درمورد قضاوت نکردن

داستان فوق العاده زیبا درمورد زود قضاوت نکردن درباره دیگران

انسان سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچ کسی ریالی کمک نمی کرد. فرزندی هم نداشت و تنها با همسرش زندگی می کرد. در عوض قصابی در آن شهر به نیازمندان گوشت رایگان میداد. روز به روز نفرت مردم از این شخص سرمایه دار بیشتر میشد. مردم هر چه او را نصیحت می کردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی در جواب می گفت: نیاز شما ربطی به من نداره بروید از قصاب بگیرید. تا اینکه او مریض شد، احدی به عیادت او نرفت.

این شخص در نهایت تنهایی جان داد؛ هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه ی او برود، همسرش به تنهایی او را دفن کرد اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد. دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد! او گفت کسی که پول گوشت را میداد دیروز از دنیا رفت…!

” زود قضاوت نكنيم “